اپ بازیگر فیلمهای ماورأطبیعی
قسمت: 18
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
هر از گاهی میتوانست بی سروصدا چیزی بگوید که شیهشینگلانگ را از تعجب بکشد. چند سال پیش او میخواست یک برادر کوچک نازپرورده باشد.
او نمای جلو، نمای جانبی، نمای پرسپکتیو، بدن، لباس و حتی جزئیات قسمتهای مختلف بدن را ترسیم کرد.
مرد، موهای کوتاه لایهای داشت، خشن بود، ابروها و ساقهای بلند داشت. مردمک چشمهایش کمی قرمز-قهوهای عمیق بود، بینی او بلند و لبهایش نازک و براق بود. این ظاهر بسیار تهاجمی، اما به شیوهای متناقض زیبا و بیتفاوت نیز بود.
او یک کت سیاه مشکی پوشیده و مقابل یک بوته گل رز ایستاده بود. گل رز خار داشت و به رنگ قرمز تیره مانند خون بود. مرد، قدبلند و راست قامت بود، با شانهها، یک کمر باریک و پاهای باریکی داشت. او زیبا بود.
شیهچی شیطنت کرد و انعکاس خودش را در چشمهای شیهشینگلانگ کشید. سپس به شاهکار خود نگاه کرد و لبخند ملایمی زد.
شیهچی فکر میکرد ترسیم کار بسیار دشواری باشد اما او خیلی سریع آن را تکمیل کرده بود. حتی نیازی نداشت به این فکر کند که شیهشینگلانگ چه شکلی است. شیهشینگلانگ فقط میتوانست این گونه باشد، نه چیز دیگر. این تنها راهحل بود.
برادرش مدتها بود که در ذهنش تجسم یافته بود. هرحرف و عملی شیهشینگلانگ را زندهتر نشان میداد.
چیزی وجود نداشت که شیهچی دوست نداشته باشد و ظاهر برادرش همان گونه بود که او دوست داشت.
شیهشینگلانگ ناگهان پرسید: «چرا به من گوشوارههای ستارهای سیاه دادی؟»
«چون ...» شیهچی فکر کرد و نظرش عوض شد: «بهت نمیگم.»
شیهشینگلانگ احساس درماندگی کرد.
هنگامی که نقاشی کامل شد، شیهچی عکسهای مختلفی از نقاشی گرفت و آنها را به برنامه منتقل کرد.
[تصویر مدل دریافت شد. این برنامه تولید را افزایش میدهد. لطفا کمی صبر کنید.]
شیهچی خودش را روی تخت نرم انداخت و به ستارههای بیرون نگاه کرد.
او آموخته بود که صبورانه انتظار طولانی را تاب بیاورد، اما ناگهان مشتاق شد.
3 روز بعد، شیهچی اعلامیه جدیدی درباره فیلم ترسناک دریافت کرد.
در این چند روز، مدتی را صرف درک عمیق سیستم عامل برنامه کرد.
کارگزاران به صورت پاره وقت کار میکردند زیرا تعداد بازیگران سطح پائین برنامه برای مدیریت، بسیار زیاد بود. آنها فاقد تجربه بودند و به راحتی میتوانستند با انتخاب فیلم ترسناک اشتباه باعث مرگ خود شوند.
یک کارگزار به صورت تصادفی انتخاب میشد تا به بازیگران کمک کند تا فیلمهای ترسناک مناسب خود را انتخاب کنند و در عین حال با راهنمایی در دوره جدید به آنها کمک کند.
در روند پرورش یک تازهوارد، کارگزار از برنامه به عنوان پاداش، امتیاز دریافت میکرد. برای هر تازهواردی که عنوان خود را ارتقا دهد، کارگزار پاداش بیشتری دریافت میکرد.
با توجه به این دلایل، کارگزار نباید امتیاز بازیگر را بپذیرد. با این حال، از آنجا که تازهواردان عمدتا ضعیف بودند و کارگزاران بازیگران قدیمی با قدرت قابل قبول، غیرمعمول نبود که کارگزار امتیازات تازهواردان را بگیرد. ژوتانگ اولین و آخرین نفر نبود. سیستم جرم در برنامه وجود داشت و برنامه نیز با آن موافقت کرده بود. اگر وقتی تازهوارد بودید کارگزار، شما را مورد آزار و اذیت قرار میداد، شما نیز به نوبه خود میتوانید از او بالاتر رفته و انتقام بگیرید.
وجود این سیستم، تلاش تازهوارد را برای صعود بالا میبرد. زیرا اگر یک بازیگر 1000 امتیاز کسب میکرد، میتوانست کارگزار خود را انتخاب کند یا کارگزار خودش شود و خودش فیلمهای ترسناک را برای خودش انتخاب کند. در آن زمان، شیهچی واجد شرایط انتخاب فیلم ترسناک برای خودش نبود و این حق هنوز در دست کارگزار بود.
یکی دیگر از اهداف انتخاب کارگزار تصادفی، جلوگیری از تجربه یک فیلم ترسناک و پشیمانی بازیگر از آرزوی خود بود، اینکه از ترس تنبل شوند و در هیچ یک از فیلمبرداری فیلمهای آینده شرکت نکنند.
کارگزار تصادفی وجود داشت. حتی اگر بازیگر نمیخواست در فیلم شرکت کند، کارگزار ابتکار عمل را برای ترتیب دادن یک فیلم برای آنها به دست میگرفت.
در فواصل 15 روزه، بازیگران سطح پائین مجبور به انتخاب فیلمهای ترسناک بعدی بودند.
عنوان فعلی شیهچی تنها واجد شرایط 2 نوع فیلم ترسناک بود، کیفیت خشن و کیفیت معمولی، که در آن کارت خشن، سبز و کارت ساده، آبی بود.
شیهچی به کارت بنفش "زامبیهای عاشق" نگاه کرد و خندید.
رنگ بنفش زیبا نشاندهنده مزایای آن نسبت به فیلم با کیفیت منفی بیشتر بود و یک ردیف شخصیت سیاه در زیر کارت وجود داشت: فیلمی با زامبیهای سبک هنگکنگی.
او مجوز ورود به یک فیلم زامبی با این کیفیت را نداشت، بنابراین ژوتانگ باید از اجازه ویژه خود استفاده کرده باشد. او بطور خاص شیهچی را به این فیلم کشانده بود و هدفش مشخص بود، امید به مرگ شیهچی.
یک دقیقه بعد، لیست بازیگران بارگیری شد و در بالای لیست ... ژوتانگ قرار داشت.
شیهچی لحظهای شوکه شد و آرام لبخند زد. آیا ژوتانگ خودش میخواست این کار را انجام دهد؟ هیچ نشانهای وجود نداشت. شکایات بین او و ژوتانگ به مرحله "تو بمیر یا من بمیرم" نرسیده بود، اما ژوتانگ واقعا میخواست او را بکشد، او را برای تلافی کردن سرزنش نکنید.
نام یانجینگ در ادامه ظاهر شد و شیهچی خشکش زد. یانجینگ هم مانند او اجازه ورود به زامبیهای عاشق را نداشت. دلایل خاصی برای ظاهر شدن نام او در اینجا وجود داشت.
نام شیهچی در انتها بود و باید موقتا اضافه شده باشد.
در مجموع 9 بازیگر در فیلم زامبیهای عاشق حضور داشتند. 5 نام سیاه و 4 نام خاکستری.
پاسخ کادر جستجو برای نامهای خاکستری این بود:
یک سیستم حذف عنوان در برنامه وجود داشت. نام خاکستری به معنای عنوانی با رتبه پائینتر بود که به عنوان تنبیه وارد فیلم ترسناکی با کیفیت بالاتر شده بودند.
به بیان ساده، حتی فیلمهای ترسناک با کیفیت بالاتر نیز به توپ غذایی نیاز داشتند. اگر بازیگری سخت کار نکند ممکن است به فیلمهای ترسناک با کیفیت بالا کشیده شود. البته، ممکن است بتواند توپ غذایی شود، اما غیرممکن نبود که شرایط، معکوس شده و تبدیل به نقش اصلی در یک فیلم ترسناک با کیفیت بالا بشوند. با این حال، در اغلب موارد آنها تبدیل به توپ غذایی میشدند.
برنامه پس از مدتی بارگیری شد و معرفی فیلم ترسناک "زامبیهای عاشق" ظاهر شد.
[در سالهای پایانی سلسله چینگ، یک کشیش قدیمی تائویست برای جابجایی قبرها برای دیگران استخدام شد. او به همراه گروهی از شاگردان به کوهستان میانی برای حفر تابوت رفت و مسئول حمل تابوت به خانه کارفرما در هوایآئو بود. آنها فکر میکردند این فقط یک مأموریت ساده باشد، اما اتفاقات زیادی در طول حمل و نقل رخ داد. شاگردان، یکی پس از دیگری درگذشتند و گروهی از مردم تلاش زیادی کردند تا تابوت را به خانه کارفرما بفرستند. آنها فکر میکردند مأموریت به پایان رسیده اما انتظار نداشتند که این آغاز یک توطئه باشد ....]
[شما در نقش یک شاگرد بازی خواهید کرد. لطفا حقیقت پشت همه اینها را کشف کنید.]
[در حال انتقال، لطفا منتظر بمانید.....]
تماشاگران قبلا در سینمای تاریک نشسته بودند.
ناگهان صفحه بزرگ روشن شد.
[بازیگران وارد فیلم ترسناک شدهاند و خود را برای آن آماده میکنند. مخاطبین لطفا صبور باشید.]
تماشاگران با هم زمزمه میکردند:
[به نظر میرسه ژوتانگ هدایت تیم رو به عهده داره؟]
[به نظر میاد لوون هم هست...]
[لوون کیه؟ اسمش آشناس ...]
[اونی که فلس ماهی روی صورتش داره.]
[آه، چندش آوره!]
[بهرحال تازهواردی بود که رکورد امپراطور فیلم رو شکست. به نظر میاد اونم تو این فیلم هست. نمیدونم اشتباه خوندم یا نه ...]
[امکان نداره، اون برای ورود به این فیلم واجد شرایط نیست ...]
شیهچی وارد شد و خود را در بیابانی از کوهها دید. شب بود، سایه درختان در اطرافش دیده میشد و آسمان پر از ستاره بود. افراد در اطراف شیب، پراکنده شده بودند و همه با فاصله معینی از هم جدا شده بودند. آنها بازیگران شرکت کننده در زامبیهای عاشق بودند.
این بار با دفعه قبل متفاوت بود. شیهچی میتوانست حرکت کند اما به نظر میرسید یک مانع نامرئی در اطراف او وجود دارد که باعث میشد نتواند موقعیت خود را ترک کند. شیهچی عجلهای نداشت. برنامه باید دلیلی برای این کار داشته باشد.
3 ثانیه بعد تلفن زنگ خورد.
[این زمان برای آمادهسازی بازیگر است. به صورت خودکار 20 امتیاز برای خرید لباس و 30 امتیاز برای خرید کتابچه راهنمای زامبی کسر میشود. در مجموع 50 امتیاز کسر شده است.]
[لطفا لباس خود را تغییر دهید و کتابچه راهنمای زامبی را در عرض 15 دقیقه بخوانید. پس از 15 دقیقه تصویربرداری بطور رسمی آغاز میشود.]
شیهچی با از دست دادن ناگهانی 50 امتیاز کمی درمانده شد. بنابراین همه فیلمهای ترسناک با کیفیت بالاتر از نوع "نمیخوام بچه گرگ رو بگیره" بود؟ تکمیل یک فیلم با کیفیت بال،ا پاداش زیادی به دنبال داشت اما سرمایه اولیه آن نیز بسیار زیاد بود.
انبوهی از چیزها جلوی شیهچی افتاد. برای بررسی آنها خم شد. یک روپوش زرد، یک شمشیر چوبی از جنس هلو و یک کیف کوچک پر از برنج چسبناک. یک کتاب آبی کوچک هم بود که با حروف بزرگ سبزرنگ روی آن نوشته شده بود: راهنمای زامبیها.
شیهچی عجلهای برای تعویض لباس نداشت و ابتدا دفترچه راهنمای زامبی را باز کرد.
* منشأ زامبیها: بین جسد و زامبی تفاوت وجود دارد. کسی که قبل از مرگ با خشم خفه میشود، پس از مرگ یک نفس در گلوی او جمع میشود. هنگامی که این شخص میمیرد، آنها نفس خود را از دست نمیدهند. بعد از سالها چنین کسی ممکن است به یک زامبی تبدیل شود.
ویژگیهای زامبی: ترس از نور، ترس از آتش و آسیبپذیری نسبت به چاقو و اسلحه.
مواردی که میتواند فعالیتهای یک زامبی را محدود کند: بستن جسد، یک چوب مرکب.
چیزهایی که میتوانند زامبیها را بکشند: برنج چسبناک و شمشیر چوبی هلو.
راههای اساسی برای جلوگیری از حملات زامبیها: نفس خود را حبس کنید.
نکات:
بازیگری که توسط یک زامبی گاز گرفته یا گرفتار شود، مسموم میشود. سم جنازه وارد قلب شده و بازیگر کاملا به یک زامبی تبدیل میشود.
برخی از لوازم ارائه شده است. وسایل دیگر باید توسط خود بازیگران فیلم ترسناک جمعآوری شود.
شیهچی با خواندن کتاب، احساس کرد 30 امتیاز بیهوده از دست رفته است. همه آنها اطلاعات اولیهای بودند که او از قبل میدانست. با این حال، هدف برنامه فروش لباس و اطلاعات نبود، بلکه تائید صلاحیت آنها با پرداخت 50 امتیاز بود.
برنامه پیام دیگری ارسال کرد.
چند نکته درباره فیلم ترسناک زامبیهای عاشق:
این یک فیلم کارت بنفش است و کیفیت مثبت آن از معایب آن بیشتر است. پس از فیلمبرداری، بازیگر اول رتبهبندی جامع 500 امتیاز دریافت میکند و سایر بازیگران با کاهش تدریجی، امتیاز دریافت میکنند.
حداکثر مدت فیلم 15 روز است و اکتشاف میتواند آن را زودتر به پایان برساند.
شیهچی روپوش را به تن کرد و شمشیرچوبی هلو را به کمرش آویخت. لحظهای که این کار را انجام داد، پیام برنامه به روز شد.
[زمان آمادهسازی به پایان رسیده و تصویربرداری رسما آغاز شده است.]
کتابهای تصادفی


