فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شرور می خواد زنده بمونه

قسمت: 63

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر شصت و سوم.

به محض اینکه سیلویا به خواب فرو رفت، من به دنبال شهود (مرد ثروتمند) که به شکل رعد و برق در بیرون پنجره بود، از هتل بیرون رفتم‌.

از اونجایی که من عمدا قوانین رو زیرپا گذاشته بودم، اتفاقات ماورا طبیعی رخ داد اما اون‌ها تهدیدهای بزرگی به شمار نمی‌رفتند. در عوض اون‌ها بیشتر شبیه به وسایل و کارکنان یک خانه تسخیر شده کم هزینه با امکانات اولیه در پارک‌هایی با تم خاص به شمار می‌رفت.

«کجا داره من رو می‌بره؟»

مسیر کوهستانی منطقه 4 تا تالار بزرگان.

این مکان نزدیک به مرزهای برشت بود و یک منطقه لاکچری و سطح بالا به شمار می‌رفت که فقط بازیکنان در مراحل اواسط و آخر می‌تونستند بهش دسترسی پیدا کنند. بدون نشست برشت، اون‌ها حتی اجازه نداشتند که وارد بشن مگر اینکه یک بزرگتر یا یک دانش آموز علاقمند و فداکار باشن. این به این معنا بود که احتمال زیادی وجود داره که بتونم آیتم‌های کمیاب رو در اینجا تهیه کنم.

از قله تاریک برشت به دامنه کوه نگاه کردم.

ارواح و فانتوم‌‌ها از هر نوعی تلاش کردند تا من رو تسخیر و بهم حمله کنند، اما صرف نظر از اینکه چقدر وحشی‌گری می‌کردند، اون‌ها حتی نتونستند من رو غافلگیر کنند. حداقل، من تلاش‌های اون‌ها رو جالب دیدم.

«سویشیناشینرای رودنایی.»

«بوراکان تورنیما.»

به نظر می‌رسید اون‌ها تعجب کردند که چرا من شگفت زده نشدم و به این فکر می‌کردم که من فرد جذابی هستم.

من فانتوم‌هارو نابود کردم و رشته کوه برشت رو کاوش کردم. و برای مدتی درحالیکه دید {مرد ثروتمند} ام روشن بود، در اطراف پرسه زدم.

در طول مدت زمانی که اونجا بودم، ببرهایی به اندازه یک خانه، دانه‌های برفی که خودشون حرکت می‌کردند و یک ``روح برفی``رو دیدم. همچنین با یه گربه وحشی بیست چشم هم مواجه شدم.

اگه ممکن بود، اون‌ها رو سلاخی می‌کردم و از قسمت‌های بدنشون به عنوان ماده استفاده می‌کردم. اما متاسفانه، اون‌ها اول به من حمله نکردند.

تنها کاری که از دستم برمی‌اومد این بود که اون‌ها رو نادیده بگیرم و آرام آرام از میان کوه‌های تاریک عبور کنم.

«...!»

خیلی زود یک جریان هوای طلایی در داخل جنگل مخروطی سفید توجهم رو جلب و من رو به نقطه‌ای سوخته هدایت کرد.

«بورتان کیلیسوینیما.»

«راتاراتا کراسلنویما.»

فانتوم‌ها صحبت کردند، اما من به حرف اون‌ها توجهی نشان ندادم.

در انتهای جریان هوا یک تکه چوب بود که به تنهایی در وسط منطقه به ظاهر صاعقه زده، می‌سوخت.

———[تکه درخت جادویی پالاینده]———

◆توضیحات: قطعه‌ای که از درخت جادویی سرچشمه می‌گیرد و حاوی مقدار زیادی مانا است. برخورد صاعقه باعث شد که از منبع خود کنده و خالص شود و در نتیجه تبدیل به یک ماده خام عالی شود.

◆ دسته: موارد متفرقه ⊃ چوب ویژه

——————————

درختان جادویی از مانا به عنوان تغذیه برای رشد استفاده کردند.

بیشتر درخت...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب شرور می خواد زنده بمونه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی