صاعقه تنها راه است
قسمت: 114
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 114 – تحت حمله
اسکای با درک خطری که در آن قرار دارند شروع به افزایش سرعت خود کرد. گراویس گفته بود که بهمحض رسیدن به ساختمان در افق، در امان خواهند بود. گراویس هنوز عضو فرقه آسمان محسوب نمیشد و گیلدها میتوانستند او را بدون مجازات بکشند. همه خارج از محدوده فرقه آسمان بودند و مطمئناً بهمحض رسیدن گراویس به ساختمان جرأت نمیکردند کاری انجام دهند.
فرد در قلمرو شکلدهنده روح، شاگرد جدیدی بود که اخیراً به این قلمرو نفوذ کرده بود. اگر او موفق میشد گراویس را بکشد، سنگهای انرژی زیادی بهدست میآورد و این به او کمک میکرد تا بالاخره به فرقه صاعقه در قاره مرکزی برود. حتی اگر شخص دیگری موفق به کشتن گراویس شود، باز هم حداقل 50درصد از درآمد نهایی را او بهدست میآورد زیرا او قلعه مقابل فرقه آسمان را مدیریت میکرد.
هنوز حدود 10کیلومتر مانده بود تا گراویس به ساختمان فرقه آسمان برسد و شاگردان گیلد صاعقه بهسرعت شروع به تعقیب اسکای از پایین کردند. آن شاگردان در حمله به گراویس ریسک بزرگی میکردند. اگر گراویس قبل از رسیدن به فرقه آسمان کشته میشد، همه آنها در امان بودند، اما اگر به فرقه میرسید و به آنها میپیوست، اوضاع بد میشد.
فرقه آسمان از شاگردان خود قدرت و سربلندی میطلبید. آسمان به آنها تجربیات تعدیل و دشمنانی میداد که میتوانستند در برابر آنها پیروز شوند و البته این شامل دشمنی ایجاد شده توسط شاگردان نیز بود. درحالحاضر گراویس نمیتوانست با کسی از گیلد صاعقه که از فرقه آسمان نگهبانی میکرد بجنگد. همه حداقل در سطح هشتم جمعآوری انرژی بودند.
در کمال تعجب، افرادی از گیلد آتش نیز آنجا بودند، اما آنها نمیتوانستند با نیروهای گیلد صاعقه مقایسه شوند. درست همانطور که فلرن گفته بود، گیلد آتش میخواست از گراویس به عنوان تعدیل برای شاگردان خود استفاده کند، و همچنین از او برای از بین بردن شاگردانی که در حد و اندازه لازم نبودند استفاده کنند. بنابراین، گیلد آتش فقط شاگردانی را که در سطح ششم و هفتم جمعآوری انرژی بودند فرستاد. اگر شاگردانی میفرستادند بیش از حد قوی بودند، آنگاه تمام هدف تعدیل را از بین میرفت.
شاگردان گیلد آتش سخنان متخصص تشکیلروح گیلد صاعقه را شنیده بودند، اما قصد حمله به گراویس را نداشتند. تیراندازی به گراویس از دور مبارزه نبود و کمکی به تعدیل آنها نمیکرد. آنها به سادگی شاگردان گیلد صاعقه را تماشا کردند که صاعقههای خود را بهسمت آسمان پرتاب میکردند.
صاعقههای زیادی بهسمت گراویس و اسکای آمدند و اسکای تمام تلاش خود را کرد تا از آنها جاخالی بدهد. ضربه زدن به گراویس چالشبرانگیز بود زیرا او بیش از 5کیلومتر دورتر بود و همچنین با سرعتی باورنکردنی حرکت میکرد. بیش از 80درصد از همه حملات حتی به محیط اطرافشان هم نمیرسید.
اسکای موفق شد از تمام صاعقههای دیگر دوری کند. سرعت حملات برقآسا با قدرت بیشتر مهاجم افزایش یافت. با اینحال، حتی در سطح نهم جمعآوری انرژی، این حملات بهسرعت صاعقه طبیعی و واقعی نزدیک نبود. اگر آن حملات به آن سرعت بودند، گراویس فقط میتوانست منتظر مرگ باشد.
اسکای از هر حملهای اجتناب کرد، حتی اگر فرار از برخی از آنها آسان نبود. بهطور تصادفی، برخی از حملات با هم رسیدند تا راههای فرار را مسدود کنند. شانس گراویس در آن سناریو اثر کامل خود را نشان داد. چگونه میتوانستند این همه حمله با چنین زمانبندی عالی انجام شوند درحالیکه شاگردان فقط میتوانستند کورکورانه شلیک کنند؟
همین که 20درصد از حملات به اطراف او رسیدند خودش یک معجزه بود. اسکای بیش از 400متر در ثانیه حرکت میکرد و برخورد با یک منطقه کوچک حدوداً 50متری از فاصله 5کیلومتری فوقالعاده دشوار بود. گراویس اگر بدون اسکای به فرقه آسمان میرفت، خیلی وقت پیش مرده بود.
بعد از چند ثانیه فقط 5کیلومتر مانده بود تا اسکای دقیقاً بالای فرقه آسمان قرار بگیرد. گراویس فرصت داشت و هیجانزده شد. منطقه امن نزدیک بود! گراویس هنوز در چشم فرقه آسمان یک آسمانزاده بهحساب میآمد و آنها اجازه نمیدادند کسی به او صدمه بزند. فرقه آسمان رهبر این دنیا بود و کسی جرأت نداشت به آن بیاحترامی کند.
گراویس تخمین میزد که حتی اگر همه فرقهها قدرت خود را برای حمله به فرقه آسمان جمع کنند، فرقه آسمان همچنان پیروز خواهد بود. فرقه آسمان از پشتوانه آسمان برخوردار بود و هیچکس در این دنیا نمیتوانست با آسمان مخالفت کند. حتی ممکن است آسمان قوانین خود را نادیده بگیرد تا به فرقههایی حمله کند که به فرقه آسمان صدمه زدهاند.
آسمان نیز اجازه نداشت با فانیان ارتباط برقرار کند حتی اگر فرزندانش باشند. البته آسمان مرتباً این قانون را نادیده میگرفت و مأموریتهای زیادی را به فرقه آسمان میداد. بالاخره فرقه آسمان باید میدانست که چه کسی را باید بکشد.
با اینحال، گراویس مطمئن بود که پدرش آسمان را وادار میکرد که در صورت دخالت گراویس، از قوانین خود تبعیت کند. آسمان در این شرایط جرأت نمیکند هویت گراویس را افشا کند. قدرت همهچیز بود و آسمان قویترین در این دنیا بود. میتوانست هر کاری که میخواست انجام دهد، حتی اگر قوانین خودش را زیر پا میگذاشت.
اما همیشه یک نفر قویتر آنجا بود و پدر گراویس قدرت بیشتری از این آسمان پایین داشت. گراویس میدانست که پدرش میتواند بدون هیچ حرکتی باعث شود این آسمان به تاریخ بپیوندد و به همین خاطر گراویس مطمئن بود که آسمان قوانینش را زیر پا نمیگذارد. اگر گراویس به فرقه آسمان میرسید، مدتی طولانی در امان بود.
متخصص در مرحله شکلگیری روح فریاد زد: «خیلهخب، همگی. شما فرصتشو داشتین و شکست خوردین. حالا نوبت منه!»
متخصص صاعقه خود را به آسمان پرتاب کرد و سرعت آن بسیار سریعتر از بقیه بود. صاعقه به سرعت بهسمت گراویس حرکت کرد، اما متخصص سرعت اسکای را اشتباه ارزیابی کرده بود و صاعقه با سرعت خطا رفت. کارشناس اهمیتی نمیداد، زیرا دلیلی برای هدفگیری مناسب هنگام حمله به گراویس وجود نداشت. بالاخره او یک متخصص شکلگیری روح بود، و چه چیزی باعث میشد که افراد در قلمرو شکلگیری روح آنقدر قدرتمند شوند؟
این روح آنها بود که بهطور تصاعدی کنترل آنها بر عنصر خود را افزایش میداد. همهچیز با اراده آنها میتوانست در داخل دامنه روح آنها کنترل شود. صاعقه او توسط خودش شلیک شد، که یعنی اراده او بر روی آن نقش بسته بود، و بنابراین، به متخصص اجازه میداد تا حمله خود را از راه دور کنترل کند.
صاعقه او بهسرعت تغییر جهت داد و مستقیم بهسمت اسکای شلیک شد. گراویس در کلاسهای تئوری دنیای خود چیزهای زیادی در مورد شکلگیری روح آموخته بود، بنابراین او نیز میدانست که آن متخصصان میتوانند حملات خود را از راه دور کنترل کنند. مدتها میشد که خودش را آماده کرده بود.
هنگامی که صاعقه به فاصله 60 متری رسید، گراویس بهسرعت هاله-اراده خود را روی آن متمرکز کرد و اراده را تکان داد. از بین بردن اراده در یک حمله غیرممکن بود و گراویس فقط میتوانست آن را کمی تکان دهد تا برای یک ثانیه اراده را مخدوش کند. حمله همچنان ادامه خواهد داشت، اما کنترل آن از راه دور در آن موقعیت تقریباً غیرممکن بود.
این مزیت دیگری بود که فردی با هاله-اراده نسبت به شخصی بدون هاله داشت. این مزیت فقط در قلمرو شکلگیری روح خود را نشان میدهد، زیرا فقط افرادی که در آن سطح بودند میتوانستند حملات خود را از راه دور کنترل کنند.
هاله-اراده قدرت حمله یا سرعت آن را کاهش نداد. فقط میتوانست مانع از کنترل شود. همچنین به همین دلیل است که استفاده از هاله-اراده در حمله هنگام مبارزه با مردم در قلمرو جمعآوری انرژی بیمعنی بود. آنها در هر صورت نمیتوانستند حملات خود را از راه دور کنترل کنند.
گراویس بهسرعت از تمام قدرت خود استفاده کرد تا سیبر خود را به سمت بالا پرتاب کند، که یک نیروی متقابل ایجاد کرد و اسکای را بهسمت پایین کشید. صاعقه از بالای سرشان گذشت و هر دوی آنها میتوانستند قدرت آن را احساس کنند. اگر به آنها اصابت میکرد، حتماً کشته میشدند.
متخصص به گراویس نگاه کرد و وقتی متوجه شد که کنترل او بر حمله ضعیف شده است، چشمانش گشاد شدند. او انتظار نداشت که فشار آسمانی گراویس تا الان آنقدر قدرتمند شده باشد. گراویس با چنین فشار سلطهجویانهای حتی در میان آسمانزادگان نیز نابغهای بزرگ بهحساب میآمد.
متخصص دندانهایش را به هم فشار داد و خشمش فوران کرد. او از قبل میتوانست ببیند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. گراویس احتمالاً به سرعت به قلمرو شکلگیری روح میرسید و سپس شاگردی را به نبرد مرگ و زندگی دعوت میکرد. قسمت بد آن این بود که شاگرد باید این چالش را میپذیرفت. فرقه آسمان قوانین خود را اجرا میکرد و فرقی نمیکرد که فرقه صاعقه بپذیرد یا نه. دوئل اتفاق میافتاد.
متخصص یک ثانیه بعد کنترل خود را بهدست آورد اما حمله قبلی خود را نادیده گرفت. سریعتر و بهتر بود که یک صاعقه جدید شلیک کند. او بهسرعت دو صاعقه را بهسمت گراویس شلیک کرد و آنها را زاویه داد تا مستقیماً به او برخورد کنند. متخصص شکلگیری روح فقط در اولین مرحله این قلمرو بود: مرحله دانه.
در چنین فاصلهای، او فقط میتوانست یک حمله را کنترل کند. او ممکن است بتواند در مجموع چندین حمله را کنترل کند، اما برای انجام این کار باید کنترل خود را تغییر میداد. میتوان آن را با یک فرد یک دست مقایسه کرد که باید دو اهرم را فعال میکرد. فرد فقط میتوانست آنها را جدا فعال کند.
متخصص حملات را طوری تنظیم کرد که یکی مستقیماً به اسکای ضربه بزند، درحالیکه دیگری را کنترل میکرد تا برای همه احتمالات آماده شود. گراویس باید از حمله اول طفره میرفت و متخصص میتوانست صاعقه دوم را برای ضربه زدن به موقعیت جدید گراویس زاویه دهد.
متخصص با دندانهای بههم فشرده گفت: «شک دارم از این یکی دیگه بتونی در بری!»
کتابهای تصادفی

