شرور می خواد زنده بمونه
قسمت: 7
چپتر هفتم
تالار روتئو.
این نام ساختمان دانشگاهیای بود که من سخنرانیم رو اونجا انجام دادم. بنای نام برده، سومین ساختمون بزرگ در محوطه دانشگاهی به شمار میرفت که ده ها سال پیش با کمک مالی یوکلین ها ساخته شد.
حالا داشتم از ساختمان روتئو بیرون میرفتم و وارد محوطه دانشگاه میشدم. دانشجویان زیادی به تعطیلات رفته بودن، به همین خاطر تعداد کمی از اونها در اطراف دیده میشدن؛ بنابراین من فکر کردم که بهتره کمی در محوطهی دانشگاهی قدم بزنم.
«خیلی پهنه.»
این دانشگاه خیلی بزرگتر از چیزی بود که من توقعش رو داشتم. کل منطقه صاف بشمار میرفت و باغ، زمین بازی و چندین ساختمان داشت. امکانات و محیطش از جمله خیابانها، در واقع شبیه به محوطه دانشگاهی آمریکایی بودند، که تیم ما اون رو به عنوان مرجع در نظر گرفته بود.
در ابتدا، من به سمت دفتر دکولین روانه شدم.
برای اطلاع بیشتر شما باید بگم که، دانشگاه برتر بازی ``دانشگاه امپراتوری`` بود و برج یکی از مهمترین دانشکده ها به شمار میرفت. در کره، دپارتمان جادو، همون دپارتمان پزشکی در دانشگاه ملی سئول محسوب میشد و برج هم با بیمارستان دانشگاه ملی سئول تطابق داشت.
همینجور که داشتم قدم میزدم، احساس کردم که یک نفر داره از پشت سر من رو تعقیب میکنه.
آیا اون یه قاتل بود؟ من تعجب کردم اما خوشبختانه اون شخص همون جادوگری بود که با من توی ماشین نشسته بود. اگر چه من دقیقا نمیدونستم که اونها چه کسانی هستن، چون کلاه شنلشون روی سرشون کشیده شده بود.
«اسمت زورو بود؟»
«چی؟ ببخشید؟ نه. نه! اسم من آلن هست.»
«من گیج شدم.»
«اوه... اما زورو و آلن ..... بهم نزدیک نیستن....»
من بدون اینکه هیچ حرفی بزنم به راه رفتن ادامه دادم. بعد آلن ناگهان چیزی گفت.
«پروفسور! همینطور که راه میرین، خیلی زیبا بنظر میرسین. من باید دوربین رو با خودم می آوردم!»
«اوه.... باشه...»
من شرط میبندم که دکولین در گذشته به تو دستور داده که اینکار رو انجام بدی.
برج، مثل هر برج عادی دیگری، به اندازه ای بلند ساخته شده بود که در هر نقطه از محوطه دانشگاهی دیده میشد، بنابراین حین راه رفتن میتونستم ببینم که برج کجا هست. خیلی سریع به اونجا رسیدم.
{استاد ارشد: دکولین ون گراهان یوکلین}
{احراز هویت کامل شد}
درب فناوری جادویی برج، بدن و عنبیه چشمم رو تشخیص داد و سپس خود به خود باز شد.
به محض اینکه وارد بازی برج شدم، افراد زیادی به من تعظیم کردند. من به اونها سلام دادم و به آلن گفتم:«بیا بریم به دفترم.»
«متوجه شدم!»
آلن به جلو قدم برداشت و دکمه آسانسور لابی رو فشار داد.
شماره طبقه ۷۷ بود.
آسانسور سنگی مانا در سه ثانیه رسید.
{استاد ارشد: دکولین ون گراهان یوکلین}
دفتر من تقریبا نیمی از این طبقه رو اشغال کرده بود. دفتر بسیار وسیع و مجللی بشمار میرفت.
«.....»
فضای داخلی از تمیزی برق میزد، قفسه ها پر از کتاب، میز پر از مهره های کریستالی، قلم های منبع، پلاک اسم الماس، مهر استاد امپراتوری، عصای طلایی و غیره... بود. من با حالتی عادی به اطراف این مکان کورکننده نگاهی انداختم.
«این چیه؟»
به محض اینکه روی صندلی اداری نشستم، متوجه کتابی روی میز شدم. شکل و مشخصاتش شبیه کتاب مهمان بود.
«اوه، این لیست حمایت مالی جادوگران جدید امسال هست.»
جلدش رو باز کردم و نگاهی به محتوای آن انداختم.
| جادوگران جدید(تازه کار) | جیلن | ۱۹
|ویژگی: عنصر | نوع اصلی: پشتیبانی | حمایت مالی: ۳۰۰۰۰/۵۰۰۰۰۰ | گزارش شناسایی
«هووم.»
به محض اینکه نگاهی انداختم، تا ته ماجرا رفتم.
این برج به عنوان یک موسسه تحقیقاتی در این دنیا دیده میشد. چیزی شبیه به موسسه فناوری کالیفرنیا و موسسه فناوری ماساچوست در دنیای من، بود و بودجه تحقیقاتی هم ضروری به شمار میرفت.*
نه یک جادوگر، حتی بیشتر از دانشمند یا مهندس امروزی به پول نیاز داشت.
مقادیر نجومی زیادی نه تنها برای توسعه جادوهای کاربردی، مخرب، یا مفید، بلکه برای هزینه های اساسی غذا، هزینه های مادی و غیره برای پیشرفت خود جادوگران استفاده میشد.
«...؟؟؟؟»
همونطور که اون به اون شخص نگاه میکردم، سرم رو کمی چرخوندم.
اسم بعضی از جادوگران به رنگ طلایی میدرخشید. من خیلی سریع متوجه شدم که اون ها جز دسته بندی ``آدم های خاص`` هستند. شاید این نتیجه ترکیب، {مردان ثروتمند} و {بصیرت} بود.
{مردان ثروتمند}
رتبه بندی: نادر
توضیحات: مردی که با ثروت زیادی متولد شده. اگر صحبت از ``پولسازی`` باشد، شما شهود بی نظیری دارید.
:هر چه اطلاعات بیشتری داده شود، دقیق تر است...
{بصیرت}
رتبه بندی: نادر
توضیحات: قدرت دیدن شهودی خصوصیات و مواردی از این قبیل با چشمان خود.
:بهتر است به تنهایی استفاده نشود و با ویژگی های دیگر ترکیب بشود.
ترکیبی از یک ویژگی که به شدت به فرصتهای پولساز پاسخ میده و ویژگی ای که این رو برای چشم های من قابل مشاهده میکنه..
به عبارت دیگه، تنها با نگاه کردن به اسم این جادوگر ها و گزارش جست و جویی که نقاط قوت و ضعف اونها رو آنالیز میکنه، من میتونم بگم که اونها ارزش اینکه پول سر اونها خرج بشه یا نه رو دارن.....
«این اسم یجورایی آشنا بنظر میاد......»
|جادوگران جدید( تازه کار) | ایفرین لونا | ۱۷
|ویژگی: شریان (چپتر قبل بررسی شود) | نوع اصلی: تخریب و پشتیبانی| حمایت مالی: ۰/۱۰۰۰۰۰۰۰ | گزارش شناسایی
لونا، لونا، لونا........ زنی که موهایی به رنگ خاکستری روشن داشت و با چشمای یشمیای که انگار میخواست دنیا رو به چالش بکشه، به دوربین خیره میشد.
اون شبیه به یک تیغه زیبا اما ناتمام یا یک جانور وحشی تازه متولد شده بود. شاید هم شبیه به یک یوزپلنگ جوان بنظر میرسید.
«......»
من خودم به شخصه کار مدل سازی این شخصیت رو انجام ندادم، اما یک دفعه توی شرکت شنیدم که دکولین رابطه بدی با این شخصیت اسم دار داره. دکولین، دشمن پدر دختر یا چیزی شبیه به این بود...
بهرحال، مبلغ اسپانسرشیپ لونا صفر باقی مونده بود. همه جادوگران جدید حداقل ۱۰۰۰۰ النه داشتند.....
رو به آلن کردم و پرسیدم: «چرا این دختر هیچ حمایت مالی ای دریافت نکرده؟»
«ببخشید؟»
«اسمش ایفرین لونا هست.»
سپس آلن لرزید.
«اون...... شخص؟»
«مشکل چیه؟»
«......بله؟؟»
«مشکلی نیست. به حرفت ادامه بده.»
«اه..... بقیه پروفسور ها و سرمایه گذاران برج..... گزارش رو دیدن....»
این به خاطر دکولین هست.
سرم رو تکون دادم و به گزارش شناسایی لونا نگاهی انداختم. یهو چیز نسبتا غافلگیر کننده ای رو پیدا کردم.
|حمایت مالی: ۰,۱۰۰۰۰۰۰ |
«الن میدونی هزینه غذای دانشگاه این روز ها چقدر در میاد؟»
«اوه، کتلت خوک سلطنتی حدود سه النه هست. خیلی هم خوشمزس... بعد باز باید امتحانش کنم.... اوه، ببخشید..»
به نظر میرسید هر یک الن چیزی حدودی ۱۰۰۰ وون بود.
«اگر اینطوره، پس بنظر میرسه که این بچه چیز زیادی از این جهان نمیدونه.»
دخترک برای حمایت مالی حداکثر ۱۰۰۰۰۰۰۰ النه درخواست کرده بود. ده میلیون النه چیزی برابر با یک بیلیون وون بود. آیا اون انقدر میخواست غذا بخوره که شکمش بترکه؟ حتی در صورت حمایت مالی، بعدا اون میبایست با بهره، پول رو پس میداد.
«حمایت......»
دستی به چونهام کشیدم و تو فکر فرو رفتم.
این جادوگر، ایفرین لونا، دشمن دکولین محسوب میشد. نه، دکولین دشمن اون جادوگر بشمار میرفت.
با اینحال، مهم نبود که اون از کاراکتر دکولین کینه به دل داره یا نه، اگر وضعیت به همین منوال باقی بمونه، ``من`` یا هرکس دیگه ای تو موقعیت من باشه، مثل دکولین توی بازی کشته میشه.
کتابهای تصادفی

