فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

بذر کتان: شو شین

قسمت: 7

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر هفتم: مهمانی قلوه و سنگدان

خونه ی شخصی مین‌یون به خاطر آهنگ بیس دار، تقریبا در حال لرزیدنه و فقط صدای گاه به گاه قهقهه و خنده است که یک موج صوتی متفاوت رو ایجاد میکنه. با این وجود، اطراف خونه با لایه‌ی محافظتی شدیدی پوشیده شده تا از مزاحمت روح و موجودات مزاحم و سرگردون دیگه جلوگیری بشه.

مین‌یون، اسم خودشو از مفهومی فلسفی که تقریبا چیزی معادل کلمه‌ی سرنوشت شوم هست وام گرفته و انتخاب کرده. چرخه‌ای از اتفاقات تهوع آور و ارزیابی‌های شخصی و چند تا پیشگویی لوس، اونو به این نتیجه رسوند که طالعی تیره رو بالای سرش داره و لازمه به نحوی با این وضعیت بسازه.

اون در حالی که تیکه‌ی دیگه ای از خوراک سنگدون رو به نیش میکشه، نگاهی به صفحه ی گجتش میندازه و سعی میکنه از شو شین خبری بگیره اما به نظر میرسه که اون اهمیتی به پیغامای دریافتیش نمیده و جای دیگه ای مشغول وقت گذروندنه.

سنگدان مرغ، حسابی چرب و گوشتیه و به لحاظ آناتومیکی، در کنار استخون پای مرغ قرار میگیره. استفاده از این خوراکی به صورت بریون، در پارتی‌ها و مهمونی‌های شلوغ نژاد سرخ و فرهنگای علاقه مند به گوشت، رواج بسیار زیادی داره.

مهمونی‌ها برای مین‌یون، فقط جایی برای خوش گذرونی نیست بلکه از همچین موقعیت‌هایی برای جذب زیر مجموعه و دوستای جدید و همچنین خریدن جاسوسای بالقوه استفاده میکنه.

آنتون و ایوان و لیویا از سازمان تمساح بزرگ هستن. موری شی ناروهیکو، نیشیهارا ماساکودو، موراموتو، یوگوشی و تاکاکی هم از کیان یانگوآ هستن. البته این چند تا دختر، بیشتر به عنوان جاذبه و دکوراسیون مهمونی دعوت شدن.

به درد بخور ترین فردی که از کیان یانگوآ حضور پیدا کرده، پسری به اسم سو تاتسوکی هست که موهای زرد و شونه‌های بیش از حد پهن داره. ابروهای اون کمی زیادی پرپشت هستن اما با فرم چشماش همخوانی دارن. چهره‌اش هاله‌هایی ترکیبی از احساس احمق بودن، سادگی، حیله گری، چشم چرون بودن و تجمل پرستی رو تداعی میکنن.

برخی از این احساسات رو میشه از فرم لباس پوشیدن پر تجمل و اغواگرانه اش فهمید. اون به راحتی دخترا رو سمت خودش جذب میکنه و در عین حال، میشه همواره شرط برنده‌ای در مورد عدم دلبستگی و علاقه اش؛ نه تنها به دخترا بلکه به هر موجود دیگه ای بست.

پشت ظاهر پر حرفش، اون موجودی به پایان رسیده است که احساس پوچی و بیهودگی جنون آسایی رو زندگی میکنه. حالا هم در حال صحبت با لیویاست. به نظر میرسه که کمابیش جذب چهره و انرژی غمگین و بی‌معنی لیویا شده که در عین اغواگر بودن، حس کسالت و کینه‌ی زیادی داره.

تاتسوکی: تو همیشه با دوستای مردت به مهمونی میری؟

لیویا: در واقع این دوستای مردم هستن که از من برای راه پیدا کردن به مهمونی‌های مختلف بهره میبرن.

با این حرف، هر دو میخندن و به ایوان که مشغول ور رفتن با آری‌تا شوگو هست نگاه میکنن.

آری‌تا شوگو از اون زن‌های همه فن حریفی هست که بوی حقه بازی هاله‌اش می‌تونه از صد کیلومتری خودنمایی کنه. اون عضو خونه‌ی هیسا میتسو هست. این خونه یه کلکسیون از بانوان حرفه ای داره که روحشون یا اهل زمینه یا یه کالبد زنده‌ی زمینی دارن. با این وجود، مهارت اون‌ها صرفا در اغواگری خلاصه نمی‌شه و اغلب اون‌ها من جمله خوده رئیس، یعنی یامانیسی هیستامیتسو جزو جنگ‌جو‌های کهن هستن و از مهارتای جاسوسی و دزدی خوبی هم برخوردارن.

آری‌تا شوگو از ایوان میپرسه: رئیس شما واقعا شبیه یه تمساحه؟

گوش‌های الفی و نوک تیز ایوان، لحظه‌ای میلرزه و محتاطانه میگه: نه اتفاقا مرد صبور و آرومی به نظر میرسه. اگه بخوای می‌تونی یه سر بیای سازمانمون و از نزدیک ببینیش.

این حرف از گوش لیویا دور نمی‌مونه و در حالی که پوزخند میزنه، کنار گوش تاتسوکی میگه: خوده ایوان توی سازمانمون یه نخاله‌ی اضافیه و به زور نگهش داشتن.

چشمای تاتسوکی از شیطنت، برقی میزنه و از شدت خنده، چند بار روی پاش میکوبه.

مین‌یون که هنوز از غیبت شو شین کلافه است، از روی کاناپه بلند میشه و سمت نیشیهارا ماساکادو میره. این دختر، طبق معمول به یه میله چسبیده و چشماش از شدت ذوق زدگی و شرارت خیسه. موهای زرد بلندی داره که فرم قیچی شدن قسمت جلوییشون، چهره شو چند برابر بدجنس و زشت تر نشون میده. اما مزیت ظاهری اون، به هیچ عنوان در صورتش نیست و خودشو در بخش‌های دیگه‌ی آناتومیش نشون میده.

-چه خبرا نیشیهارا؟

-کی زنده است و کی مرده؟ مین‌یون کله گنده

این شعر نیشیهارا، همزمان باعث خنده ی موری شی هم میشه.

مین‌یون با لحنی که واقعا طنزه: دارید به من میخندید کوتوله ها؟ الان حسابتونو میرسم.

موری شی که برق چشمای روباهی و حیله گرش از پشت توده ی موهای سرخ عمیقش قابل مشاهده است، با اشتیاق میگه: مین‌یون بالاخره تصمیم گرفت که به حساب یه نفر برسه، ای بابا فکر کردم پیر و شکسته شدی!

کتاب‌های تصادفی