فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 57

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
قسمت 57 – برندگان شرکت‌کنندگان بسیار گیج شده بودند. آن‌ها از دور هیچ چیز خاصی احساس نمی‌کردند. چرا شاگردان حفاظت به محض این‌که شروع‌به نزدیک شدن به گراویس کردند، چنین رفتار عجیبی از خود نشان دادند؟ آن‌ها واقعا مطمئن نبودند. منطقه اطراف گراویس شبیه هر منطقه دیگری بود. رئیس گیلد صاعقه فریاد زد: «قبل از این‌که شروع کنیم، لطفاً اسمتون رو یکی‌یکی اعلام کنین.» شرکت‌کنندگان به‌سرعت شروع به فهرست کردن نام‌ها کردند و هر رئیس گیلد تعدادی از آن‌ها را در یک کتاب یادداشت کرد. روئسای گیلدهای آتش، آب، باد، صاعقه و تاریکی هر کدام 20‌نام را یادداشت کردند. یکی 20تای اول را نوشت، دیگری 20تای بعدی و بقیه نیز به‌همین ترتیب. در اولین مرحله، آن‌ها تصمیم گرفتند فقط به 100‌شرکت‌کننده اجازه دهند در امتحان شرکت کنند زیرا فضای اطراف گراویس محدود بود. همچنین، اگر تعداد زیادی همزمان امتحان نمی‌دادند، بررسی کردنشان آسان‌تر بود. ـخیله‌خب، می‌تونین شروع کنین.» اولین افراد شروع به نزدیک شدن کردند و بدون دلیل خاصی، شرکت‌کنندگان شروع به عصبی‌شدن کردند. با نزدیک‌تر شدن، ترسشان تشدید شد و احساس کردند که دارند به‌سمت مرگ می‌روند. برای ادامه دادن باید از تمام اراده و شهامت خود استفاده می‌کردند. اولین نفرات درحال‌حاضر در فاصله 25متری متوقف شدند. آن‌ها از ادامه دادن خیلی می‌ترسیدند. وقتی روئسای گیلدها آن‌ها را دیدند، ابروهایشان را درهم کشیدند. چرا افرادی با چنین اراده ضعیفی اصلاً در آزمون شرکت می‌کنند؟ اراده برای حرکت رو به جلو مهم‌ترین چیز است. اگر کسی حاضر نباشد زندگی خود را به خطر بیندازد، پس چگونه می‌تواند حتی به مرحله رضایت‌بخشی برسد؟ جوانانی که متوقف شده بودند به‌نظر می‌رسید که ترس آن‌ها را فلج کرده است. آن‌ها حتی قادر به حرکت دادن بدن خود نبودند. این بی تجربگی آن‌ها را نشان می‌داد. اگر هر یک از آن‌ها در یک مبارزه واقعی این‌گونه رفتار می‌کردند، بلافاصله می‌مردند. خشک‌شدن از ترس بدترین کاری بود که هر کسی می‌توانست وسط یک مبارزه انجام دهد. تنها 30نفر از 100شرکت‌کننده به مسافت 20متری رسیدند و به‌نظر می‌رسید که از ترس در حال مرگ بودند. در نهایت، فقط دو نفر توانستند به مرز 15متری برسند و هیچ‌کس به 14متر نرسید. حالا، هر شرکت‌کننده ساکن مانده بود و به‌سختی نفس می‌کشید. بسیاری از شرکت‌کنندگان فکر می‌کردند که شاگردان حفاظت، نقش بازی می‌کرده‌اند. آن‌ها هیچ چیزی در اطراف گراویس نمی‌دیدند، بااین‌حال، شرکت‌کنندگان همکارشان نتوانستند به گراویس برسند. آن‌ها نمی‌دانستند چه اتفاقی برای شرکت‌کنندگانی که درحال‌حاضر درون هاله-اراده گراویس بودند دارد می‌افتد، اما به‌آرامی عصبی و جدی شدند. در پنج دقیقه بعدی، برخی از شرکت‌کنندگان موفق شدند چند متر جلوتر بروند. حالا 5نفر در فاصله 15متری بودند و دو نفر اول به ترتیب به فاصله 14 و 13‌متری رسیده بودند. رئیس گیلد باد فریاد زد: «وقت تمومه.» و گراویس هاله-اراده خود را عقب کشید. وقتی گراویس به انتشار هاله-اراده خود ادامه می‌داد، شرکت‌کنندگانی که از ترس منجمد شده بودند، چگونه می‌توانستند حرکت کنند؟ هر شرکت‌کننده نفس عمیقی کشید، آخرین نگاه هراسان را به گراویس انداخت و رفت. رئیس گیلد آتش درحالی‌که به گوشه‌ای از میدان اشاره می‌کرد دستور داد: «همه کسایی‌که الان شرکت کردن، به این سمت میدان برین و باهم بمونین.» روئسای گیلدها برخی از نام‌ها را برای رئیس گیلد روشنایی فهرست کردند، و او نتایج را نوشت. کتاب او فقط برندگان را ثبت می‌کرد که تعداد آن‌ها زیاد نبود. البته، روئسای گیلدها به‌طور عمومی برندگان را اعلام نکردند، تا دیگران معیارهای برنده‌شدن را متوجه نشوند. رئیس گیلد آتش دستور داد: «خیله‌خب، نفرات بعدی بیان.» شرکت کنندگان بعدی پا پیش گذاشتند و اسامی خود را اعلام کردند. همان اتفاقات تکرار شد و آن‌ها شروع‌به نزدیک‌شدن به گراویس کردند. این بار فقط دو نفر به فاصله 15متری رسیدند و هیچ‌کس جلوتر نرفت. دیگران تمام تلاش خود را کردند تا در آن 5دقیقه تا‌جایی‌که ممکن بود پیش بروند. زمان زیادی به همین منوال گذشت و عصر کم‌کم نزدیک می‌شد. درحالی‌که خود آزمون فقط 5دقیقه طول می‌کشید، اعلام و یادداشت اسامی 5دقیقه دیگر طول کشید. فقط یک گروه از شرکت‌کنندگان را می‌توان در هر 10دقیقه بررسی کرد. وقتی زمان آخرین گروه از شرکت‌کنندگان به پایان رسید، بیش از 8ساعت گذشته بود و خورشید به‌آرامی در افق غروب می‌کرد. بهترین شرکت‌کننده به فاصله 5متری از گراویس رسیده بود، درحالی‌که بدترین شرکت‌کننده فقط متر25 فاصله داشت. رئیس گیلد روشنایی اعلام کرد: «من اسامی افرادی که قبول شدن رو می‌خونم.» و شروع به لیست کردن نام‌ها کرد. شرکت کنندگان نامبرده احساس شوک و وجد کردند. برخی از آن‌ها نیز احساس سردرگمی می کردند، زیرا نتوانسته بودند خیلی جلو بروند. پس از خواندن تقریباً 250نام، رئیس گیلد روشنایی سکوت کرد و صورت بقیه شرکت‌کنندگان شروع‌به سفید شدن کرد. آیا گیلدهای‌عنصری واقعاً 95درصد از شرکت کنندگان را در دور اول رد صلاحیت کرده بودند؟ این دیوانه‌کننده بود! یکی از شرکت‌کنندگانی که در گروه بازنده‌ها بود، گفت: «فکر کنم یه اشتباهی شده.» او درحالی‌که به یکی از برندگان اشاره می‌کرد، فریاد زد: «من جلوی این یارو بودم، چطوری وقتی عقب من بوده تونسته ببره؟» «در واقع....» رئیس گیلد باد درحالی‌کی از روی "نیمکت" می‌پرید و به زیبایی روی زمین فرود می‌آمد این را گفت. رئیس گیلد زمین نفس عمیقی رها کرد و خود را روی نیمکت رها کرد و باعث شکایت سایر روئسای گیلد که توسط او له شده بودند، شد. رئیس گیلد باد درحالی‌که به شرکت‌کننده‌ای که فریاد زده بود نزدیک‌ می‌شد، ادامه داد: «معیارهای ما دوتا بودن. اگه هر کدوم از این‌ها شامل حالتون می‌شد، قبول می‌شدین» او درحالی‌که یکی از انگشتانشان را بالا می‌گرفت، گفت: «یک، این‌که بتونین به فاصله 15متری برسین.» شرکت‌کنندگان شوکه شدند. رسیدن به مرز 15متر بسیار سخت بود. به طور متوسط، تنها یک یا دو نفر در هر دسته موفق به انجام این کار شدند. جای تعجب نیست که فقط تعداد کمی قبول شده بودند. رئیس گیلد باد درحالی‌که انگشت دیگری را بالا می‌گرفت و جلو می‌رفت با آرامش توضیح داد: «معیار دیگه این بود که بعداً از این‌که وایسادین، 5متر دیگه جلو برین.» یکی دیگر از جوانان فریاد زد: «این خیلی مسخرست! اگه می‌دونستم، بیش‌تر تلاش می‌کردم!» یکی دیگر فریاد زد: «آره، چرا بهمون نگفتین؟» بازنده‌ها با تشویق یکدیگر، بلندتر شروع به شکایت کردند. روئسای گیلدها بالای نیمکت ابروهای خود را درهم فرو کردند. این وضعیت می‌توانست به‌سرعت از کنترل خارج شود. رئیس گیلد روشنایی گفت: «امیدوارم وندی کسی رو نکشه.» و بقیه سر تکان دادند. به‌نظر می‌رسید که رئیس گیلد باد اهمیتی نمی‌‌داد و نزدیک‌تر شد. شرکت‌کنندگان یک شعار تشکیل داده بودند و مدام فریاد می‌زدند: «ما هم باید قبول شیم!» رئیس گیلد باد راه رفتن را متوقف کرد و لبخند مهربان او تبدیل به یک نیشخند شد. ائو پرسید: «شما هم باید قبول شین؟» او درحالی‌که طوفانی از باد در اطرافش شکل می‌گرفت فریاد زد: «پس من هوف می‌کنم، پوف می‌کنم، کله‌هاتون رو تو هم می‌کنم!» یک گردباد عظیم ظاهر شد و قبل از اینکه شرکت‌کنندگان حتی بتوانند واکنشی نشان دهند، همه آن‌ها به پرواز درآمدند. گردباد بسیار شدید بود و 4750نفر در هوا دائماً با یکدیگر برخورد می‌کردند. مردم خون تف می‌کردند و فریادهای درد جایگزین شعارهای "ما هم باید قبول شیم" شد. رئیسش گیلد باد بازوی راست خود را بلند کرد و گردباد به یک موج باد تبدیل شد که همه مردم را با خود برد. بدون اظهار نظر، موج باد یک‌بار در اطراف میدان چرخید و سپس با تمام شرکت‌کنندگان در دسته بازنده‌ها به دوردست شلیک شد. گراویس صدای فریادها را شنید که دورتر می‌شدند، و تصمیم گرفت که با روئسای گیلدها دوستانه‌تر رفتار کند. هرچه نباشد، آن‌ها متخصصان جمع‌آوری انرژی بودند. رئیس گیلد باد به دوردست نگاه کرد، جایی که شرکت‌کنندگان را به آن‌جا پرتاب کرده بود و به تمسخر گفت: «این باید باد کله‌هاتونو بخوابونه.»

کتاب‌های تصادفی