فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شرور می خواد زنده بمونه

قسمت: 55

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر پنجاه و پنجم.

قسمت شمالی امپراتوری عمدتاً به شمال غربی، شمال و شمال شرقی تقسیم شده بود و سه خانواده بر هر یک از قلمروها حکومت می‌ کردند.

وظیفه اصلی آن‌ها، دفاع در برابر دشمنان خارجی بود. «فریدن» از زمانی که زیارتگاه جنگجویان را در اختیار داشتند، معروف‌ترین خانواده‌ها بودند، و خانواده «دهمان» در شمال از شهرتی برخوردار بودند که بی‌همتا به شمار می‌رفت.

«سلام! امیدوارم نشست برشت به خوبی پیش بره!»

در سکوی هارلان، پایتخت دهمن، نگهبانان کاخ سلام نظامی به گیلیتون دادند و او با لبخند سرتکان داد.

«ممنونم. مطمئن بشید که حتما کالا هارو به کنت دهمن تحویل می‌دین.»

«بله قربان!»

ایستگاه قطار در شمال هارلان قرار داشت که قبلاً یک قلمرو شمالی بود. سیلویا به دانه‌ های برف روی نوک بینی‌ اش نگاه کرد.

«در اپریل، برف می‌ باره.»

گییلتون لبخندی زد و به فکر کرد که سیلویا چقدر بانمک است. «خب، به هرحال ما تو شمالیم دیگه. بیا. وقت رفتن فرا رسیده.»

«باشه.»

«اگه خیلی آهسته حرکت کنید، ما شمارو اینجا جامی‌گذاریم، بانوی من.»

«خفه شو.»

مدتی نگذشت که آن‌ها سوار قطار شدند.

کابین VIP به اندازه نیمی از یک اتاق استاندار بود‌. نه تنها به یک تخت مجهز بود، بلکه مبل، فرش، میز و صندلی هم داشت. کابین چیزی بیشتر از یک محیط دنج بشمار می‌رفت.

«چقدر طول می‌کشه ما به اونجا برسیم پدر؟»

گیلیتیون در حالی که روی مبل نشسته بود، پاسخ داد: «تا هارلان شش ساعت و بعد از سکو تا رشته کوه یه سه ساعت دیگه، باز فاصله هست.»

``ایستگاهی`` که قطار سریع‌السیر برشت از آن استفاده می‌کرد، به سادگی ``سکو`` نامیده می‌شد؛ زیرا هیچ روستا یا مردم محلی مشهوری در اطراف آن وجود نداشت که نامی از آن گرفته شود. فقط سکو در آنجا وجود داشت.

«اطلاعات طبقه بندی شده در مورد چی بود؟» سیلویا هنگام پرسیدن این سوال مطالب و یادداشت‌ های خودش را بالای میز گذاشت.

«یک کمین.»

وقتی سیلویا پشت میز نشست، چشمانش گرد شد. «قرار بود به بقیه اطلاع بدی.»

«اطلاع رسانی به اون‌ها به این معنی نیست که دشمن حمله نمی‌کنه. اگه من اون رو فاش و آشکار می‌کردم، اونا می‌بایست طرح دیگری رو برنامه می‌ریختن و از اونجایی که اوین طرح با عجله تنظیم می‌شد قطعا باعث خونریزی‌ های غیر ضروری می‌شدش. این درسته که جادوگر ها می‌تونن تنها بر علیه جادوگران به پا خیزند.»

سیلویا انگار متوجه نمی‌ شد. از این رو، گیلیتئون با لبخند بیشتر توضیح داد: « برشت همیشه همینطور بچه. واقعه 15 سال پیش حتی خطرناک‌ تر بود. شرکت در نشست خودش به تنهایی یک جنگ به شمار می‌رفت.»

«چون برشت به عنوان یک افتخار و یادگاری بزرگ برای خانواده‌ های معتبر هست. تنها با حضور در اون، نام 12 خانواده سنتی و 8 خانواده نمونه حک شده شده‌.»

پانزده سال، بیست سال، هفده سال.

از آنجایی که فاصله بین هر احضار بسیار طولانی بود، قدرت برشت قبل از اینکه بتواند برگزاری نشست به دفعات کافی برای عادی سازی برسد، به فلک سرکشیده بود. از این رو، اجازه حضور در آن نشانه روشنی از قدرت، اشراف و قدرت جادویی یک خانواده در نظر گرفته می‌شد.

«با این حال، برشت قوانین خاصی داره.»

خانواده‌هایی که حتی با وجود اینکه احضار شده بودند در نشست شرکت نمی‌کردند، دوباره هرگز دوباره دیگر دعوت نمی‌شدند. در صورت کسری تعداد در طول نشست، قبل از ادامه، یک خانواده جدید احضار می‌شد. اگر کسری از 12 خانواده سنتی بود، یکی از خانواده‌ ها...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب شرور می خواد زنده بمونه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی