شرور می خواد زنده بمونه
قسمت: 49
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر چهل و نهم
«همونطور که از پرفسور ارشد دکولین انتظار میرفت.»
یه پلیس بالا رتبه، که یونیفرم آراسته و مرتبی به تن داشت، با سلام و احترام نظامی به من نزدیک شد.
«من سرپرست روپا هستم! ووواا. جوری که شما پاهاتون رو پایین آوردین، باعث شد به نظر برسه که انگار سر صحنه عکسبرداری هستین! این قاتل عوضی. باید بیشتر بزنمش؟!»
«نه ولش کن.»
«اوه، باشه.»
لحظهای که اون بیهوش شد، تواناییهاش هم از بین رفت. من با استفاده از فراوانی حرکتی یه مشت خاک از روی جاده برداشتم، با دو عنصر ترکیب و بالا سرش آتش روشن کردم. به سرعت نازک شد، و خاصیتی شبیه به فلز پیدا کرد. این اثر [بنیاد شکلپذیری] بود که چند روز پیش حفظ کرده بودم. از طریق اون، مچ دست و مچ پای راک هارک رو بستم.
فک پلیس با این کارم افتاد.
«اوهههه...من جادوهای زیادی دیدم، اما این اولین باریه که چنین جلوه زیبایی از جادو رو میبینم. بیشتر شبیه به رقصیدن بود تا جادو.»
«اونو به ایستگاه پلیس ببرید.»
«آه بله، ممنون به خاطر سخت کوشیتون.»
سرپرست، یک بند که جادوی پوشاننده رو مهار میکرد از دور کمرش بیرون آورد.
«این کار برای این مرد بیفایده هست. اون جادو رو باطل میکنه. فقط دستبند فولادی بهش بزنید.»
«اوه؟ که اینطور! من اطلاعی در این مورد نداشتم. جای تعجب نداره که اون اغلب از زندان فرار میکنه و زیر رادار های جادویی در رفته.»
سوالات سرپرست پلیس، به همین جا ختم نشد.
«اما چطور اون رو به همین راحتی دیدین؟ نه مهمتر از همه، چطور تونستین کسی رو که جادو رو باطل میکنه رو شکست بدین؟»
«من دارم میرم.»
«بله حتماً، هی! شما چرا اونجا با حواس پرتی تمام ایستادین؟ سلام نظامی به پروفسور ارشد بدین!»
دهها افسر پلیس، در وسط قبرستان جمع شدند و سلام نظامی دادند. در همون لحظه پیامی از سیستم دریافت کردم.
[تایید واقعی: ویژگیهای مرتبط]
[به دلیل تقویت کیفیت مانا (مرحله 1)، ویژگی های شما تا حدی افزایش یافته است.]
من از اون ویژگی سیستم آگاه بودم. اساسا به این معنی بود که میزان و محدوده ویژگی فرد از حد معمول رد شده و سقف اون بالا رفته. این مثل موتوری بود که به دلیل کیفیت پایین روغن اون با وجود توانایی تولید تا صد اسب بخار، فقط پنجاه اسب بخار، نیرو تولید می کرد. بااینحال، حالا که به روغن بهتری مجهز شده بود، محدودیت های خودش رو به شصت اسب بخار رسانده بود.
با این وجود، موتور برای مدت طولانی در محدوده پنجاه گیر کرده و به اون عادت کرده بود و این باعث میشد نیاز به یک فرآیند بیداری درش افزایش پیدا کنه. راستی آزمایی های واقعی برای چنین مواقعی بود. همونطور که انتظار می رفت، یک موقعیت جنگی واقعی بهتر از صد جلسه آموزشی بشمار...
کتابهای تصادفی

