همترازی با خدایان
قسمت: 122
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر ۱۲۲
ماموس با وجود اینکه چیزهای عجیب زیادی را دیده بود، نمیتوانست چیزی که چشمانش میدیدند را باور کند.
لرد شیطان، بلیال، هم پدر و هم مادرش بود، کسی که او را آفرید. او همچنین هزاران شیاطین را در اطراف بلیال دیده بود.
از دید ماموس چیز خاصی در قدرت یک رتبه دار، وجود نداشت. در طول زندگیاش، او قدرت هایی را دیده بود که بازیکنان عادی حتی نمیتوانستند تصور کنند.
با این وجود، بعد از بازیکنان رتبه دار، بازیکنان بالا رتبه بودند.
- این ممکنه؟
یکی دیگر.
[انفجار مانا] ستون دیگری از شعله ایجاد کرد و بدن یک گاو بزرگ را که در حال حمله بود را سوزاند. گاو بزرگ فرو رفته در آتش، برای ثانیهای تلاش کرد تا اینکه با صدای ضربتی به زمین افتاد.
با وجود حیرت آوری حرکت، شگفت انگیزترین چیز، تعداد «انفجار های مانا» در اطراف یو وون بود.
سی و دومین انفجار هم ظاهر شد.
ساختن این مقدار برای یک بالا رتبه هم دشوار بود. اگرچه، نسبت به انفجارهای ساخته شده توسط بالارتبهها، قدرت مخرب کمتری داشتند.
- کنترل ماناش واقعا انقدر خوبه؟
تنها دو معیار برای ایجاد[انفجار مانا] وجود داشت.
اول، از آنجایی که به میزان مانای زیادی احتیاج است، باید آمار و موقعیت بالایی داشته باشند.
در صورت داشتن آمار بالا در مانا، حتی اگر فقط یک [انفجار مانا] میساختند، قدرت تخریب آن انفجار بسیار زیاد بود. افراد میتوانستند این قابلیت را با بالا رفتن از برج و قبول شدن در آزمونها به دست بیاورند.
دوم، نیاز داشتند که به سطحی از کنترل مانا برسند. با اینحال، کنترل مانا چیز کاملاً متفاوتی بود. توانایی که تنها خود بازیکنان میتوانستند آن را افزایش، و در استفاده از آن ماهر شوند.
آمار بسیار بالا در مانا به بازیکن این اجازه را میداد تا به سطحی از کنترل مانا برسد، اما اجرای یو وون کاملاً مخالف آن را نشان میداد.
«این عادلانه نیست.»
ماموس همان حسی را داشت که بازیکنان دیگر با دیدن او احساس می کردند. این یک نمایش واقعی از استعدادی فوق العاده بود.
سی و سومین [انفجار مانا] ظاهر شد.
یووون به آرامی چشمانش را باز، و به [انفجارهای مانا] که به دور او می چرخیدند، نگاه کرد.
انگار داشت گروه بزرگی از کرم های شب تاب یا روشنایی مرداب را تماشا میکرد.
- سی و سه.
وقتی شروع به ساخت [انفجار های مانا] کرد، با خود فکر میکرد که نهایتا بتواند 20 عدد بسازد. اما او در نهایت سی و سه تا را خلق کرده بود.
- مثل اینکه رتبهی اس بودن واقعا به درد بخوره.
حتی با داشتن آمار یکسان در مانا، بسته به سطح کنترل مانا، اثربخشی و استفاده از جادوها کاملاً متفاوت بود. و مهارت [ارباب مانا] هم به طور قابل توجهی توانایی او را برای تحت کنترل درآوردن آن مانا، تقویت کرده بود.
حساسیت و تسلط بر مانا. انگار که مانا داشت او را دنبال میکرد وعملاً به یکی از حواس او تبدیل شده بود، انگار که دستانش یا بخشی از بدنش را تکان میداد.
- اگه آمار قدرت مقدس و مهارت با هم ترکیب بشن...
آخرین و سی و چهارمین [انفجار مانا] هم ظاهر شد.
- به نظر نمیاد اثر واقعی اضافه شده باشه، در واقع تکثیر شده.
سی و چهار [انفجار مانا] همگی به طور متناوب مانا منتشر کردند و بر روی گاوهای بزرگ باقی مانده باریدند.
نالهی گاوها در میان صدای انفجارها ناپدید شد.
یو وون میتوانست خروج مانا از جسمش را احساس کند. او به دلیل تمایلش برای دیدن تعداد [انفجار های مانا]ای که میتواند خلق کند، بیش از حد به خود فشار آورده بود.
- ده تا هم بس بود.
سی و چهار تا [انفجار مانا] زیاده روی بود.
برای ساخت هر [انفجار مانا] مانای زیادی مصرف، و بر حسب تعداد انفجار ساخته شده مانای بیشتری از جسم بازیکن تخلیه میشد.
اگرچه مزیت آن این بود که میتوانست قدرت خود را در یک منطقه بزرگ تقسیم کند، نمایشی که یو وون در حال حاضر اجرا کرد قطعاً غیر ضروری بود.
پس از کاهش تعداد [انفجار مانا]، یو وون موجی از پیام ها را شنید.
[شما یک «گاو بزرگ» را حذف کردید.]
[امتیاز تکمیل ستاره بهشتکش 0.001٪ افزایش یافته است.]
[شما یک «گاو بزرگ» را حذف کردید.]
[امتیاز تکمیل ستاره بهشتکش اضافه نشد.]
[شما یک «گاو بزرگ» را حذف کردید.]
[امتیاز تکمیل ستاره بهشتکش اضافه نش...]
حتی با حذف گاوهای بزرگ، افزایش امتیاز تکمیل مانند همیشه ناچیز بود.
اما او همچنان به تکمیل شدن امتیاز امید داشت...
- خیلی نزدیکه.
میزان امتیاز رقابت تقریباً به پایان رسیده بود.
[میزان تکمیل: 99.994%]
مقام هزارم. عددی باورنکردنی.
دلیل اینکه او انقدر آزمون را کش داده بود، فقط برای نمره نبود.
[ستارهی بهشتکش.] مهارتی که بعد از نابود از سوروترا در مرحلهی آموزشی به دست میآمد.
به دلیل درجه یک بودن مهارت، انتظار برای آن بسیار زیاد بود.
آمار به دست آمده با افزایش میزان تکمیل نیز بد نبود، اما این مهارت در حال حاضر هنوز «ناقص» بود.
فقط بعد از تکمیل شدن چه چیزی میشد؟
یو وون از آنجایی که نمیدانست هنگام ورود به بریتانیا چه وضعیتی خواهد داشت، میخواست تا جایی که ممکن است قدرت بیشتری به دست آورد.
- 0.006% مونده.
انگار که اگر فقط دستش را دراز میکرد، میتوانست آن را بگیرد.
یو وون امتیازهایی را که به دست آورده بود همان طور که بودند رها کرد. اگر او از آن ها استفاده می کرد، این آزمایش در یک لحظه تمام میشد.
اما هنوز وقتش نرسیده بود.
- صبور باشید.
یو وون ایستاد و منتظر مرحله بعدی شد.
0.006% امتیاز باقی مانده. در صورت امکان، او قصد داشت آن را تا قبل از پایان آزمون پر کند.
«این آسونه.»
«آره واقعا اینبار مثل آب خوردنه.»
«این آزمون مجانیه؟»
اعتماد به نفس تیم 1 از سقف هم رد شده بود.
مرحله ی 12 شروع شد. تعداد گاوهای بزرگی که ظاهر شدند به حدود پنجاه گاو افزایش یافته بود.
اگرچه در مقایسه با شروع آزمون سختتر به حساب میآمد، اما از بین بردن این تعداد هنوز آنقدرها هم سخت نبود.
گاوهای بزرگ فقط بزرگ بودند-آنها واقعاً هیولاهایی نبودند که شکارشان سخت باشد.
«اما وقتی برسیم مرحله ی 20 سخت میشه.»
« احتمالا قبل از رسیدن به اونجا تموم شه.»
«شاید. اون مرحله حتی برای کسی مثل یو وون هم سخته.»
«رهبر تیم ما خیلی باهوشه، اون کسی بود که پیشنهاد داد اول تیم یو وون و حذف کنیم.»
اولین کسی که این ایده را مطرح کرد، رهبر تیم 1، مکل بود.
قبل از شروع آزمون، او با تیمهای دیگر صحبت کرد تا پیشنهادی بدهد. پیشنهاد حذف تیم یو وون قبل از هر چیز.
«از اونجایی که فقط یه تیم میتونه به طبقه بعدی صعود بره، طبیعیه که اول قویترین تیم رو حذف کنیم.»
مکل با شنیدن تعریف و تمجید دیگران از او احساس غرور کرد و برای مرحله بعدی آماده شد.
[شما از 200 امتیاز استفاده کردید.]
[در مرحله بعد 20 گاو بزرگ احضار میشوند.]
[تیم هدف، تیم 2 است.]
200 امتیاز. با احتساب امتیازهای جایزه از مرحله، این امتیازات به دست آمده پس از شکست شانزده گاو بزرگ بود.
مکل فقط یک نقشه کش نبود. حتی به عنوان یک بازیکن در طبقه 24، او مهارتهای زیادی داشت.
- وقتشه که حذف بشه.
با وجود قدرتمند بودن، انرژی یو وون بینهایت نبود.
این تست به گونهای ساخته شده بود که هر چه تعداد مرحله بالاتر باشد، تعداد هیولاهایی که باید شکست بدهند، افزایش مییابد.
و با امتیازاتی که از شکست دادن این هیولاها به دست میآید، هرکس میتواند هیولاهای بیشتری را در برابر تیم دیگری احضار کند.
و با گذشت مراحل، تیم 2 باید هیولاهای بیشتری را شکست دهد.
حتی اگر کیم یو وون بازیکنی باورنکردنی بود، باز هم نمیتوانست همه آنها را بکشد.
- اینکه تا الان دووم اورده واقعا عالیه.
مرحله 12.
تیم کیم یو وون تا به حال مورد حمله همه تیمهای دیگر قرار گرفته بود. این یک شاهکار باورنکردنی بود که از همه اینها جان سالم به در ببری.
[مرحله 13 آغاز خواهد شد.]
استراحت پنج دقیقهای به پایان رسیده بود.
با اینحال، هر چه استراحت کوتاهتر باشد، بهتر است. زیرا این باعث میشد که تیم کیم یو وون سریعتر کاهش پیدا کند.
«پس زودباشید بریم دهنشون و...»
و اونموقع بود که...
[احضار «گاو بزرگ».]
[احضار «گاو بزرگ».]
[احضار...]
همان پیام چندین بار با صدای زنگی ظاهر شد.
چشمان بازیکنان، از جمله مکل، از حدقه خارج بیرون زد.
«ها؟»
آنها این را فراموش کرده بودند.
این فقط تیم آنها نبود که میتوانست گاوهای بزرگ را احضار کند.
تیم کیم یو وون نیز میتوانست. فقط به دلیل اینکه از زمان شروع آزمون تا الان این اتفاق نیفتاده بود، آنها این موضوع را فراموش کرده بودند.
- اون حملههاش رو شروع کرده.
سرمایی را در پشت گردنش احساس کرد.
در طول این مدت طولانی، کیم یو وون حتی یک بار هم گاوهای بزرگ را احضار نکرده بود. چرا؟
- تا الان داشت به تیمای دیگه حمله میکرد؟
کشتن یک گاو بزرگ به شما پنج امتیاز میدهد. با استفاده از ده امتیاز، میتوانید یک گاو بزرگ را در مقابل تیم دیگری احضار کنید. اگر کیم یو وون تا به حال هیچ امتیازی را مصرف نکرده باشد، پس حال قطعا میزان امتیاز باورنکردنی داشت.
«لعنت بهش.» مکل بیتاب شد.
خوشبختانه تعداد گاوهای بزرگ احضار شده چندان زیاد نبود. تقریبا چهل و چهار تا. البته اگر فقط همین مقدار بود، میشد زنده ماند.
«اصلا نترسید! اتفاقا بهتر هم شد!»
مکل تبر بزرگی را که به پشتش بسته بود، به زمین کوبید.
«میتونیم این هیولاها رو از بین ببریم و گاوهای بیشتری در مقابلشون احضار کنیم. دفعه ی بعدی قطعا میمیرن!»
این مقدار قطعا قابل تحمل بود.
تا این مرحله، مکل و سایر تیم ها همگی همین فکر را میکردند.
***
-باید بتونن اینقدر و شکست بدن.
چهل هیولا در برابر هر تیم. این تعداد هیولاهای دیگری بود که علیه آنها احضار شدند.
با شکست دادن این گاوهای بزرگ، برای آنها امتیاز اضافی میشد و وقتی این اتفاق می افتاد، آنها حتی بیشتر علیه او احضار میکردند.
«من همه امتیاز ها رو خرج کردم.»
پس از پایان احضار، ماموس به یو وون نزدیک شد.
«باشه ولی چرا انقدر یهویی؟ تو اول آزمون بهمون گفتی که اصلا از امتیازا استفاده نکنیم. فکر کردم میخوای همش و باهم خرج کنی.»
«اینجوری، بقیه تیم ها هم میتونن مبارزه کنن.»
«مبارزه کنن؟»
یو وون سری تکان داد.
گاوهای بزرگ بیشتری با نورهای سفید احضار شدند. منظور او از مقابله به مثل این بود.
«نگو که... داری مجبورشون میکنی گاوای بیشتری بر علیهمون احضار کنن؟»
«تعدادشون باید تو مرحله ی بعد افزایش پیدا کنه.»
«نه هنوز.»
یو وون به گاوهای بزرگ در حال حمله نزدیک شد. « باید تا آخرش دووم بیارم.»
[میزان تکمیل: 99.999%]
خیلی نزدیک بود، اگر آزمون را بدون اتمام آن به پایان میرساند، به شدت پشیمان میشد. به همین دلیل بود که یو وون تصمیم گرفت از این آزمون تا حد امکان استفاده کند.
یو وون از بالای گله گاوهای بزرگ پرید. حدود هزار عدد بودند.
یو وون به وسط آنها پرید و [انفجار مانا] را فعال کرد.
حدود دوجین [انفجار مانا] برای شکار این گاوهای بزرگ بهترین بود.
گاوهای بزرگ از درد به اطراف کوبیدند و بدون اینکه صدایشان در طوفان آتش شنیده شود، مردند.
یو وون از یک دست برای کنترل [انفجار مانا] و از دست دیگر برای تاب دادن شمشیر خود استفاده کرد.
[شما یک «گاو بزرگ» را از بین بردید.]
[امتیازی برای ستاره بهشتکش اضافه نشد.]
[شما یک «گاو بزرگ» را از بین بردید.]
[امتیازی برای ستاره بهشتکش اضافه نش...]
پیامهای تاسف بار ادامه یافتند.
در آخرین مرحله حتی 0.001% افزایش در میزان تکمیل مشاهده نشد و در 99.999% گیر کرد.
- اصلا همچین چیزی ممکنه؟
با ادامه شکار، انتظارات او کم شد.
ممکن است افزایش نرخ تکمیل، تنها با شکار این هیولاها غیرممکن باشد.
عرق روی پیشانی یو وون، در حالی که [انفجار مانا] شلیک، و از میان گاوهای بزرگ عبور میکرد، شکل گرفت.
فقط چند هیولا را در این آزمون کشته بود؟ سه هزار؟ چهار هزار؟ پیگیری همه آنها سخت بود. این تردید که ممکن است بعد از همه اینها غیرممکن باشد، ذهن یو وون را درگیر کرد.
اما سپس...
[نرخ تکمیل ستاره ی بهشتکش 0.001% افزایش یافت.]
[ستارهی بهشتکش تکمیل شد.]
[جسم اهریمنی به دست آمد.]
[آمار جدید «انرژی شیطانی» به فهرست اطلاعات اضافه شد.]
[انرژی شیطانی 20 عدد افزایش یافت.]
پیامی که منتظرش بود بالاخره رسید.
کتابهای تصادفی


