فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

صاعقه تنها راه است

قسمت: 71

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

قسمت 71 – فرانک (Frank)

برج، جادویی به‌نظر می‌رسید اما شاگردان می‌دانستند زمان زیادی طول می‌کشد تا بتوانند از آن‌جا بازدید کنند. برج صاعقه برای شاگردانی بود که می‌خواستند به قلمرو جمع‌آوری انرژی نفوذ کنند.

گورن گفت: «راستی، هر روز تو میدان‌اصلی، یه شاگرد با رتبه بالاتر در مورد ماهیت صاعقه و در کل جهان تهذیب سخنرانی می‌کنه. بهتره شرکت کنین، البته برای گوش دادن باید پول بدین.»

«بازم پول...»

شاگردان آهی کشیدند. به‌نظر می‌رسید همه‌چیز در انجمن صاعقه حول محور پول است.

گورن با لبخندی ادامه داد: «بگذریم، من می‌ذارم شما بچه‌ها برین سر کارتون. به خونه جدیدتون خوش اومدین.»

او درحالی‌که به‌سمت گیلد راه می‌رفت دستور داد: «گراویس، دنبالم بیا.» و گراویس خیلی ساده او را دنبال کرد.

گورن با صبوری توضیح داد: «درحال‌حاضر بهترین راه برای مدیریت زمان اینه‌که تو خونه بمونی و مجموعه‌قوانین صاعقه رو بخوانی. انقدر بخونش تا از صمیم قلب متوجهش شده باشی. وقتی به مجموعه‌قوانین مسلط شدی، باید به برج صاعقه بری. وقتی‌که مجموعه‌قوانین رو به‌طور کامل بفهمی، به‌طور خودکار می‌دونی که باید چیکار کنی.»

گراویس در‌حالی‌که او را دنبال می‌کرد، سری تکان داد. این بهترین راه برای ادامه دادن به‌نظر می‌رسید. او پرسید: «برای دسترسی به برج صاعقه باید پول بدم؟»

گورن فقط خندید و گفت: «البته!» و گراویس آهی کشید.

«قیمت به سطحی که می‌خوای توش تهذیب کنی بستگی داره. ما چهار سطح مختلف تو برج صاعقه داریم. هرچی بالاتر بری، صاعقه انرژی زندگی کم‌تری داره. وقتی مجموعه‌قوانین رو بخونی متوجه که معنیش چیه.»

حالا گراویس گیج شده بود. انرژی حیات و صاعقه چگونه به هم مرتبط بودند؟ گراویس سرش را تکان داد. گورن گفت وقتی مجموعه‌قوانین را بخواند متوجه خواهد شد. احتمالاً آن موقع همه‌چیز توضیح داده می‌شود.

گورن درحالی‌که چیزی را به‌یاد می‌آورد گفت: «اوه، یه چیز دیگه. بهتره تو تورنمنتی که 3ماه دیگه برگزار میشه شرکت کنی.»

گراویس ابرویی بالا انداخت و با اعصاب‌خردی پرسید: «تورنمنت؟ دوباره؟»

گورن با حیله‌گری خندید: «نگران نباش. تو بدون مشکل برنده میشی. من کارایی که می‌تونی انجام بدی، دیدم و هیچ‌کس تو قلمرو تعدیل بدن به گرد پات هم نمی‌رسه. فقط سعی کن انگیزه جنگی بقیه شاگردان رو از بین نبری.»

گراویس ابروهایش را درهم کشید و پرسید: «واسه‌ی چی باید تو تورنمنت شرکت کنم؟»

گورن نیشخندی زد و گفت: «برنده شدن تو تورنمنت این فرصت رو بهت می‌ده که به مدت یه هفته تو سطح چهارم برج صاعقه تهذیب کنی. نباید از دستش بدی. وقتی مجموعه‌قوانین رو خوندی، باید متوجه شی.»

گراویس فقط سر تکان داد. آنها به راه رفتن ادامه دادند تا به خانه‌ای در کنار اقامتگاه رئیس گیلد رسیدند. گورن در زد و پس از مدتی مرد جوانی در را باز کرد.

مرد جوان موهای بِلوند بلند و قد متوسطی داشت. در ابتدا چشمانش غرور او را نشان می‌داد، اما وقتی رئیس گیلد را دید، حالت او به ادب تبدیل شد. او مؤدبانه پرسید: «سلام، رئیس. این شاگرد چیکار میتونه براتون انجام بده؟»

گورن با عظمتی که یک رئیس گیلد باید داشته باشد گفت: «سلام، فرانک. وقش شده. قبلاً گفته بودم که تو فقط تا موقعی می‌تونی تو این خونه بمونی که فرد مناسبی پیدا نشده باشه. لطفاً هرچی زودتر خونه رو تخلیه کن.»

فرانک شوکه‌شده به‌نظر می‌رسید. او بااحتیاط توضیح داد: «رئیس، قصد بی‌احترامی ندارم، اما برادرم، جِیمی(Jaimy) ، گفت تا زمانی‌که به گیلد مادر میره من می‌تونم این‌جا بمونم.»

گورن چشمانش را ریز کرد. او با شستش به گراویس اشاره کرد و گفت: «آره، اما این در شرایطی بود که هیچ‌کس دیگری به این اقامتگاه نیاز نداشته باشه. یه هم‌چین کسی اومده. لطفاً وسایلت رو جمع کن و دنبال یه خونه جدید بگرد.»

فرانک با خصومت و انزجار به گراویس نگاه کرد و گفت: «چه چیزی این یارو رو تا این حد ممتاز می‌کنه که من باید خونه‌ام رو براش خالی کنم؟»

شترق!

گورن چنان سیلی‌ای به فرانک زد که او را پرت کرد باعث شد به دیوار برخورد کند. خوشبختانه، گورن بااحتیاط به‌او سیلی زده بود و آسیبی به خانه وارد نکرد. او با خشم فریاد زد: «بی‌شعور! یادت رفته من کیم؟ من رئیس گیلدتم! من بی‌احترامی قبلیت رو تحمل کردم، اما بار دوم تحملش نمی‌کنم. کاری رو که می‌گم انجام بده و خو‌نه رو تخلیه کن!»

فرانک بلند شد و با شوک و ترس گونه‌اش را لمس کرد. باورش نمی‌شد که همین‌الان سیلی خورده باشد. هیچ‌کس تا‌به‌حال به‌او سیلی نزده بود. به‌خاطر برادر بزرگش هیچ‌کس حتی جرأت نداشت با بی‌احترامی به‌او نگاه کند.

فرانک نزدیک بود از عصبانیت منفجر شود، اما وقتی به رئیس گیلد نگاه کرد، شجاعتش از بین رفت و فقط ناله کرد: «بله، رئیس.»

سپس به‌سرعت از جایش بلند شد و شروع‌به جمع‌آوری تمام وسایلش کرد. بعد از چند دقیقه از خانه بیرون زد و کلیدها را به گورن داد. او یک نگاه آخر به گراویس انداخت و حرکتی انجام داد که می‌گفت: «فقط صبر کن!»

گراویس اهمیتی نداد. کل گیلد صاعقه متعلق به گورن بود. شاگردان، صاحب‌ خانه‌ها نبودند و فقط از آن‌ها استفاده می‌کردند. اگر گورن می‌خواست گراویس حرکت کند، شکایت نمی‌کرد. هرچه نباشد خانه مال او نبود.

گورن با نیشخندی گفت: «خیله‌خب، اینم کلید. تنها راه ورود به خانه، بدون کلید، شکستن درِ. اگه کسی جرأت انجام این کار رو داشته باشه، من درجا متوجه میشم. هرچی نباشه ما با هم همسایه‌ایم. لحظات خوشی رو برات تو گیلد آرزو می‌کنم.» و سپس به خانه خودش رفت.

گراویس احساس قدردانی کرد. گورن حتی شخص دیگری را بیرون انداخته بود تا گراویس احساس امنیت بیش‌تری کند. لازم نبود که این کار را انجام دهد. گراویس این مهربانی را به‌خاطر سپرد و به خود قول داد که لطف گورن را جبران کند.

گراویس به داخل خانه رفت و به اطراف نگاه کرد. فقط یک طبقه داشت که شامل اتاق‌نشیمن و اتاق‌خواب بود. در اتاق خواب، گراویس بالشی را دید که روی زمین افتاده بود. این احتمالاً برای مدیتیشن بود. گراویس فقط می‌توانست آه بکشد، زیرا نمی‌دانست چرا بسیاری از تهذیب‌کنندگان می‌خواهند به مدیتیشن بپردازند.

پنجره‌ها دقیقاً پنجره نبودند. آن‌ها بیش‌تر شبیه سوراخ‌های بازی بودند که میله‌های سنگی از آن‌ها عبور می‌کرد. احتمالاً به همین دلیل بود که گورن گفت که فقط از طریق در می‌‌توان وارد شد. شکستن میله‌ها کار سختی نیست، اما صدای بلندی از خود در می‌آورد.

گراویس دیگر وقت تلف نکرد و روی بالش نشست. بالش در واقع راحت‌تر از آن چیزی بود که به‌نظر می‌رسید، و نشستن روی آن واقعاً حس خوبی داشت. این چیز خوبی بود. گراویس با نگاهی مشتاقانه مجموعه‌قوانین صاعقه رو بیرون آورد.

وقتش بود که در مورد صاعقه بیش‌تر یاد بگیره!

کتاب‌های تصادفی