شرور می خواد زنده بمونه
قسمت: 46
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر چهل و ششم
شوالیه های قاره به سه گروه اصلی تقسیم بندی میشدند، که اولین گروه نظام ملی شوالیه های خانواده امپراتوری یا سلطنتی محسوب میشد.
نظام ملی شوالیه ها یک سازمان عظیم بشمار میرفت. نه تنها شوالیه ها بلکه جادوگران فارغ التحصیل از دانشگاه و محققان سیاه چال، جزو اعضای این سازمان بشمار میرفتند. شوالیه های متعلق به این گروه در مواقع اضطراری مدیران اجرایی کشور نامیده میشدند و به همین دلیل، فقط بالاترین سطح استعداد در بین دانش آموزان آکادمی شوالیه می توانستند به آن ملحق شوند.
دومین گروه نظام، دستور شوالیه بود که توسط خانواده ها اداره میشد. البته تا زمانی که آنها قلمروی بزرگی نداشتند، حتی نمیتوانستند رویای اداره دستور شوالیه را ببینند. فقط خانواده های که ملک وسیع و قابلیت تشکیل چندین سیاهچاله را داشتند، قادر به کنترل نظام دستور شوالیه بودند. در میان همه آنها، شوالیه خاندان هادکاین و یوکلین به دلیل شرایط خاص جغرافیایی و این واقعیت که آنها در یک شهر بزرگ مستقر هستند، بیشتر مورد علاقه دانشجویان آکادمی شوالیه بودند.
سرانجام، گروه آخر، شوالیه های خصوصی نام داشت. بیش از نیمی از 108 شوالیه پادشاهی، شوالیه های خصوصی بودند. با وجود آنکه بیشتر شوالیه های ملی و خانوادگی به منطقه خود متصل بودند، شوالیه های خصوصی معمولاً در شهرهای بزرگ می ماندند و دو تا سه بار در ماه به سفر می رفتند. آنها وظایف محلی مانند سرکوب شر، یورش به سیاه چال ها، و کارهایی از این قبیل را انجام می دادند و از غارت و کمک های مالی، پول زیادی به دست می آوردند.
با اینحال، از آنجایی که شرایط برای تشکیل نظام شوالیه بسیار سخت و پیچیده محسوب میشد، تشکیل یک شوالیه نظام جدید چیزی بود که یک یا دو بار در سال اتفاق می افتاد.
«چه آرامشی....»
از این رو، گروهی از شوالیه های خصوصی به جای آن کار، به ساختمان اصلی فریدن، وابسته و متصل شدند. جولی در حالیکه به دفتر حساب نگاه میکرد، درآمد جاری نیمه اول سال را پیدا کرد و آهی از سر آسودگی کشید. با در نظر گرفتن آنکه آنها با حمله به روستا ها شیاطین زیادی را مهار کرده و تعداد سیاهچاله هایی که با موفقیت به آنها ها حمله کرده بودند، بالاخره شانس به جولی رو آورده بود...
«درسته. فقط تو آینده هم باید انقدر سخت کار کنیم.»
جولی به پشت صندلی خود تکیه داد و از شادی کم اش لذت برد.
_تق تق
«فرمانده جولی.»
راکفل، شوالیه ارشد جولی و معاون فعلی فریهم، در را باز کرد.
«بله، لرد راکفل؟ چیزی شده؟»
«یک شرکت در برشت، در خواست اسکورت در قطار سریعالسیر کرده.»
او در حالیکه با ریش های ژولیدهاش بازی میکرد، سندی را در دست گرفت.
«دارید در مورد نشست برشت صحبت میکنید؟»
«آره.»
شوالیه های خصوصی گاهی مأموریت هایی را دریافت می کردند که برای ماجراجویان مناسب تر بود. با این کار، اعتبار مورد نیاز شوالیه ها با تیم های ماجراجویی متفاوت محسوب میشد. شوالیهها تنها در صورتی وظایف سازمانهای تایید شده یا خود ملت را میپذیرفتند که در خدمت منافع عمومی باشد.
«پانزده سال از آخرین احضار برشت میگذره. فکر نمیکردم درخواستی دریافت کنیم.»
قطار سریعالسیر برشت. این قطار، با مهندسی جادو ساخته شده بود و از لبه کوه می گذشت و تنها وسیله حمل و نقلی بشمار میرفت که می توانست مردم را به قله رشته کوه برشت نزدیک کند.
راکفل با صدایی خفه گفت: «حتی نمیدونم چنین چیزی چرا ناگهانی سراغ ما اومد..»
این تقصیر دکولین نبود، از آنجایی که قرار بود او نیز در نشست حضور پیدا کند، شوالیه هایش جوری حرف میزدند که انگار این اتفاق از قبل افتاده بود.
«اشکالی نداره. شما میتونید درخواستشون رو قبول کنید.»
«چی؟»
چشمان راکفل گشاد شد و جولی در جواب، به سادگی سرش را تکان داد.
«واقعا مشکلی نیست؟ ورون گفت میخواد اینکار رو انجام بده، اما....»
«ورون؟»
لحن جولی سخت ...
کتابهای تصادفی

