صاعقه تنها راه است
قسمت: 99
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 99 – مکان مبارزهی بسیار مضر
گراویس به چپ و راست میپرید و از تمام گلولهها و پرتوهای آتش جاخالی میداد. مقاومت صاعقه او در این مبارزه بیفایده بود و اگر کسی در سطح چهارم قلمرو جمعآوری انرژی به او حمله میکرد، صدمه شدیدی میخورد. این مبارزه در یک موقعیت عادی بسیار دشوار خواهد بود.
گراویس پوزخندی زد و با خود فکر کرد: «اما این یه موقعیت عادی نیست.»
گراویس به سرعت از لبه شاخه پرید. شاگردان گیلد آتش شوکه شدند. الان گراویس پریده بود؟ میخواست خودکشی کند؟
صاعقه از زیر شاخه به یک شاگرد برخورد کرد و به خاکستر تبدیلش کرد. آنها به سرعت به لبه نگاه کردند، اما نمیتوانستند گراویس را هیجکجا ببینند. او کجا بود؟
فلرن با عصبانیت فریاد زد: «احمقا! اون میتونه با صاعقهاش به زیر شاخه بچسبه!»
فلرن با دیدن چهرههای آشفته شاگردان برادرش عصبانی شده بود. آنها تجربه زیادی در مبارزه با گیلد صاعقه نداشتند و طبیعتاً نمیدانستند که با صاعقه میتوان به زیر شاخه چسبید.
شاگرد دیگری در لبه شاخه با برخورد صاعقه منفجر شد. صاعقه گراویس ممکن بود در برابر شاگردان صاعقه آنطور که انتظار داشت عمل نکند، اما در برابر شاگردان آتش به خوبی عمل میکرد. حتی اگر آنطور که باید کار نمیکرد، باز هم نمیتوانستند حتی از یک انفجار ناچیز گراویس جان سالم بهدر ببرند. همانطور که گراویس در برابر آتش مقاومت نداشت، شاگردان آتش نیز در برابر صاعقه مقاوم نبودند.
آنها حالا می دانستند گراویس کجاست، امّا آیا میتوانستند به او حمله کنند؟ آنها سعی کردند راهحلی بیابند اما نتوانستند زیرا نمیتوانستند به زیر شاخه بروند. بهترین کاری که آنها میتوانستند انجام دهند این است که از چرخهای آتشین خود برای بالا رفتن از یک دیوار استفاده کنند که انرژی زیادی مصرف میکرد. باید چهکار میکردند؟
این دفعه شاگرد سطح پنجم گیلد آتش منفجر شد. او سعی کرده بود از خود با آتش محافظت کند، امّا خیلی کمک نکرد. آتش، ضعیفترین عنصر در دفاع بود. آنها از نظر تئوری میتوانستند آتش خود را بهسمت حملههای نزیک پرتاب کنند، بنابراین هر دو حمله، زمانی که به یکدیگر برخورد کنند منفجر میشوند، اما صاعقهها از ناکجاآباد ظاهر میشدند.
صاعقهها در امتداد سطح شاخه حرکت میکردند و گراویس، درست زیر آنها ایستاده بود. صاعقه فقط باید 10متر پرواز میکرد تا به آنها برخورد کند. علاوه بر آن، به دلیل انحنای شاخه، آنها زمانی میتوانستند صاعقه را ببینند که تنها 5متر با آنها فاصله داشت.
اگر گراویس در فاصله 5متری روبهروی آنها میایستاد، میتوانستند او را درحال حرکت و کنترل انرژی خود ببینند و پیشبینی کنند که چه خواهد کرد، اما اگر نمیتوانستند او را ببینند، پس نمیتوانستند به چنین حملات ناگهانی واکنش نشان دهند.
بوم! بوم! بوم!
3 شاگرد دیگر منفجر شدند. فلرن با عصبانیت فریاد زد: «بزدلای گیلد صاعقه! برین پایین و تا بالا تعقیبش کنین!»
شاگردان گیلد صاعقه به یکدیگر نگاه کردند و مطمئن نبودند که باید فرمانبرداری کنند یا نه.
آخرین شاگرد سطح پنجم باقیمانده از گیلد صاعقه فریاد زد: «ما باید خیانتکار رو بکشیم! همگی دنبال من بیایین!»
شاگرد سطح پنجم جلو افتاد و از لبه پرید و شاگردان دیگر نیز دندانهای خود را به هم فشار دادند و به دنبال او رفتند.
بااینحال شاگردها بلافاصله ایستادند و با تعجب به سر آن شاگرد که درحال پرواز بود نگاه کردند. وقتی سر، ارتفاع شاخه را طی میکرد، میتوانستند آن را ببینند ولی چشمانشان را باور نمیکردند. برادر بزرگترشان حتی بیشتر از یک ثانیه هم از دیدشان دور نشده بود. چطور قبل از شروع، مرده بود؟
گراویس از هاله-اراده خود برای شوک دادن به شاگرد استفاده کرده و بهسرعت او را کشته بود. مبارزه به قدر کافی طول کشیده بود که بدون اینکه احساس بدی داشته باشد از برگ برندهاش رونمایی و استفاده کند. دو شاگرد سطح ششم که با پرنده و درخت میجنگیدند داشتند برتری پیدا میکردند و گراویس زمان زیادی نداشت. با کشته شدن این شاگرد، دیگر هیچ شاگرد رده پنجمی از گیلد صاعقه نبود.
گراویس از لحظه کوتاهی که شاگردها شوکه شده بودند برای کشتن دو نفر دیگر استفاده کرد. بقیه برگشتند تا بدوند، یکی از آنها مورد اصابت صاعقه گراویس قرار گرفت و نابود شد. گراویس آنیکی را هم به سرعت سربهنیست کرد. گراویس دو شاگرد آخر را دید که از او فرار میکردند و به دنبال آنها دوید. گراویس بهسمت راست خود چرخید و در مقابلش گلولههای آتشین زیادی را دید که بهسمتش میآمدند .
او اکنون بالای شاخه بود و شاگردان آتش بالاخره میتوانستند حمله کنند. فقط چند متر بین گراویس و دو شاگردی که تعقیب میکرد فاصله بود. شاگردان آتش با زمانبندی عالی به نقطهای که شاگردان صاعقه به تازگی از آن رد شده بودند و گراویس بهزودی به آن میرسید، حمله کردند.
شاگردانی که گراویس تعقیبشان میکرد ناگهان یخ زدند و شاگردان آتش نتوانستند به توقف ناگهانی عکسالعمل نشان دهند. آنها مسیر توپهای آتشین را بهخوبی تنظیم کرده بودند، از جمله سرعتشان. شاگردان آتش، همه گلولههای آتشین خود را به محل فعلی شاگردان صاعقه شلیک میکردند، زیرا قرار بود با رسیدن حملات، از قبل آنجا را ترک کرده باشند. این باید به گراویس برخورد میکرد.
بااینحال، شاگردان صاعقه ناگهان متوقف شده بودند و گلولههای آتشین پرتاب شده،رآنها را به قطعات کوچک زیادی منفجر کرده بود. گراویس چه؟ او وقتی آنها را با هاله-ارادهاش منجمد کرد، بلافاصله برگشت و دوباره به زیر شاخه فرار کرد.
تکتک شاگردان گیلد صاعقه مرده بودند، به جز اسکورا.
اسکورا متوجه این موضوع شد و آنقدر با عصبانیت و نفرت، دندانهایش را بههم فشار داد که خون از دهانش جاری شد. او رهبر گیلد صاعقه شهرک زمین بود و سالها با همه آن شاگردان کار کرده بود. او نه تنها نام کوچک همه آنها را میدانست، بلکه حتی با علایق و تنفراتشان هم آشنا بود. برای اینکه گراویس فرار نکند، تمام نخبگان گیلد صاعقه شهرک زمین را با خود برده بود. به جز شاگردان جدید، او آخرین عضو گیلد صاعقه در کل شهرک بود.
اسکورا دیگر به مصرف انرژی خود اهمیتی نمیداد و صاعقهها را به اطراف شلیک میکرد. درخت باید قبل از اینکه او بتواند از گراویس انتقام بگیرد میمیرد.
در این میان، گراویس جان شاگردان آتش را یکی پس از دیگری درو میکرد. پس از کشته شدن چند نفر، شاگردان آتش به هم پیوستند تا شاخه را بسوزانند. صاعقههای زیادی به هدف نخوردند زیرا تعداد شاگردان آتش کم شده بود. همانطور که آنها نمیتوانستند گراویس را ببینند، گراویس نیز نمیتوانست آنها را ببیند.
شاگردان آتش با قدرت، شروعبه سوزاندن شاخه کردند، اما شاخه، محکم و ضخیم بود. موفق شدند نیمی از آن را قطع کنند تا اینکه سه شاگرد دیگر کشته شدند. سه شاگرد باقیمانده به هم نگاه کردند و وحشتزده از لبه پریدند. اگر روی شاخه میماندند قطعاً میمردند.
فلرن از خشم فریاد زد: «احمقا!»
بوم! بوم! بوم!
گراویس میتوانست شاگردان آتش را که درحال سقوط کردن بودند را ببیند و صاعقهاش آنها را در هوا سلاخی کرد. شاگردان آتش نمیتوانستند در هوا جاخالی بدهند و اهداف آسانی برای گراویس محسوب میشدند. درنهایت، از گیلد آتش و گیلد صاعقه به ترتیب تنها یک عضو باقی مانده بودند.
فلرن و اسکورا.
کتابهای تصادفی


