فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شرور می خواد زنده بمونه

قسمت: 50

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر پنجاهم

کلاس درک ویژگی های عنصری - هفته چهارم

به محض اینکه به برج رسیدم فکر کردم که توی جای اشتباهی هستم.

«اینا روزنامه نگارن؟»

«بله، اینطور به نظر می‌رسه»

انبوهی از خبرنگاران در در ورودی جمع شده بودند. از پنجره نگاهی به بیرون انداختم و در وسط اون جمعیت، رئیس رو دیدم. با حالت پرشور و حرارتی که اون به خودش گرفته بود، فکر کردم که اون داره خبرنگارها رو از اونجا دور می‌کنه. اما به محض اینکه کمی پنجره رو پایین دادم، ثابت شد که اشتباه کردم.

«پروفسور ارشد دکولین در ابتدا همراه با یه جادوگر دانشجوی سال اولی بود! واقعا! استاد گرانقدر ما! اون از قبل، در تعقیب قاتل جادوگر بوده.»

اون با اشتیاق در حال برگذاری یک کنفرانس مطبوعاتی بود.

«فرض بر اینکه که تلاش های اون نتیجه داده! آه بله! در مورد توانایی های رزمی سر پروفسور دکولین هیچ شکی وجود نداره، حتی اگه به پای من هم نرسه! سوال های بیشتری هست؟ آه، اون چطور قاتل جادوگر رو زیر سلطه خودش درآورد؟! من هم در مورد اون نمیدونم.»

به راننده دستور دادم دور بزنه و از در پشتی وارد بشه.

«خسته نباشی.»

«بله، ممنونم.»

به محض اینکه از ماشین پیاده شدم، به سمت برج رفتم و در طبقه سوم، جلوی کلاس A ایستادم. من ژاکتم رو صاف و در رو باز کردم. تازه کار ها که با هیجان حرف میزدند، به محض ورود من، ناگهان متوقف شدند. من به پشت میزم رفتم.

«از دیدنتون خوشحالم.»

کلاس، مثل همیشه عادی بود. انگار دیشب فقط یک رویا بود؛ دنیا طوری پیش رفت که انگار خاطره من از گذشته چیزی نبود جز یک چیز قدیمی و غیرممکن.

«قبل از شروع هفته چهارم کلاس، رتبه اول و آخرین مسابقه هفته گذشته رو اعلام میکنم. سیلویا با 100 امتیاز اول شده و ایفرین با 0 امتیاز در رده آخر قرار داره.»

«آهههه.»

ناله عجیبی از جایی در کلاس بلند شد، اما من توجهی به آن نکردم و در عوض، به صحبت کردن ادامه دادم.

«عنصر کلاس امروز زمین هست. همه چیز مربوط به خشکی، شامل، شن و سنگ معدن متعلق به این عنصر هستند. وقتی که با آتش مخلوط بشه، تبدیل به فلز میشه. وقتی که با آب مخلوط بشه، گِلی ایجاد می‌کنه که....»

به محض اینکه کلاس شروع شد، همه دانش آموزها ناامید شدند. آیا اونا انتظار داشتند که من داستان نحوه دستگیری قاتل جادوگر رو براشون تعریف کنم؟

این.... هرگز اتفاق نمی‌افتاد.

«باشه، بیاین قبل از اینکه درس اصلی رو شروع کنیم یکم خودمونو گرم کنیم.»

...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب شرور می خواد زنده بمونه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی