فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شرور می خواد زنده بمونه

قسمت: 40

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر چهلم

رشته کوهی به نام برشت در قسمت شمالی قاره قرار داشت، مکانی که به هیچ امپراتوری یا پادشاهی تعلق نداشت. ارتفاع آن 3500 متر بود و جمعیتی حدود 1000 نفر در میان قله‌ها ساکن بودند. همچنین خانه‌ی گروهی از جادوگران به نام بزرگان بود‌.

برشت بدنه جمعی مدارس جادویی به شمار می‌رفت که در سرتاسر قاره پخش شده بود و نهادی محسوب می‌شد، که اقدامات مدارس را تعیین می‌کرد. آن‌ها از آئین ثروت جزیره جادوگر که با آن موافق بودند، پیروی می‌کردند. اما اجلاس سران به ندرت رخ می‌داد، شاید تنها یکبار در هر چند دهه.

......``اجلاس سران``......

روزی در ماه آپریل بود که بزرگان نیاز به برگزاری یک نشست را احساس کردند.

«باید یکبار برگزار بشه...»

جادوگران به سرعت در سالن بزرگان، واقع در بالای رشته کوه که در ظلمات قرار داشت، جمع شدند.

«شیطانی در کوه تاریکی ظاهر شده. ما نباید فراموش کنیم که جادو در ابتدا به عنوان یک هنر غیبی برای مجازات شیطان شکل گرفته.»

حتی با وجود این که آن‌ها از درگیر شدن با دنیای مادی اجتناب می‌کردند، مجبور شدند برای مقابله با تهدیدی که اکنون وجود داشت استثنا قائل شوند.

«آیا رهنمودی در این باره نوشته شده؟»

«ما مجبور شدیم برای شینجین خودمون رو به آب و آتش بزنیم. اما حضور دروازه خانواده مشخص شده.»

دوازده خانواده، که شامل الیاده، یوکلین، بران، بیوراد، ریوینده و جدیدترین عضو آن، شینجین، که به خاطر دستاوردهایشان در دهه گذشته شناخته می‌شوند، طبق سنت احضار شدند. اجازه حضور در جلسه سران برشت خود افتخار بزرگی برای هر خانواده محسوب می‌شد. از این رو هیچکس جرات رد این احضار را نداشت.

دزکدان، تصمیم گیرنده برشت، نگرانی خودش را ابراز کرد.

«این اتفاق سال‌ها قبل افتاد، اون‌ها از قبل به یه نوع توافق هم رسیدند.»

«این صرفا یه توافق سطحی هست.»

دزکدان آه عمیقی کشید.

«با توجه به قدرتی که خانواده‌هاشون دارند، این کاملا طبیعی هست با این حال گیلتون‌ها خطرناک‌تر از قبل شدند.»

«نه، جریان خشم اون آروم گرفته.»

گلیتون الیاده زمانی شعله‌ای غیر قابل کنترل محسوب می‌شد. به نظر می‌رسید که شعله‌های جاه طلبی او، نیاز به سوختن ابدی داشتند. دزکدان هنوز فراموش نکرده بود که گیلتون چگونه رفتار کرد و نمی‌خواست توهم ریشه‌دار خودش را رها کند.

«اون فرزندی نداره که بهتر از اون باشه؟ اون دختر جاه طلبی پدرش رو به ارث نبرده و مطمئنا کاری که اون رو در معرض خطر قرار بده، رو انجام نمی‌ده.»

این هم درست بود. به نظر می‌رسید خاکستر او آماده برای بلعیدن جهان است. سپس فرزندی به او اعطا شد که جرقه‌ای بسیار درخشان‌تر از خودش محسوب می‌شد. اگر گلیتون آتش به شمار می‌رفت، پس سیلویا خورشید بود.

«تو خودت می‌دونی که باید چیکار کنی. تو یه یادداشت د...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب شرور می خواد زنده بمونه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی