فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شرور می خواد زنده بمونه

قسمت: 45

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر چهل و پنجم

«سی ام ار سی: باشگاه تحقیقات سحر و جادو مشترک»

ایفرین در حالی که به پلاکی روی در کلاب آویزان بود نگاه می‌کرد، نیشخندی زد. اولین ``سی`` در کلمه سی ام ار سی، بازی با کلمات مردم عوام و مردم غیر اشراف بود.

«چرا این به نظر خنده داره؟ پففففف»

زمانی که ایفرین تلاش کرد تا جلوی خنده‌اش را بگیره، ناگهان در باز شد. «اوه، خدای من!»

«اه، ایفرین! بالاخره اومدی؟ بیا تو!» جولیا مچ دست او را گرفت ایفرین را به داخل کشید.

«اوه، ایفرین اینجاست! سلام.»

«میخوای کارت بازی کنی؟»

تنها هفت نفر عضو کلاب اون‌ها بودند که این مقدار از چیزی که آن‌ها انتظار داشتند، بسیار کمتر بود. اما این حقیقت که اقلیت آن‌ها ایفرین را به عنوان یک نخبه در میان خودشان قبول داشتند، باعث خرسندی ایفرین می‌شد.

«شما چی فکر می‌کنید؟ خیلی جا داره؟ مگه نه؟!» جولیا وسط کلاب می‌چرخید.

«اره، همینطوره...» آنجا خیلی بزرگ‌تر از چیزی بود که او توقع داشت. بلکه تقریباً به اندازه خانه‌ای بود که قبلاً در آن زندگی می‌کرد.

ایفرین به سرعت دوید و روی مبل نشست و بلافاصله نرمی کوسن مبل را احساس کرد. به محض این که ایفرین از سرجایش بلند شد، کوسن به حالت اولیه و صاف خودش درآمد.

او پشت سرهم روی مبل نشست و بلند شد و حتی کمی فشار بیشتری به آن وارد کرد، اما هیچ بلایی سر مبل نیامد. مطمئناً، این بهترین مبل راحتی بود که او تا به حال روی آن نشسته بود. ایفرین در حالی که کسی او را تماشا نمی‌کرد، مخفیانه به اینور و انور مبل رفت.

«هاااااااهاااا...» او در حالی که خمیازه می‌کشید، پرسید: «هدف این کلاب چی بود، جولی؟»

«همم؟ اه~~ به دست آوردن "درک عملی از جادو و تحقیق." اگر این کار رو به درستی و خوبی انجام بدیم، می‌تونیم به یه سفر میدانی به جزیره ثروت جادوگر بریم.»

جزیره ثروت جادوگر.

بلیط ورودی به آن مکان 10 هزار النس ارزش داشت، اما جزیره‌ای بود که جادوگران با وجود این قیمت باید از آن بازدید می‌کردند. در حال حاضر یک "آزمون ارتقاء" در آنجا در جریان بود.

«هزینه ورودی نمی‌گیرن؟»

ایفرین ابتدا در مورد وجود هزینه‌های احتمالی پرسید.100 هزار النس حمایتی که آن‌ها دریافت کردند به سرعت در حال کاهش بود زیرا قیمت لوازم التحریر و کتاب‌های جادویی مورد نیاز آن‌ها، اصلا شوخی بردار نبود. آن‌ها مجبور شدند بودجه خود را به شدت تحت نظر داشته باشند.

«هفته گذشته نباید گراز روهاک می‌خوردم.... فکر کردم از اونجایی که دوست دخت*رشون هستم به من تخفیف بدن اما در عوض اون‌ها خیلی سرد باهام رفتار کردند.»

«البته که رایگان نیست.»

«ووااهه... منظورم اینه.... می‌فهمم.»

اگر اینطور بود، پس بد نیست که به فعالیت‌های باشگاه فکر کنند.

فریت سوالی مطرح کرد: «ما برای این کار به اجازه مشاور کلاس خودمون نیاز نداریم؟»

ایفرین در حالی که با دقت به این حرف‌ها گوش می‌داد، وانمود کرد که حواسش در آنجا نیست و به کسی گوش نمی‌دهد. جولیا با کمی فکر کردن، بالاخره جواب داد: «همممم... اگه ایفرین اینو مطرح کنه، اون‌ها موافقت نمی‌کنن؟»

«چی؟ دارید در مورد چی حرف می‌زنید؟ چرا من باید کسی باشم که این کار رو انجام می‌ده؟»

«پروفسور دکولین در مورد تو زیاد بد فکر نمی‌کنه. با توجه به شایعاتی که این روزها داره دهن به دهن می‌شه، تو تنها کسی هستی که اون بهت لطف می‌کنه.»

صورتش به سرعت سرخ شد. ایفرین نمی‌دانست که همچنین شایعه‌های کثیفی وجود دارد. «این دیوونه کننده‌اس. چرا اون‌ها چنین فکری می‌کنن؟ وقتی داشتن برای امتحان‌ها درس می‌خوندن، عقلشون رو از دست دادن؟»

«اون‌ها فقط نمی‌تونن هیچ توضیح دیگه‌ای پیدا کنن. اگه بخواین منصفانه به این قضیه فکر کنیم تو خودت کسی بودی که ازش خواستی تا اجازه بده این کلوب رو بزنیم.»

«.....»

ایفرین بدون این که کلمه‌ای به زبان بیاورد، لب پایین‌اش را گاز...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب شرور می خواد زنده بمونه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی