تولد دوباره یک سوپراستار
قسمت: 21
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل21 – گشنیز و ماهی مرکب
آن روز بایلانگ لباس زن نقش اول فیلم لیکوانکینگ را دریافت کرد. بعد از اینکه همه شخصیتهای مهم فیلم لباسشان را عوض کردند و در محل صف کشیدند، بایلانگ متوجه شد ژوکوان قصد چه کاری دارد.
اگر یک فیلم نمیتوانست از اسم بازیگر برای جلب مخاطب استفاده کند، روشهای دیگری هم برای تبلیغ آن وجود داشت، مانند یک طرح داستانی منحصر به فرد، جلوههای ویژه یا کلیپهای جالب. و برخی فیلمها بودند که اگر تماشاگران برداشت عمیقی از بازیگران نداشته باشند، لباس، فضا و قطعات آن را به یاد میآورند. پس تا زمانی که بازیگران مناسب بودند، میتوان آن فیلم را موفقیت کوچک نامید.
"طلا" داستان شهریاری بود که در روزهای سخت سقوط کرده بود، همچنین خط داستانی غیرمعمولی درباره خیاطی داشت. قطعا ارزش سرگرمی و شادابی را به اندازه کافی داشت. اما چیزی که هنوز کم بود، یک عنصر بصری برای کمک به جذب مخاطب بود. به همین دلیل ژوکوان این بار این جلوه را انتخاب کرده بود.
به همین دلیل مراسم طبق معمول نه در یک هتل، بلکه در یک فروشگاه مبلمان برگزار شد.
به دلیل محدودیت بودجه، فروشگاه مبلمان انتخاب خوبی بود. در انبار انواع مختلفی از مبلمانهای کلاس بالا وجود داشت و به نظر میرسید یک اتاق نشیمن دوری است. لوسترهای بلورین و بزرگ، پردههای نمادین به سبک قصر، صندلیهای پشتی دوزی شده، بالشهای حاشیهدار و ... وجود داشت.
در ترکیب با لباسهای مجلل و حتی کمی پر زرق و برق بازیگران، به سرعت جلوه بصری ویژگیهای خاص فیلم را آشکار ساخت.
حتی نقش دوم زن شنآیرو، که نمیشد گفت زیبایی عالی دارد، با جلوه اضافه شده لباس و پس زمینه، بسیار خیره کننده به نظر میرسید. انبوهی از فرهای تاریخی پشت او آبشار زده و او لباس غربی از حریر سبز خزهای پوشیده، یک شال خز خاکستری، همراه با مجموعهای از مرواریدهای صورتی به تن داشت. به محض اینکه او ظاهر شد، دوربینها شروع به چشمک زدن کردند.
بایلانگ بلافاصله تغییر کرد. او زودتر به محل برگزاری رسیده بود. وقتی دید صورت شنآیرو در وضعیت ناخوشایندی یخ زده است. به آرامی لبخند زد و مانند یک خانوم جذاب، آرنج چپ خود را جلو برد.
این حرکت که از قبل تعیین نشده بود، باعث شد شنآیرو کمی مکث کند. چشمانش میتوانست کمک کند اما از روی بایلانگی که کت و دامنی به رنگ عمیق به تن داشت عبور کرده بود.
اندامش بلند و صاف و لبخندش خیرخواهانه بود. در داخل مجلس، زیر نور ملایم لوسترها، نگاه پائین بایلانگ لطیف و ظریف بود. درست مثل شخصیت فیلم که زمانی بالاتر از همه چیز بود. حتی اگر او حالا زمین خورده باشد، هنوز مانند چیزی شبیه یک افسانه ظاهر میشود. این شخصیت اصلی لی کوانکینگ بود.
یک هفته بعد "بیرون طلا و یشم" مراسم افتتاحیه خود را برگزار کرد.[1]
در این رویداد غیر از تعظیم به آسمانها و درخواست شانس، دلیل اصلی، تبلیغ فیلم در رسانهها و همچنین اعلام برخی جزئیات در مورد فیلم از جمله طراح اصلی آن و معرفی شخصیتها و چشاندن کمی از طراحی شخصیت بود.
قلب شنآیرو نمیتوانست به سرعت کمک کند. تقریبا مثل این بود که او در آن نگاه لطیف کشیده شده باشد. دستش را دراز کرد و به آرامی آن را روی آرنج پیشنهادی بایلانگ گذاشت.
در آن زمان [پا-چا-پا-چا-پا-چا] دوربینها خشمگین چشمک میزدند.
بسیاری از رسانهها این عکس از نگاه لطیف و دوست داشتنی بایلانگ و شن آیرو را انتخاب کردند. آنها برای همراهی آن از خلاصهای از داستان مقدماتی "بیرون طلا و یشم" استفاده کرده و چند خط مطلوب نوشتند.
اما حیف که این اخبار نتوانستند به عناوین خبری دنیای سرگرمی بروند.
عنوان گزارش روز "امپراطور فنگ" بود که همان روز را برای افتتاحیه خود انتخاب کرده بود.
*******
«خدا رو شکر، بایلانگ یه فیلم جدید داره! من حتما میخوام تماشاش کنم.»
«وقتی کسی مشهور میشه ظاهرش بهتر و بهتر میشه. این حرف اصلا اشتباه نیست. نگاه کنید چقدر قیافه بایلانگ تو روزنامه خوش تیپه.»
«البته من از جیانگشینچنگ عاشقش شدم. همون طور که فکر کردم چشمام اشتباه نکردند، فکر نمیکنی شنآیرو هم خوشگلتر شده؟ تو نمایش قبلیش فکر میکردم عادی باشه. فکر نمیکردم این طوری لباس بپوشه و کنار بایلانگ وایسه، واقعا مناسب به نظر میاد.»
«همه به سبک و جهت کار احتیاج دارند، به این زمینه نگاه کنید، قطعا دنبال یه ظاهر مجلل و پرزرق و برقه. من خیلی دوستش دارم ...»
«بهرحال من قطعا به دیدنش میرم. هه هه، در مورد امپراطور فنگ صحبت نمیکنید، فکر کنم خیلی جدیه. هرچند سوکوانه اما در مورد یه دسیسه سیاسی نیست؟ این به سلیقه من نمیخوره.»
«چرند نگو. "امپراطور فنگ" نمایش مهارتهای واقعیه. به غیر از کارگردان زییوان، سوکوان هم از جوونی تا پیری رو بازی میکنه. توانایی بازیگری اون واقعیه و خیلی پیشرفتهس. اونا نیازی به جلوههای ویژه خاص ندارند. این توانایی و مهارت واقعیه.»
«هی، یعنی میخوای بگی بای فقط یه گل بدون هیچ توانایی واقعیه؟! به ژاکت UNI تو کمدت فکر کن. کی برای خریدش تو رو همراهی کرد.»
«باشه خواهر بزرگ. منظورم این نبود. منظورم اینه که این 2تا فیلم سبکای مختلفی دارند. یکی بیشتر ارزش سرگرمی داره و اون یکی عمیقه.»
«من نمیدونم در مورد چی حرف میزنید، من فقط میخوام چیزی که دوست دارم رو تماشا کنم. اگه برای تماشای بایلانگ با من نیای منم برای تماشای "امپراطور فنگ" باهات نمیام.»
«عصبانی نشو من به فیلم بایلانگ هم علاقه دارم. این یه تولید کوچیکه اما کی میدونه ممکنه غافلگیریهای غیرمنتظره داشته باشه...»
*******
از آنجا که "بیرون طلا و یشم" و "امپراطور فنگ" در یک روز افتتاحیه داشتند باعث شد بعضی از کانالهای خبری E بی هیچ دلیلی تصمیم بگیرند این 2 فیلم کاملا متفاوت را با هم مقایسه کنند.
دلیل مطرح کردن چنین موضوعی در درجه اول تأکید بر این بود که "امپراطور فنگ" یک تولید بزرگ است که انتظارات زیادی از آن میرود و با سایر فیلمهای معمولی فرق میکند.
گذشته از همه اینها "امپراطور فنگ" به غیر از کارگردان آن لی زیوان و امپراطور فیلم سوکوان، حتی نقش اول دیگر آن، فیهونگ بود. مرد مکمل بازیگر جوان لیستA، اویانگری بود. به غیر از خدمه برجسته، از پشتیبانی بسیاری از بازیگران محبوب دیگر نیز برخوردار بود. مراسم افتتاحیه آن، چنان باشکوه و پر از افراد مهم بودکه اگر بطور تصادفی یکی را کنار میگذاشتید قطعا کسی را آزرده خاطر میکردید.
این 2 فیلم ارتباط عجیبتری هم داشتند. وزیر خائن "گوانگسی" در "امپراطور فنگ" در ابتدا قرار بود توسط بازیگر پیشکسوت کوئیکیمینگ بازی شود. اما پس از آن به بازیگر جیانگییلیانگ تغییر کرد. مخاطبان درست حدس میزدند، شرکت کوئیکیمینگ اعلام کرد که وی قرار است در "بیرون طلا و یشم" بازی کند.
همین امر باعث تلاقی دوباره این 2 فیلم شد. به نظر میرسید این خبر طعم شایعات در پشت خود دارد.
بهرحال این مقایسهها در واقع باعث شد "بیرون طلا و یشم" بر باد ثروت "امپراطور فنگ" سوار شود و بسیار بالا پرواز کند. با اضافه شدن عکسهای زیبای بایلانگ و شنآیرو، به نظر میرسید بعد از "امپراطور فنگ" تماشاگران انتظار زیادی از "طلا" داشته باشند. بنابراین این یک سوپرایز غیرمنتظره بود.
*******
به دلیل محدودیت بودجه، برنامه فیلمبرداری "طلا" بسیار فشرده بود.
در فیلم مجموعه مبلمانهای مجلل بسیاری وجود داشت. این چیزها همه اجارهای بودند و هزینه بالایی داشتند. قیمت پائین نبود. بنابراین اگر ژوکوان میتوانست پس انداز کند، آن را به هدر نمیداد به همین دلیل روز اول فیلمبرداری مجموعه، با جوی سخت پوشیده شده بود.
از نظر بایلانگ این غیرمنتظره نبود.
او نمیدانست خبر کمبود بودجه کی آشکار میشود، اما اگر اوضاع به جایی میرسید که ژوکوان و تهیه کننده ژائوجینگاکسوان مجبور میشدند به آنها اعلام کنند که فیلمبرداری باید متوقف شود، احتمالا دیگر نمیشد پسانداز کرد، به همین دلیل او مجبور بود وارد حلقه دوستان ژوکوان شود و اخبار را در اولین فرصت دریافت کند. به همین دلیل چارهای جز استفاده از برخی روشها نداشت.
با این حال، برخلاف زندگی قبلی، او نه تنها یک ستاره کوچک بدبخت نبود، بلکه بعد از کوئیکیمینگ معروفترین شخص در صحنه فیلمبرداری بود، بنابراین همه با او محترمانه رفتار میکردند. به همین دلیل، نگرش ژوکوان نیز نسبت به او محترمانه و با فاصله بود.
براساس شخصیت ژوکوان احتمالا هرچه زمان میگذشت به هم نزدیکتر میشدند اما بایلانگ نمیتوانست این نزدیکی را به تأخیر اندازد. پس از مدتی فکر کردن تصمیم گرفت از تاکتیک قبلی کانگژیان استفاده کند و با استفاده از شکم به او حمله کند. در زندگی قبلی، قویترین برداشت بایلانگ از ژوکوان عادت او به خوردن شام آخر شب بود. به همین دلیل شکم بزرگ خمرهای و گردی داشت. حتی 10 سال قبل هم نشانههای واضحی از وجود آن داشت. وقتی بایلانگ این را دید اصلا تعجب نکرد.
بنابراین جعبههای غذا برای خوردن آماده کرد.
بهانهاش این بود که نمیتواند به غذای خارج عادت کند و فقط قادر است غذایی را که خودش تهیه کرده بخورد تا از درد معده جلوگیری کند.
حتی اگر توسط بعضی به عنوان خودنمایی تعبیر شود، اما با آوردن غذای خود، او از ایجاد مزاحمت برای دیگران جلوگیری میکرد. همچنین همیشه به یاد داشت مقدار اضافی برای دیگران همراه داشته باشد. بنابراین انتقاد از او برای دیگران سخت میشد. با این حال در آغاز، غیر از هونگهونگ که قبلا با هم آشنا شده بودند، کس دیگری جرئت نداشت از او غذا بگیرد. پس از چندین بار تکرار، اولین کسی که به او نزدیک شد نه ژوکوان چاق بلکه کوییکیمینگ بود.
آن روز هنگام غذا کوییکیمینگ کنار او رفت. او پرسید: «خانوم بای، با نگاه کردن بهش به نظر میرسه این یه غذای محلی از شهر T باشه؟»
کوییکیمینگ امسال بیش از 60 سال سن داشت. نگاه او بسیار قابل احترام بود و هنگامی که جوانتر بود او را خوش تیپ میدانستند. برای بازی در فیلم "طلا" موهایش را سفید کرده بود و هالهای بسیار شاهانه داشت. نقش او منفی بود کسی که لیکوانکوئینگ را از آسمان به زمین زده بود، چهارمین عمویش لیهایونیون. در فیلم صحنههای او با بایلانگ کمتر از اولین نقش مکمل مرد نبود.
بایلانگ لبخندی زد: «ارشد کوئی شما بیش از حد مؤدب هستید. من رو فقط آهلانگ صدا کنید. حق با شماست. این غذا مال شهر T ـه. اگه مشکلی ندارید میخواید امتحانش کنید؟»
کوئیکیمینگ با روحیهای خوب گفت: «پس منم پوستم رو کلفت میکنم و بیادب میشم. شما هم میتونید من رو کویی پیر صدا کنید. صادقانه بخوام بگم چند روزه که به جعبههای غذای شما خیره شدم و باید بگم واقعا بهشون غبطه میخورم.»
در زندگی قبلی بایلانگ ارتباط زیادی با کوییکیمینگ نداشت و او را چندان نمیشناخت. قانون حلقه سرگرمی این بود که اگر شخص مشهوری به دنبال شما آمد، مشکلی نیست، اما اگر شخص بی شهرتی بود، "تلاش برای ایجاد ارتباط" محسوب میشود. بنابراین نگرش بایلانگ نسبت به کوییکیمینگ بسیار مسئولانه بود.[2]
حالا که خود کوییکیمینگ برای نشان دادن علاقه جلو آمد، بطور طبیعی بایلانگ با او همراه شد. او عجله کرد تا قسمت اضافی که آماده بود را باز کند. غذای سرخ شده ترد را داخل یک جعبه تمیز و گرد قرار داد و برگهای سبز همراه آن بودند. خیلی خوشمزه به نظر میرسید.
بایلانگ حتی از هونگهونگ خواست یک فنجان دیگر چای گرم جو بریزد و آن را به کوییکیمینگ تحویل داد: «من به بعضی مواد نگهدارنده حساسیت دارم، بنابراین فقط خودم میتونم غذای خودم رو درست کنم. کویی پیر شما هم باید یه غذا شناس باشید که بلافاصله این ماهی مرکب و گشنیز رو شناختید.»
کوییکیمینگ آن را رد نکرد و با خوشحالی آن را گرفت: «متشکرم. شما در تهیه غذا خیلی خوب هستید. من یکبار برای مدتی یه فیلم در شهر T فیلمبرداری کردم، در آن زمان ما اغلب این غذا رو روی میز داشتیم، طوری که من ازش مریض شدم. اما حالا که اون رو میبینیم برام یه حس نوستالژیک داره.»
بایلانگ لبخندی زد و پاسخ داد: «کویی پیر منظورتون فیلم "فریاد در موج شکن"ـه، درسته؟ من اون صحنه رو با یه نگاه شناختم.» به محض انتشار اسامی بازیگران، طبیعتا بایلانگ فیلمهای کوییکیمینگ را برای تماشا پیدا کرد. این یکی از آماده سازیهایی بود که انجام داده بود.
کوییکیمینگ کاملا متعجب شد: «این یه فیلم خیلی قدیمیه، شما اون رو دیدید؟»
بایلانگ کمی خجالت زده به نظر میرسید: «در واقع من بعد از دیدن لیست بازیگرا دنبال پیدا کردن اون فیلم رفتم.» که به این معنا بود آن را به دلیل علاقه تماشا نکردم.
نگاه کوییکیمینگ روشن شد: «این خیلی خوبه آه. در حال حاضر جوونای زیادی وجود ندارند که تکالیف خودشون رو با دقت انجام بدند. به کار خودتون ادامه بدید، حرفه شما درخشانتر میشه.»
بایلانگ صمیمانه از او تشکر کرد: «من جرئت ندارم. این جوون تازهوارد صنعت شده و برای راهنمایی برای شما پیشکسوتها مشکل درست میکنه.»
کوییکیمینگ لبخندی زد و سرش را تکان داد. او یک قطعه ماهی مرکب را با چوبهای خود برداشت و غذای خود را همراه بایلانگ خورد.
این دو نفر درباره تجربیات گذشته فیلمبرداری خود گپ زدند. بیشتر اوقات کوییکیمینگ صحبت میکرد و بایلانگ گوش میداد و سوالات زیادی را مطرح میکرد.
این بود تا اینکه او چوبهای خود را پائین گذاشت و جرعهای از چای جو را نوشید، کوییکیمینگ دهان خود را پاک کرد و گفت: «طبق مشاهدات من، شما به خوبی از عهده این نقش برمیاید. حرکات و رفتار شما کاملا خارج از عرف و بیان شما هم در مقابل دوربین کاملا مناسبه. من به عنوان یه پیرمرد جرئت نمیکنم تصادفا نکتهای بگم. با این حال نظر من اینه که شما بازم میتونید دقیقتر باشید.»
بایلانگ هرگز فکر نمیکرد کوییکیمینگ نکتهای به او بگوید. چوب خود را پائین گذاشت و گفت: «دقیقتر باشم؟»
«در موردش فکر کنید. وقتی ما در حال بازیگری هستیم آیا نزدیکترین مخاطب فردی نیست که جلوی نگاه شماست؟» کوییکیمینگ به گرمی خندید: «وقتی در حال صحبت کردن دیالوگ خودتون هستید کمتر به دوربین توجه کنید و بیشتر وقتتون رو صرف متقاعد کردن شخصی که با اون بازی میکنید، بکنید. احتمالا اثر خوب غیرمنتظرهای ایجاد میشه.»
بایلانگ مکث کرد: «کسی که در برابرش بازی میکنم؟»
کوییکیمینگ لبخند زد و سپس اضافه کرد: «در روز مراسم افتتاحیه خوب عمل نکردی؟»
بایلانگ گوش داد و بلافاصله به فکر فرو رفت.
آن روز بایلانگ کوییکیمینگ را دنبال کرد تا مهارت تأثیرگذاری بر دیگران را بیاموزد.[3]
*******
این دستاورد غیرمنتظره باعث شد بایلانگ در حوزه جدیدی از بازیگری فرو رود.
تا زمان ریکاوری، به مردمی که موقع غذا اطراف او جمع میشدند همین طور که بایلانگ میخواست، کارگردان ژوکوان هم اضافه شد.
اما آن زمان وارد اواخر سال قمری شده بودند.[4]
طبق برنامهریزی انجام شده، قبل از پایان سال قمری، خدمه فیلمبرداری صحنههای ویلا را به پایان رساندند. پس از تعطیلات، نیمه دوم فیلمبرداری مجموعه، به استادیوی خیاطی منتقل میشد. بنابراین هر صحنه NG که در ویلا اتفاق میافتاد باید در همان روز مجددا فیلمبرداری شود. این یک برنامه کاملا فشرده بود.
با این حال این نوع برنامه باعث میشد که خدمه بطور کامل 2 هفته مرخصی سالانه داشته باشند. بنابراین مردم بیشتر و بیشتر شروع به بحث در مورد تعطیلات خود کردند. برخی میخواستند به شهر خود برگردند، برخی قصد داشتند به خارج از کشور بروند. بایلانگ از پرسیدن سئوال در این باره خودداری میکرد.
او به طور سرسری پاسخ "رفتن به خانه" را میداد، اما واقعا خودش هم نمیدانست.
مخصوصا که کیوکیان برای گذراندن سال جدید مجبور بود کیوشیائوهای را به خانه خود در شیندائو ببرد. روزی که این 2 نفر رفتند سال جدید بود. آپارتمان آنقدر ساکت شد که ترسناک بود.
بایلانگ ساعتش را درآورد و داخل کشو گذاشت.
در میان وسایل آشفته کشو، تلفن همراه قدیمی خود که دیگر از آن استفاده نکرده بود را دید.
نتوانست در مقابل صدایی که از درون قلبش میآمد مقاومت کند و آن را شارژ کرد. درست همان طور که انتظار داشت، پیام متنی چند روز پیش به بایلانگ ارسال شده بود.
«عصبانی هستی؟ باید سال جدید به خونه برگردی.»
گوشههای لب بایلانگ تکان خورد. او تلفن همراه قدیمی خود را دوباره داخل کشو انداخت و تلفن جدیدش را هم خاموش کرد.
سپس خودش را مجبور به یک خواب طولانی کرد و اینکه یک قابلمه نابه داغ را به تنهایی بخورد.
فکر کرد، آخرش بهش عادت میکنم.
*******
این آرامش و سکوت فقط تا روز سوم سال جدید ادامه داشت.
در آن شب در آپارتمان با خشونت باز شد. کیوکیان با گامهای بلند وارد خانه شد و با چهرهای زشت گفت: «میخوای چیکار کنی!؟ چرا تلفنت رو برنمیداری؟»
کیوشیائوهای مثل یک پوسته توپ کوچک بود. او به آن طرف خورد و پای بایلانگ را بغل کرد. «آهبای من رو ندیده نگیر، دلم برات تنگ شده.»
بایلانگ در برابر کیوشیائوهای که با نیرویی بیش از حد معمول او را بغل کرده بود، نمیتوانست کاری انجام دهد.
[1] بیشتر درامهای چینی مراسمی دارند که در آن بخور میسوزانند و قبل از شروع فیلمبرداری با بازیگران/عوامل صحنه و غیره طلب شانس میکنند.
[2] همان طور در مورد اینکه بیش از حد برای بالا رفتن تلاش میکند، آشنا نیست، زیرا کیوکیوام از او تأسیس شده است.
[3] یعنی استفاده از کاریزما برای همراه کردن شخصی که در مقابل او بازی میکنید، درست مثل بایلانگ که با شن آیرو در مراسم افتتاحیه انجام داد.
[4] به یاد داشته باشید سال قمری معمولا در فوریه به پایان میرسه، مثل دسامبر میلادی. غالبا مردم چین تعطیلات زیادی برای کریسمس و سال نو ندارند اما در عوض سال جدید قمری را تعطیل میکنند. در آینده و فصلهای بعد معمولا جایی که به سال نو اشاره میشه منظور سال جدید قمری است.
کتابهای تصادفی


