فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

اپ بازیگر فیلم‌های ماورأطبیعی

قسمت: 143

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
چپتر صد و چهل و یکم: بیمارستان {؟؟؟؟ اون یو یائو هست. شیه‌چی‌ فکر می‌کنه می‌تونه یویائو‌ رو شکست بده؟؟؟؟} {مهم نیست که یو یائو‌ چقدر قدرتمنده، اون فقط می‌تونه یه آیتم سطح بالای نارنجی تو این فیلم با کیفیت نارنجی بیاره! دیگه خیلی در نظر بگیریم، یه استعداد دیگه هم میتونه همراه خودش کنه. در کل، یو یائو یه استعداد کنترل روح و سه تا آیتم تو این فیلم داره. اون ممکنه تو یه فیلم نارنجی تقریبا شکست ناپذیر باشه، اما شکست دادنش غیر ممکن نیست، مگه نه؟} {؟؟؟؟اون یو‌یائو هست!! یی‌هسونگ مثل برادر بزرگش میموند. شخص قبلی، هوشیار باش! این یویائو‌، یه شخص رده بالا تو آمادگی جسمانی و توانایی هست. همچنین یه روح با قدرت انفجاری تو سمت اون وجود داره.} {شیه چی میخواد ادا در بیاره که خیلی خفنه؟} {فکر نکنم! اگه شیه‌چی چیزی رو بگه، حتما انجامش میده! یویائو‌ رو بکش.!!} {فن‌های شیه‌چی انقدر ساده لوح و احمقن؟؟هاها} {آیا قبل از اون که، شیه چی حرف بزنه، متوجه پی رنگ شدین؟ اگه نفهمیدی، پس خفه بشو. حس میکنم شیه‌چی شانس خوبی برای برنده شدن، داشته باشه. یویائو‌، این دفعه واقعا عقب افتاد.} {یه تازه کار یه بازیگر سطح بالا رو بکشه؟ این شخصی که بالای من نشسته و اینارو میگه، داره خواب میبینه؟ واقعا مشکل مغزی دارن.} **** یوان یه پوزخند زد. اون غرور خودش رو داشت و کسی نبود که یه تازه کار بتونه اون رو به چالش بکشه. یوان یه به جلو شلیک کرد، سرعتش مثل یه رعد و برق سریع بود. توانایی مبارزه اون شدید محسوب میشد. حرکاتش آموزش دیده و قدرتمند بشمار می‌اومد. یوان یه وانمود کرده بود که ضعیفه اما در حقیقت، اون سرشار از قدرت بدنی زیاد بودش. شیه شینگ لان قدرتش رو افزایش داد و به جای عقب نشینی از حملات استقبال کردش. اون به راحتی حرکاتی که نقطه ضعف بنظر می‌رسیدند‌ رو جدا و از قبل ازشون اجتناب کرد تا آسیب نبینه. اون دو نفر با حالتی بسیار خشن آمیز، چندین ضربه بهم زدند. مردم بیرون مبهوت و ترسیده بودند. رن زه با دقت مبارزه رو تماشا کرد و خیالش جمع شد. شیه‌شینگ لان یه شخص ضعیف محسوب نمی‌شد. اون حتی باهوش‌تر و انعطاف پذیر‌تر بود. اگه اونها تو یه سطح قرار داشتند، شیه‌شینگ لان بهتر بشمار می‌اومد. با اینحال، یوان یه تجربیات بیشتری داشت. بدنش تقویت شده بود به همین خاطر اون دارای دوام بیشتر، قوی تر و بهتر محسوب میشد. پس از کمی درگیری با ستاره جدید، یوان یه میبایست متوقف میشد‌. اون دیگه خودش رو با شیه‌شینگ لان درگیر نکرد. در عوض، اون قدم به عقب برداشت و از استعدادش برای دستکاری روح استفاده کرد. یه سایه بزرگ مشکی، بدون صدا پشت شیه‌شینگ لان ظاهر شد. روح سیاه هم قد یوان یه بود، زیر یه لباس مشکی پنهان شده بود و دست رنگ پریدش رو به سمت شیه‌شینگ لان دراز کرد. رن زه فریاد زد:«شیه‌چی، مراقب باش!» دست خیلی سریع حمله کردش. سینه شیه‌شینگ لان خراشیده شد و اون چند قدم به عقب برداشت. شینگ لان بقیه انرژیش رو رها کرد. خون در بدنش موج زد و سیب گلوش چندین بار تکون خورد. یوان یه نیشخند زد. «این تنها کاریه که میتونی انجام بدی؟» «دوباره بیا جلو.» شیه‌شینگ لان دندون هاشو بهم فشار داد. اون طعم آهنگ زنگ زده تو دهانش رو نادیده گرفت و در حالیکه چشم هاش میسوخت، به بالا نگاه کرد. یوان یه فقط با تکبر بهش نگاه انداخت. «تو دل و جرات خوبی داری.» کسی که به جاش جواب داد، ضربه‌ای وحشیانه‌تر از روح سیاه بودش. روح سیاه پوش دقیقا همان مهارت‌های یوان یه رو داشت، اما اون خیلی سریع بود، انقدر سریع که تقریبا نامرئی بنظر می‌رسید. حرکاتش تند‌تر بودند و هیچ نقص و ایرادی درش دیده نمیشد. قدرتش شگفت انگیز به شمار می‌‌یومد. یه مشتش، میتونست یه دیوار رو فرو بریزه. زمین و سنگ‌ها نرم میشدند. شیه شینگ لان به توانایی خودش برای فرار از حملات مرگبار تکیه کرد. شینگلان برای یه مدت طولانی عقب نشینی روح مشکی پوش، اون رو به طرز وحشیانه‌ای تعقیب کرد و در لحظه‌ای تو جلوش برق زد. اون یه ضربه زد، حرکتش خیلی سریع بود. شیه‌شینگ لان مورد اصابت قرار گرفت و تو هوا کوبیده شد. اون شلیک کرد و به میز پذیرش طبقه اول ضربه زد. صدای شکسته شدن و افتادن وسایل به گوش می‌رسید. یینه ای که روی اون دو حرف c`` حک شده بود، توی مبارزه شکسته شد. یه‌شینگ از میز پذیرش به پایین غلت خورد و لبه میز رو انقدر محکم فشار داد که تقریبا چوب رو له کردش. اون نفس نفس میزد. شینگ لان واضحا درد زیادی رو تحمل می‌کرد اما با نگاه کردن به شیشه‌های شکسته شده روی زمین، چشم‌هاش درخشیدند. اون اصلا نمیتونه برنده بشه. این فقط ضربه خوردنه. خیلی ناراحتم.} یو یائوووو. یویائو وقتی ارواح رو کنترل میکنه، خوشتیپ ترینههه! ارزش دیدن یویائو‌ رو تو اینجا داره..} چی چی! روح شینگ لان کجاست؟ چرا بیرون نمیاد؟؟} همه ما گفتیم اون توانایی هاشو رو بیش از اندازه دست بالا می‌دونه!!!} بقه اول بیمارستان کوچک، کاملا آشفته و بهم ریخته بود. صندلی‌ها افتاده، میز واژگون شده و برگه‌های سفید مثل خون شیه‌شینگ لان در همه جای زمین، پخش شده بودند. شمهای رن زه به قرمزی میزد. اون دیگه نمی‌تونست تحمل بکنه. «من دارم میرم کمکش کنم.» ه‌شیائوشیائو محکم اون رو گرفت. «نکن. آروم بگیر.» من فقط قراره بشنیم و ببینم چطور کتک میخوره؟؟؟» رن زه میخواست دست یه‌شیائوشیائو‌‌ رو کنار بزنه. ه شیائوشیائو فن شیه چی بود و اون رو به خوبی می‌شناخت. اون با یه حالتی آشفته به رن زه گفت:«تو باید به شیه‌چی اعتماد کنی! اون هرگز کارهایی که در موردش مطمئن نیست و تردید داره رو انجام نمیده.» ست‌های رن زه کم کم شل شد. بله، اون شیه‌چی بود. اگه اون کتک میخورد، حتما دلیلی درش وجود داشت. مراقبت بیش از اندازه، میتونست اوضاع رو آشفته بکنه. گردن رن زه از فشار عصبی گرفته بود و اون با دقت به مبارزه خیره شد. زمانی که زندگی شیه‌چی به‌خطر می‌افتاد، اون با عجله برای نجاتش هجوم میبرد. ه دقیقه بعد، بدن شیه‌شینگ لان با زخم و خون پوشیده شد. برخلاف اون، یوان یه کاملا تمیز و مرتب بود. وان یه مسخرش کرد:«هنوز روی تلاش برای زندگی کردن اصرار داری؟!» ر حقیقت، اون از اینکه این شخص تونسته بود برای مدت طولانی دوام بیاره، شگفت زده شده بود. با اینحال، قدرت فیزیکی شیه‌شینگ لان تقریبا تحلیل رفته بود. مبارزه به زودی تمام میشد. شیه‌شینگ لان به طرز غیر قابل توجیه‌ای لبخند زد و کوله پشتی برنامه رو باز کرد. اون به بطری آب داروی آبی رو توی دستش نگه داشت. شیه‌شینگ لان چوب پنبه سر بطری رو درآورد و محتوی درون بطری رو توی دهانش خالی کرد. داروی اچ ان!!! آره، چطور فراموش کردم؟؟} امیدی وجود داره! اون قبلا تو پیله ابریشمی داروی اچ ان رو آورده بود اما یویائو‌ که بیرون از اونجا قرار داشت، چیزی رو ندیده. بنابراین، اون کاملا آماده نیستش!!!!} آهههه، این داروی اچ ان هست که میتونه شکست رو به پیروزی منجر کنه!!} دارید یه جوری حرف میزنید که انگار یوان یه هیچ اسامی نداره. انقدر اغراق نکنید.} شمهای یوان یه پر از تعجب بود. اروی اچ ان؟ در واقع، شن‌‌یی این آیتم رو به شیه‌چی داده بود؟ جای هیچ تعجبی نداشت که چرا اون انقدر جسور بود و جرات به چالش کشیدن یوان یه رو داشت. بهرحال، خب که چی؟ ین امکان وجود داشت که بقیه در مورد داروی اچ ان ندونن اما اون اطلاعات دست اولی از سازمان داشتش. سازمان به طور کامل شن‌یی رو بررسی کرده بودش. امکان نداشت که ندونه اون چه آیتم‌هایی داره و چقدر اونها موثرند. گه شیه‌شینگ لان از داروی اچ ان برای مبارزه با بقیه بازیگرهای درجه یک استفاده میکرد، برای اینکه اونها رو بترسونه و مجبور به عقب نشینی موقت بکنه، کافی بود. با اینحال، اون با یویائو‌ مواجه شده بود. اچ ان، معجونی برای مبارزه به تنهایی محسوب میشد اما اون میتونست ارواح هم کنترل کنه.. این 1v1 بشمار نمی‌اومد. بلکه، 2v2 بود. مصرف داروی اچ ان شیه‌شینگ لان در مقابلش، برابر با مرگ بود. یا می‌تونست از بدنش محافظت کنه؟ وان یه واضحا به یاد می‌آورد که اگه بدن پس از استفاده از داروی اچ ان از بین میرفت، زمانی که مدت زمان دارو به اتمام میرسید، روح بدنی قدرتمند که بدن رو ترک کرده بود، دیگه قادر به برگشت نبودش. خاطراتش رو از دست میداد و تبدیل به یه روح تنها میشد. به عبارت دیگه، این مساوی با مرگ بازیگر به شمار می‌اومد. مسخر تو چهره یوان یه ظاهر شد. آیا شیه‌شینگ لان فکر میکرد اون در حالیکه یه روح رو کنترل میکنه، نمیتونه حرکت بکنه؟ چه جوکی! اون به دنبال مرگ بود. اروی اچ ان در گلو شیه شینگ لان ریخته شد و احساس سوزشی در معدش وجود داشت. نفس سوزانی از گلوش به اندام‌هاش سرایت کرد. قطرات مایع آبی مثل کرم شب تاب پخش شدند و به گوشه و کنار بدن شیه‌شینگ لان پرواز کردند. تو هر قسمتی که اونها فرو می‌اومدن، پتانسیل بی نهایت بدن انسان تحریک میشد و نیروی عظیمی از بدن شیه‌شینگ لان با شتاب خارج شد. حظه‌ای بعد، روح شیه‌شینگ لان از بدنش بیرون اومد. روح بدنی دست کمی از روح مشکی پوش مقابلش نداشت! بارزه ناگهان تغییر کرد. در زمین، یوان یه لبخند زد. اون از یه آیتم حرکتی استفاده کرد و تو یه لحظه به سمت بدن شیه‌چی رفت. به منظور جبران جنبه منفی استعدادش که قدرتش بخاطر تمرکز به کنترل ارواح ضعیف شده بود، اون به طور خاص این آیتم تلپورت رو انتخاب کرده بود‌. یوان یه فقط نیاز داشت از این زمان که روح بدنی شیه‌شینگ لان در بیرون قرار داشت، برای نابود کردن بدن فیزیکیش استفاده بکنه. سپس زمانی که تاثیر داروی اچ ان تموم میشد، شیه‌شینگ لان بدون شک میمرد. وان یه دستش رو دراز کرد. با اون دست که به راحتی یی‌هسونگ رو کشت، یه توتم گرگ سیاه روی کف دستش ظاهر شد. گرگ واقعی‌نما بود و چشم‌های سبزش پر از خونخواری و نوری درنده دیده میشد.*1 ین اونم بود که قدرت کشتن دیگران رو داشت. به راحتی می‌تونست روح رو ببلعه و بدن انسان رو نابود کنه. توتم گرگ!! اون واقعا یویائو‌ هست!!!} ددی یویائو‌... هاهاهاها} وووو، شیه‌چی‌، نهههه!!!} یه‌شینگ لان سرش با روح مشکی پوش گرم بود. دست یوان یه نزدیک بود بدن شیه‌چی رو لمس کنه و کاملا از بین ببرتش که بدن شیه‌چی ناگهان چشم‌هاشو باز کرد! یه رنگ قرمز خونی تو چشم‌هاش دیده میشد. یه نفس بزرگتر از روح، بدون هیچ هشداری از بدن شیه‌چی‌ پخش شد. وان یه برای جاخالی دادن تو فاصله خیلی نزدیک قرار داشت و مورد اصابت قرار گرفت. اون مستقیم به سمت عقب پرت شد و با سرفه کلی خون بالا آورد. نفس کشیدنش نامنظم و مختل شد و خون قرمز دربرابر رنگ سفید چهره‌اش، از روی صورتش پایین اومد. ارگان و اندام‌های داخلیش وضعیت بهتری نداشتند. اوه خدای من.....} لعنتی....} شیه‌چی، تو دیوونه ای!!» یوان یه از سرجاش بلند شد و دشنام داد. ون فکر میکرد که شیه‌چی‌ زندگیش رو گرانمایه می‌دونه. یوان یه هرگز انتظار نداشت که شیه‌چی‌ بخواد با شیه‌شینگ لان بمیره.... یوان یه جرات کرد قدرت روحش رو افزایش بده چون اون 100٪ میتونست ارواح رو کنترل بکنه و ازشون نمی‌ترسید. با اینحال، شیه‌چی شهامت این رو داشت که روح شینگ لان رو به سمت بدنش بکشونه. آیا نمی‌ترسید که پرنده لانه زاغ رو اشغال کنه و بعد از رسیدن به هدف اون رو رها بکنه؟ ین دیوانگی بود! اون بالاخره فهمید که چرا شیه‌شینگ لان کمی قبل همه ضرب و شتم رو تحمل کردش... شین‌شینگ لان در حال بزرگ کردن روح شین‌شینگ لان بود! اون به شین‌شینگ لان حمله کرد و در تاریکی قدرت روح شیه‌شینگ لان افزایش پیدا میکرد! وان یه به این فکر کرد وقتی که به طبقه پایین اومد، شیه‌چی زخمی شده بود. اون به روح بدنی شیه‌شینگ‌لان نگاه کرد و پوزخند زد. «بزرگ کردن ببر، فاجعه به بار میاره. احمق.» اون اجازه داد روح شینگ لان از بدن مراقبت کنه. این کار در ظاهر هوشمندانه بود اما باعث دردسر‌های بی پایانی میشد. یه‌شینگ لان خندید. یوان یه اون رو احمق خطاب کرد اما چشم‌های شینگ لان واضحا اون رو بخاطر کودن بودن مسخره میکرد. یوان یه خشمگین بود و دوباره به جلو اومد. ین دفعه، روح شینگ لان کسی بود که با روح یوان یه و روح بدنی شینگ لان در برابر یوان یه که قدرتش پس از جراحت شدید به شدت کاهش یافته بود، روبرو شد. موقعیت کاملا وارونه شد. وان یه به طور پیوسته عقب نشینی کرد و وقتی که لباس‌هاشون بهم ریخته شد و از بدنش خون اومد، ناله‌ای بیرون داد. انگار از ابرها به پایین کشیده شده بود. در همین حال، روح بدنی شیه شینگ لان تو حالت آروم و آسوده‌ای قرار داشت. ر اون طرف، روح یوان یه توسط روح شینگ لان، که چندین برابر قدرتمند‌تر و تقویت شده بود، کتک میخورد. اون توانایی مقابله به مثل رو نداشت و زوزه میکشید. شیشه‌های لابی در اثر حمله امواج صوتی شکسته شد و حتی شیشه‌های جلویی هم طوری می‌لرزیدند که انگار ثانیه‌ای بعد ممکن بود منفجر بشن. یو یائو‌ داره اینطوری کتک میخوره.} من...... کُندَم.} ؟؟؟؟} مه چیز فراتر از اون چیزی بود که یوان یه انتظار داشت و ناگریز در جهتی پیش رفته بود که اصلا به نفع اون حساب نمیشد. یوان یه مخفیانه به بی احتیاطی خودش لعنت فرستاد. اون میدونست که دیگه نمیتونه بیش از این معطل بکنه، به همین خاطر فرصت رو غنیمت شمرد و زمانی که شیه‌شینگ لان بهش نزدیکتر شد، مهم ترین و پنهانی ترین آیتم‌ش رو بیرون آورد. ین یه معکب روبیک به کوچکی یه ناخن بود‌. بواسطه قدرت ناشناخته‌ای، در هوا معلق شد. لحظه‌ای که ظاهر شد، مثل یه فرفره زیبا، با سراسیمگی شروع به چرخیدن کرد. در حین چرخش، نور سفیدی حاوی قدرت ویرانگر آسمان‌ها و زمین ازش تولید و به سرعت پخش شدش. در یه لحظه، دنیای قرمز خونی به یه دنیای سفید خالص کورکننده تبدیل شد. سپس یه انفجار به سرعت از اطراف مکعب کوچک گسترش پیدا کرد. دای مهیبی به گوش رسید و به نظر میرسید کل بیمارستان لرزید، به طوری انگار تو ثانیه‌ای بعد میخواست فرو بریزه. انرژی عظیم و طاقت فرسایی از مکعب روبیک پخش شد و نزدیکترین فرد شیه‌شینگ لان بود! وان یه پوزخند زد و آخرین آیتم سطح بالای نارنجی‌ش رو باز کرد. آیتم یه سپر 100٪ بدون آسیب بودش. املا نابینا، رن زه و یه‌شیائو‌شیائو‌ که دورترین افراد از مکعب روبیک بودند، باهم پرت شدند. اونها بیش از سی متر اونور تر افتادن و بدون حرکت روی چمنزار دراز کش شدند. فقط حرکت آروم قفسه سینه شون نشون میداد که اونها هنوز زندن. ه نظر می‌رسید اندام‌های داخلی رن زه و یه‌شیائو‌شیائو‌ پاشیده و داغان شده بودند. جریان ثابتی از خون، از دهان، بینی و بقیه حفره‌های بدنشون پایین می‌اومد. نمیشد جلوی خون رو گرفت. صورت‌های سفید و تمیزشون پر از خونی بود که با قسمت‌هایی از اندام‌های داخلی‌شون مخلوط شده بود. کاملا وحشتناک بشمار می‌اومد..... ازیگر زنی که قبلا توسط یوان یه نجات پیدا کرده بود، شانس زیادی نداشت و مستقیما کشته شد. استحکام بدنش خیلی ضعیف محسوب میشد. اندام‌هایش ترکید و به اطراف پرت شدش. زمانی که اون روز زمین افتاد، بدنش طوری بالا و پایین پرید که انگار اون هنوز زنده هست. ون پراکنده در هوا سوخت و سر سوخته‌ای از پله‌ها به پایین غلتید و به آرامی روی زمین بتنی سخت ثابت موند... ن زه از آخرین نفسش استفاده کرد تا دیوانه وار از تکنیک شفابخشی برای درمان خودش بهره ببره. یه‌شیائوشیائو هم آیتم -نجات دهنده‌ش رو استعمال کرد تا بتونه کمی انرژی معنوی از آسمان‌ها و زمین جذب بکنه تا از دست دادن خون و جراحاتش جبران بشه. هر دوی اونها به سختی جون خودشون رو نجات دادن. ن زه ناگهان سرجاش نشست، در حالیکه اون با حالتی عجیب به مکانی انفجار رخ داده بود خیره شد، به نظر می‌رسید مردمک‌های چشمش متمرکز نیستند... اون و یه‌شیائو‌شیائو‌ تو فاصله دوری قرار داشتن اما باز به شدت و در حد مرگ زخمی شدند. پس شیه‌چی‌ که تو مرکز انفجار قرار داشت چی شدش؟ وح شینگ لان میتونست تو هوا شناور بشه و اون نزدیک یوان یه هم نبود، بنابراین قطعا تحت تأثیر هم قرار نگرفته بود. این وسط تکلیف روح بدنی شینگ لان چه میشد؟ وک بینی رن زه درد گرفت. اون نمی‌خواست این واقعیت رو باور کنه. رن زه به بالا نگاه کرد، چشم هاشو پوشوند و برای مدتی سکوت پیشه کرد. لب‌هاش از هم باز شدن، اما اون نتونست کلمه‌ای به زبون بیاره. اون احساس میکرد، صداش رو از دست داده. سپس با ناامیدی سرش رو خم کرد و مات و مبهوت به دستهای کثیفش خیره شد. در این لحظه، به نظر می‌رسید که یه چیز خیلی مهم از بین رفته. اههههههه، شیه‌چی من؟؟؟ نه!! من باور نمیکنم!!!} امکان نداره، به هیچ وجه.} اوکی، من دارم میرم. من نمیخوام ببینم.} من فقط میخوام بگم، خیلی حیف بود! یه ستاره تازه کار خیره کننده، اینطوری مرد.} اون بدشانس بود. اون نمی‌تونست هیچ کاری در مورد یویائو‌ انجام بده.} مه جا در سکوت فرو رفته بود. پس صدای بلندی به گوش رسید. نور سفید به تدریج محو شد و یه رینگ مردانه زیبا که روی زمین می‌چرخید، وارد محدوده دید رن زه شد. حلقه شیک و ساده بود و درخشش گرم و منحصربفردی داشت. قبل از اینکه توسط صاحبش از روی زمین برداشته بشه، چندین بار چرخید. ن زه با چشم‌هاش دست‌های آغشته به خون رو دنبال کرد و صورت شیه‌چی‌ یا شیه‌شینگ لان رو دید. شیه‌چی سرش رو کج کردش و به رن زه چشمک زد. اون لبخند بی رحمانه‌ای بر لب داشت. سنگ بزرگی تو یه ثانیه روی قلب رن زه سقوط کرد. اگه میتونست از سرجاش بلند شه، برای کشتن شیه‌چی، کسی که در حد مرگ اونو ترسونده بود، تردیدی نمی‌کرد. لعنت بهت!» رن زه بسیار عصبانی بود. متاسفم.» شیه‌چی صمیمانه معذرت خواهی کرد و به آرومی رینگ رو داخل دستش فرو برد. بعد از اینکه نور سفید کاملا ناپدید شد، همراه با روح شیه‌شینگ لان که در دوردست قرار داشت، به یوان یه که در مرکز بیمارستان قرار داشت، خیره شدند. با توجه به این واقعیت که اونها برگ برنده رو در دست داشتند، بسیار بی‌تفاوت بنظر می‌رسیدند‌. الت چهره یوان یه تا حد زیادی زشت شد. وتِم‌ها اجسامی نمادین هستند که در اقوام بومی بیشتر قاره‌ها کاربردهای آیینی دارند. توتم معمولاً به عنوان یادمانی از نیاکان یک ایل یا طایفه عمل می‌کند و افراد طایفه توتم را دارای نیرویی برای حمایت و حفاظت از طایفه می‌دانند.    

کتاب‌های تصادفی