فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شرور می خواد زنده بمونه

قسمت: 19

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر نوزدهم

«اوه، شکلات مثل آب از فواره بیرون می‌زنه.»

جولی با دیدن «ایتم‌های داغ» در حال حاضر دنیای اجتماعی، یعنی فواره شکلات، چشم‌هایش از تعجب گشاد شد...

«رایلی، به این نگاه کن. شگفت انگیزه.»

سپس یکی از بستگان به نام رایلی که در کنار او ایستاده بود، بازویش را گرفت و او را کشید.

«اه بخاطر پیت... بس کن و اینجا بیا...»

«چرا هر وقت من یه چیزی می‌گم، تو این کار رو می‌کنی؟؟»

«اینطور نیست که من بخوام خودم اینکار رو انجام بدم، اما حرف‌های تو خیلی خام هستن. شوالیه جولی، لطفا چهره‌ات رو حفظ کن. تو نباید تظاهر کنی که شگفت‌زده شدی، فقط با آرامش به همه جا رو نگاه کن. با آرامش...»

«من حتی نمی‌خواستم از اول به این مکان بیام.»

جولی قبل از اینکه دوباره روی آبنمای شکلات تمرکز کند نگاهی کوتاه به رایلی انداخت.

-حباب، حباب، حباب.

دیدن شکلاتی که اینطور فوران می‌کرد جالب بود، اما او ترجیح می‌داد خود شکلات را بخورد.

شکلات تلخ. نوعی شکلات که ذائقه انسان را از خوشحالی به رقص در می‌آورد.....

«هممم، ایهلم چه مشکلی داره؟»

کنار فواره شکلات، در گوشه‌ای از دید جولی، او ایهلم، که کبود به نظر می‌رسید، را تنها در طرفی دید.

«کی می‌دونه؟ اون فقط داشت در مورد چیزی با پرفسور دکولین صحبت می‌کرد. حالا چرا یهو اینطور رفتار می‌کنه؟»

«.....»

دکولین، ایهلم، سیریو، رپل، جرج و غیره. به عنوان نسل طلایی قاره نیز شناخته می‌شدند، همه‌ی آن‌ها هم سن و سال‌های جولی در دانشگاه امپراتوری بودند.

دکولین تقریباً با آن زمان‌ها تفاوتی نداشت، با این حال ایهلم مانند یک انگل بود و همیشه به دکولین می‌چسبید.

اما بر اثر اتفاقی کاملاً با هم درگیر شدند.

رایلی عاقلانه پرسید: «به هرحال، اوضاع این روزها چطوره؟»

«منظورت چیه؟»

«منظورم پروفسور دکولینه دیگه. این روزها حرف و حدیث‌های زیادی شنیده می‌شه.»

شایعات به سرعت در میان افراد طبقات بالا پخش می‌شد. اون چه که در صبح گفته می‌شد، تا شب، حتی سگ یه اشراف زاده درجه پایین هم از موضوع خبردار بود.

رایلی آشکارا این سوال رو پرسید و می‌دانست که چقدر جولی از ان مرد تنفر دارد. گذشته از این، خودش هم به اندازه جولی از دکولین نفرت به دل داشت.

او با صدایی آرام اما واضح جواب داد: «هرگز خوب نبوده...»

احتمالا همه افراد طبقه بالای جامعه، فقط برای شنیدن این حرف‌ها گوش‌هایشان را تیز کرده بودند.

«با این حال، آیا این هم یک ترفند سرنوشته که توسط صحنه اجتماعی پدیدار می‌شه؟»

دکولین که برای مدتی در تالار نبود، ناگهان از پله‌های طبقه دوم ظاهر شد.

<...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب شرور می خواد زنده بمونه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی