فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی

قسمت: 122

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر صد و بیستم: بیمارستان(1)

زمانی که شیه‌چی اونجا رو ترک کرد، به تنهایی تو ساختمون تنها ایستاد. برای مدتی از پنجره شیشه‌ای به پایین نگاه کرد و بعد با حالتی گیج به سمت میز کارش برگشت.

اتاق تاریک بود، اما اون برق رو روشن نکرد. اون کشوی میزش رو کشید و کاغذ و خودکاری بیرون آورد. سپس در حین یادآوری، به آرومی شروع به نوشتن کرد. زمان با حرکت نوک خودکار، می‌گذشت..

لحظه‌ای که شیه‌چی‌ به خونه برگشت، پیامی در مورد یی‌هسونگ از شن‌یی در داخل برنامه دریافت کرد.

اون فهمید که فیلم ترسناک بعدی یی‌هسونگ قراره یه فیلم ارواح، با بالاترین کیفیت در رنگ ``نارنجی`` باشه. اختیار شیه‌چی‌ هم، برای رفتن به همه فیلم های نارنجی باز شده بود.

شن‌یی به طور خاصی براش توضیح داده بود که در برنامه، فیلم های ترسناک طبیعی با بالاترین کیفیت، به رنگ ``قرمز`` هستند؛ نه رنگ ``سیاه‌ای`` که اون همیشه فکر میکرد. فیلم های سیاه رو فقط میشد از طریق فیلم‌های قرمز ارتقا داد. یه فیلم ترسناک نمیشد با کیفیت رنگ سیاه شروع بشه، به همین خاطر حتی بازیگران مشهور سطح یک و دو، عمدتا تو فیلم های نارنجی و قرمز بازی میکردند.

کمیابی فیلم‌های قرمز به این معنا بود که تقاضا از عرضه فرا تر رفتش و حد نصاب هم سخت بود. بنابراین، انتخاب یه فیلم نارنجی با کیفیت، امری طبیعی محسوب میشد. تا زمانی که این نوع فیلم ها، فیلمبرداری میشدند؛ احتمال تبدیل شدنش به رنگ قرمز زیاد بود. بله، امکان داشت که اونها جوایز پر ارزش فیلم‌های قرمز رو دریافت نکنن، اما جایزه های آپدیت شده برای جبران اون امتیاز های از دست داده، کافی بود.

به این معنی بودش که یه فیلم نارنجی با کیفیت، بدون شک یه لقمه بزرگ به شمار میاد. این دسته از فیلم ها به محض انتشار، ظرفیتش کامل میشد‌. بازیگر های درجه سه و چهار می‌خواستند با نقش ایفا کردن در این فیلم‌ها، ازشون کمک دریافت کنند تا بتونند اولین فیلم قرمزشون رو بدست بیارن و لقب خودشون رو آپدیت کنن. شن یی پس از رسیدن به موقعیتش، دارای امتیاز‌های خاصی بود. اون می‌تونست به برنامه اجازه بده دو یا سه موقعیت توی فیلم رو بهش واگذار کنه و تصمیم گرفت به پیشکارش اجازه بده تا اسمش رو گزارش کنه.

اسم این فیلم ترسناک، خیلی ساده و معمولی بود. فیلم ``بیمارستان`` نامگذاری شده بود. جدا از اینکه محل فیلم برداری بیمارستان بودش، تقریبا همه اطلاعات دیگه پنهان بود.

شیه‌چی‌ متوجه شد هرچقدر که جلو تر میره، اسامی فیلم ها مرموزتر میشن و اطلاعات کمی در دسترس قرار میگیره. در ابتدا، فیلم``شبحی در لباس قرمز`` و ``عاشقان زامبی`` مفهوم و دلالت های مستقیمِ قوی‌ای داشتند اما فیلم های ``خانه متروکه 1552`` و ``زندگی در دوزخ`` فهمیدن مفهوم و حدس زدنشون در نگاه اول، کار راحتی نبود.

شیه‌چی تو فیلم شبح‌نارنجی، زندگی در دوزخ، بازی کرده بود. این برنامه دارای سیستمی بود که در اون فیلمبرداری با کیفیت و تم یکسان، منجر به کاهش امتیاز میشدش. با عقل جور درمیومد که بگی، شیه‌چی بعد از ورود به بیمارستان، تنها 80٪ امتیاز رو دریافت می‌کنه. با اینحال، شیه‌چی متوجه شد که امتیازی که از بازی تو این فیلم بدست بیاره، کاملا طبیعیه.

به عبارت دیگه، این فیلم امکان داشت خاص باشه.

شیه‌چی کوله پشتیش رو باز کرد. اون الان سه تا آیتم نارنجی با کیفیت دیگه هم داشت.

شن‌یی تو قسمت رابط پیامی، پیغامی براش گذاشته بود. (بردن آیتم های خودت رو تو اولویت بزار. آیتم‌های بالاتر از کیفیت بنفش، وقتی توسط بقیه هدیه داده بشن، اثراتشون ضعیف میشه. بُرد ضعف هر کدومشون متفاوته. من سه تا آیتم با ضعف بُرد پایین، که برای اتصال با تو مناسب هستند رو انتخاب کردم. اون چه که بهش نیاز داری رو ببر.)

(علاوه براین، یی هسونگ آدمی نیستش که مقابله باهاش آسون باشه. دست کم نگیرش. اون با خودش سه تا آیتم قوی نارنجی میاره، و آیتم های تو قطعا باهاشون برابری نمیکنن. قدرت خودش هم خیلی زیاده.)

برنامه سیستم محدودیت آیتم داشت‌. برای یه فیلم با کیفیت نارنجی، یه بازیگر به تنهایی می‌تونست حداکثر سه تا آیتم نارنجی رنگ با خودش ببره. اون الان دو تا آیتم داشت، حلقه نور مقدس و حلقه محافظ. یکی مصونیت شکست ناپذیر و دیگری برای افزایش قدرت بود. به عبارت دیگه، اون فقط یه جا دیگه بیشتر نداشت و فقط می‌تونست یکی از سه تا آیتمی که شن‌یی بهش داده بود رو انتخاب کنه.

شیه‌چی منظور شن یی رو فهمید. اون طبیعتاً خطر رو می‌شناخت و می‌دونست که فاصله زیادی بین خودش و یی‌هسونگ وجود داره. یی‌هسونگ پیشینه عمیقی داشت و بیش از دو یا سه ماه رو داخل برنامه سپری کرده بود. شیه چی نمی‌تونست مقایسه کنه اما به راحتی قول داد که یی‌هسونگ رو بکشه.

سازمان آخرین دفعه نتونسته بود اون رو بکشه، اما اونا هرگز تسلیم نمی‌شدن. در آینده این وضعیت فقط بدتر و بدتر می‌شد. دفعه قبل، چنگ ژو که براحتی جی شینگچن رده سومی رو تسلیم خودش کرده بود، سراغش اومد. دفعه بعدی، که یه حیوان خانگی دیگه می اومد، اونها فقط قویتر میشدند... به احتمال زیاد رده دومی یا شاید هم رده اولی، به دنبالش می‌اومدن.

ترسناک ترین قسمت این بود که حیوانات خانگی در میان بازیگر ها تو تاریکی پنهان شده بودند، در حالیکه اون توی نور بود‌. اون نمی‌تونست بگه که کی حیوان خانگی هست. تو برنامه علاوه بر انسان ها، ارواح هم حضور داشتند. بعد از وارد شدن به فیلم ترسناک، اون نیاز داشت برای مقابله با ارواح تمرکز کنه. اگه حواسش توسط حیوان خانگی‌ها پنهان پرت میشد، تو وضعیت سخت و بغرنجی قرار می‌گرفت.

اون احتمال داشت مستقیم به سمت در یی هسونگ بره و با قدرت خودش اون رو مورد استقبال قرار بده. حداقل می‌دونست دشمن کیه و سازمان حیوانات خانگی کس دیگه ای رو برای کشتنش نمی‌فرستاد. بهرحال، نیروی اصلی سازمان باید سر وقت شن‌یی می‌رفت. پس قطعا سازمان یه سره کردن کارش رو به عهده یی هیسونگ می‌گذاشت.

شیه‌چی کاملا مطمئن نبود اما نمی‌خواست خودش رو اذیت کنه. فکر کردن به این چیز ها، بی معنی بود. پس خودش یکی یکی قدم برمیداشت و دست به عمل میشد.

این یه معضل دشوار بود اما الان تنها کاری که میتونست انجام بده، انتخاب آیتم بود که چندان دشوار به حساب نمی اومد. در حال حاضر، پیش قدم شدن برای پیوستن به یی‌ هسونگ تو فیلم ترسناک، بهترین سیاست برای اون بود. شن‌یی واضحا این رو فهمیده بود و بنابراین به همین خاطر بهش هشدار داد. اون هرگز از شیه‌چی نخواست که تسلیم بشه یا عقب نشینی کنه.

متغییر ها و فرصت های زیادی تو فیلم های ترسناک وجود داشت و هر چیزی ممکن بود.

شیه‌چی‌ باکمی ناراحتی، لب هاشو ورچید. اون از احساس مسدود شدن توسط دیگران و منفعل بودن، تنفر داشت. مسبب اصلی اینها حیوانات خانگی بود.. اون هنوز قصد و غرض اولیه خودش رو بیاد داشت. هیچ تناقضی بین نابود کردن سازمان حیوانات خانگی و دادن بدن به برادرش، تا زمانی که محکم به جلو حرکت میکرد، وجود نداشت.

شیه‌چی افکارش رو پس زد، آروم گرفت تا آیتم های که شن‌یی بهش داده بود رو بررسی کنه. اون خیلی سریع متوجه شد که سه تا آیتم، رویکرد آشکاری دارند.

یکی از اونها آیتم دفاعی بود‌. یک کت ساخته شده از پوست حیوان بود که وقتی اون رو می‌پوشیدی، در برابر اکثر آسیب ها مقاوم بود. با این حال، یه آیتم مصرفی محسوب میشد. زمانی که تا یه حد خاصی اون رو می‌پوشیدی، از بین می‌رفت.

آیتم دیگری، افزایش مداوم تو قدرت حمله، بهش میداد.

آیتم بعدی، یه آیتم انفجاری شدید به نام ``داروی اچ ان`` بود. فیلم ترسناکی که این محصول رو تولید کرده بود، خیلی خاص بشمار می‌رفت. اون یه فیلم علمی تخیلی‌ِ بیولوژیکی، به اسم ``ساخت ارواح`` بود.

در فیلم ``ساخت روح`` داشتند شروری، جاودانگی روح‌ها و توانایی فوق بشری‌شون رو تحسین میکرد. اون کل عمرش رو سخت تلاش کرد و در اخر، داروی اچ ان که می‌تونست مردم رو به روح تبدیل کنه رو ساخت.

با اینحال، هیچ شروری در آخر پایان خوبی نداشت. بعد از اینکه دانشمند تبهکار، داروی اچ ان‌ رو نوشید، اون با موفقیت به یه روح ترسناک تبدیل شد. سپس بعد از سه دقیقه، عقل انسانیش رو از دست داد و به روح تنها، قوی و جاودانه اما بدون قوه‌ تفکری تغییر پیدا کرد. اگه یه انسان نمی‌تونست خودش و آرزوهاش رو به یاد بیاره، پس برآورده شدن آرزوش چه نفعی براش داشت؟

عوارض جانبی داروی اچ ان‌ بسیار هولناک بودش. در عرض سه دقیقه اون از بدنش بیرون می‌اومد و به یه روح پر قدرت تبدیل میشد. پس، اگه از این آیتم رو استفاده میکرد و در عرض سه دقیقه مبارزه رو تموم نمیکردش، اون دیگه نمی‌تونست به بدنش برگرده و برای همیشه هوشیاریش رو از دست میداد. در آخر هم به یه روح تنها تبدیل میشد. علاوه بر این، اگه بدنش طی این فرایند از دست می‌رفت، هرگز راهی برای برگشتش وجود نداشت.

البته این روش مزایای خودش رو هم داشت. بعد از تبدیل شدن به روح، عمل کشتن توسط برنامه تایید میشد. چون در اون زمان، بازیگر نبودی و روح محسوب میشدی.

شیه‌چی‌ تردید نکرد و داروی‌اچ‌ان‌ رو برداشت. با در نظر نگرفتن عوارض جانبیش، اثرات مثبت داروی اچ ان‌، چیزی بود که در حال حاضر به شدت بهش نیاز داشت. اون مصونیت شکست ناپذیر و استعداد شیه‌شینگ لان رو داشت. الان یه آیتم انفجاری شدید، فقط کم داشت.

اون مراقب همه چیز بود و پیامی به یان جینگ فرستاد. و ازش خواست تا به فیلم گزارش بده. فیلمبرداری ده روز دیگه شروع میشد‌.

صبح زود روز بعد، شیه‌چی‌ یه پیام از رن زه دریافت کرد.

(شنیدم هنوز یه جایی داری. منم میخوام برم. میتونی گزارش منو هم بدی؟)

شیه‌چی کمی اخم کرد. رن‌زه متخصص فیلم ارواح بود. اگه هیچ کینه و غرضی بین اون و یی هسونگ وجود نداشت، اون خوشحال میشد که رن زه بهش بپیونده. با اینحال، در حال حاضر موقعیت فرق میکرد. اون نظر خوبی نسبت به رن زه که چندین بار بهش کمک کرده بود، داشت و نمی‌خواست اون رو به قهقرای آب بکشه.

(این موقعیت خاصه. بهتره که نیای.)

(اگه موقعیت خاصی هست پس من باید بیام. بهرحال، ما هنوز می‌تونیم باهم برادر باشیم؟)

شیه‌چی آدم ریاکاری نبود، به همین خاطر جواب داد:(ممنونم.)

یک ساعت قبل از اینکه فیلم برداری شروع بشه، یان جینگ نتونست با شیه‌چی تماس بگیره. اون احساس کرد کمی عجیبه، به همین خاطر بعد از فکر کردن در این مورد، به سمت خونه شیه‌چی‌ رفت. اون الان پیشکار شیه‌چی‌ محسوب میشدش. به منظور اجتناب از شرایط خاص، شیه‌چی‌ کلید خونش رو به یان‌جینگ داده بود.

یان جینگ در رو باز کرد و داخل شد، اون امتحانی صدا زد:«شیه‌چی.»

جوابی به گوشش نرسید. خونه تاریک بود. ناگهان، اون صدای آرومی رو از اتاق خواب شنید. یان جینگ با شنیدن صدای ناگهانی آلارم ساعت، از جا پرید. یان جینگ در اتاق رو باز کرد و دید شیه‌چی هنوز خوابه و صدای آلارم ساعت هم قطع شده.

«شیائو چی، بیدار شو!» صدای شیه‌شینگ لان فورا تو ذهن شیه‌چی پخش شد. شیه‌چی هنوز کاملا هوشیار نشده بود و گوش هاش در مقابل صدا زدن های شیه‌شینگ لان و یان جینگ، کر شده بود. بنظر می‌رسید اون تو خواب عجیبی گیر کرده.

یان‌جینگ داشت از دست میرفت، که ناگهان شیه‌چی بلند شد.

«شیه‌چی؟!» قبل از اینکه یان جینگ وقت بکنه که متعجب بشه، اون دید که شیه‌چی مثل خوابگردا، به سمت میز می‌ره. چهره‌اش بی حال و مردمک چشم‌هاش پر از تاریکی ترسناک بود. یان جینگ احساس کرد که سرش بی حس شده. اون با تردید به سمت شیه‌چی رفت و متوجه شد شیه‌چی یه تکه کاغذ بیرون آورده و در حال نقاشی کشیدن روی اون هست.*1

یان جینگ دلیل اینکارش رو نمیدونست و ترسیده بود. با اینحال، شیه‌شینگ لان آهی از سر آسودگی کشید. به نظر می‌رسید استعداد شیه‌چی برانگیخته شده بود..

اون به طور شگفت انگیز و بدون هیچ مکثی، نقاشی میکرد. یان جینگ بهش خیره شده بود. از زمانی که می‌تونست ببینه، این اولین باری بود که با نقاشی شیه‌چی روبرو میشد... شیه‌چی‌ به نقاشی کشیدن ادامه داد و لحظه‌ای که کشیدن شکل تموم شد، یان جینگ فریاد زد. «چطور ممکنه؟»

شیه‌چی‌ تو خواب گردیش، پرتره‌ای از ...... خودش کشیده بود؟

شیه‌چی‌ شروع به رنگ کردن پرتره کرد و یان جینگ کمی احساس سرما کرد. زمانی که آخرین بخش رو رنگ کرد، شیه چی قلمو رو روی میز گذاشت و برای چند ثانیه ساکت موند. سپس اون به آرومی چشم هاشو باز کرد و ردی از سردرگمی در اونها دیده می شد.

«ساعت چنده؟»

یان جینگ به خودش اومد و جواب داد:« پنج دقیقه دیگه شروع میشه.»

نگاه شیه‌چی به نقاشی روی میز افتاد. زیر لامپ، یه سلف پرتره بود. شیه‌چی‌ سرش رو کج کرد و در آیینه قد به خودش خیره شد و خودش رو با نقاشی مقایسه کردش. نقاشی کاملا شبیه خودش بود.

«من این رو کشیدم؟»

یان جینگ سری تکون داد.

شیه‌چی‌ چندین بار تایید کرد که هیچ جزئیاتی رو تو نقاشی از دست نداده و تو دنیایی از ابهام غرق شده بود. اون ناخودآگاه استعداد قلم نقاشی رو برانگیخته کرده بود. نقاشی میبایست اطلاعاتی در مورد فیلم ترسناک پیش رو، در اختیارش قرار میداد اما نقاشی..... فقط یه سلف پرتره بود؟

شیه‌چی با دستش شقیقه‌اش رو فشار داد و به آرومی گفت:«برادر، من خوبم.»

شیه‌شینگ‌لان هنوز خیالش راحت نشده بود. «وضعیت روحیت چطوره؟»

شیه‌شینگ لان به یاد آورد که استعداد از الهام تغذیه می‌کنه.

«من خوبم.» شیه‌چی احساس خستگی نمیکرد. فقط از زمانی که بیدار شده بود احساس مات و مبهوت بودن، میکرد.

بعد از کمی گپ زدن با یان جینگ، شیه‌چی اطلاعاتی در مورد فیلم جدید کسب کرد. فیلم ترسناک جدید بیمارستان نام داشت و پوسترش هم خیلی خاص به شمار می‌رفت. در وسط پوستر یه بیمارستان مدرن و خیلی عادی قرار داشت. چیز عجیب پوستر، ماه درون آسمون بود.

شب بود و دو ماه در آسمون وجود داشت. آسمون سمت چپ یه ماه سفید روشن درش بود، درحالیکه آسمون سمت راست یه ماه قرمز خارق العاده بود. ابرهای سمت چپ به طور پراکنده شناور، آرام و زیبا بودند. با اینحال، ابرهای سمت راست در کنار هم جمع و خیلی شبیه به ابرهای سوزان بنظر می‌رسیدند‌. خون در آب چکه میکرد و به آرامی پخش میشد. اگه مردم برای مدت طولانی بهش خیره میشدند، بهشون احساس خفگی و رخوت بهشون دست میداد به طوری که انگار کسی قلبشون رو نگه داشته.

جدا از ماه‌های عجیب، هیچ اطلاعات دیگری نمیشد از پوستر بدست بیاری.

سپس مقدمه فیلم بیمارستان بالا اومد.

(پیرمرد گفته بود زمانیکه دو قمر در یک روز اتفاق بیفتند، اتفاقی غیر عادی رخ میده. اواخر شب، چند نفری که به دلایل مختلف تو بیمارستان بستری بودند، دوتا ماه رو در آسمون دیدند. سپس، اون ها در وحشت نهایی سقوط کردند....)

شیه‌چی‌ اخم کرد.

اسم، پوستر و مقدمه این فیلم، اطلاعات کمی رو افشا کردند. علاوه براین، ضرباهنگ فیلم خیلی کیپ بنظر می‌رسید. گفته شده بود``دو قمر در یک زمان``، آیا ماه می‌تونست یه روز کامل دوام بیاره؟... بنابراین زمان فیلم برداری فقط در یک شب *2بود.

برنامه دوباره زنگ خورد.

(شما نقش فردی را ایفا خواهید کرد که در بیمارستان میماند و در حین کاوش در حقیقت وحشت رو تجربه میکند.)

{در حال انتقال، لطفا صبر کنید.}

یادداشت مترجم:

*1خوابگردی (به انگلیسی: somnambulism ) قدم زدن و انجام دادن کارهایی به صورت نیمه‌خودکار در ضمن خواب است بی‌آنکه شخص در بیداری آنچه را انجام داده به یاد آورد. اصولاً خوابگردی منشأ خانوادگی دارد و ارثی است. خوابگردی یکی از اختلالات خواب است که در رشته روان‌شناسی خواب مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گیرد.

کتاب‌های تصادفی