شرور می خواد زنده بمونه
قسمت: 72
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر هفتاد و دوم
چهارمین روز از آزمون "درک جادوی ناب عنصری".
دانشجویان شوالیه که شنبه برای امتحانات خود رفته بودند، برگشته بودند و بیشتر آزمونهای دوره کارشناسی معمولی رو به پایان بود.
با این حال، خود برج هنوز گرم و شلوغ به نظر میرسید.
در حال حاضر، نه تنها جادوگران برج دانشگاه، بلکه برج پادشاهی بیرونی، دانشجویان شوالیه و دانشجویان مقطع کارشناسی نیز به آن توجه داشتند.
البته دلیل آن امتحان ماراتن دکولین بود که ظاهراً آنقدر سخت محسوب میشد، که یک یا دو هفته تمام را به چالش کشیدن آن اختصاص داده بود.
با اینحال، آزمون این دفعه توسط خود رییس ترویج داده شده بود.
«امتحان در طبقه 30 همچنان ادامه داره!»
با تشکر از آن، بسیاری برای جمع آوری مطالب خبری آمدند و رئیس برای پاسخ به سؤالات آنها جلو آمد.
«میزان سختی اون چقدره؟»
«تقریباً غیرممکنه. اما بعد از اینکه اون رو حل کردم واقعاً احساس خوشحالی کردم! دانش آموزان پس از اتمامش احساس روشنگری میکنن! ارزش امتحان کردن رو داره!»
«آیا قصد دارید سوالات آزمون رو پس از آن عمومی کنید؟»
«من فکر میکنم باید از پروفسور دکولین در این مورد بپرسید! به نظر من، حتی «جزیره ثروت جادوگر» هم میخواد هزینهاش رو بپردازه!»
همه جور آدمی دور برج را گرفته بودند.
دانشجویان و دانش آموزان پس از پایان امتحانات خود، قبل از آموزش برای فصل جشنها و MT کل دانشگاه، که تا دو هفته دیگر آغاز میشد، آمدند تا هیاهو را بررسی کنند.
«آیا میتوانیم مصاحبهای داشته باشیم...؟»
«شما یک جادوگر تازه کار هستید؟ لطفا صبر کنید.»
خبرنگاران جلوی جادوگران را گرفتند و درخواست مصاحبه کردند. اکثر آنها نپذیرفتند، اما ایفرین در ازای 4 فنجان قهوه و سه تکه نان موافقت کرد.
«هنوز کسی از امتحان منصرف نشده؟»
«شاید. امکانش هست.»
«به نظر شما دلیلش چیه؟»
«مطمئن نیستم.»
ایفرین بدون اینکه جواب درستی بدهد قهوه را نوشید.
حقیقت این بود که او به خوبی میدانست که چرا تسلیم نشدند.
این امتحان تمدید کلاس دکولین بود.
درست مانند سخنرانیهای غیردوستانه و در عین حال دوستانه دکلین، این آزمون آنها را به سمت رشد سوق داد.
در حین حل سوالها، هر آنچه که از دکولین آموختهاید را مرور کنید، دلخواهانه از آن استفاده کنید و متوجه درخواست شوید.
«نظر شما در مورد اینکه جادوگران در مورد امتحان باهم حرف میزنند و پاسخها رو به یکدیگر میرسونن چیه؟»
ایفرین با سؤال احمقانه خبرنگار مقداری قهوه را به بیرون تف کرد. او پوزخندی زد و سری تکان داد. «امکان نداره. جادوگرها بسیار فردگرا هستن. و اگر این کار رو انجام بدم خیلی واضح و معلوم میشه. جادو و مانا «ویژگیهای» خاص خودشون رو دارن. اونها را به عنوان اثر انگشت در نظر بگیرین.»
«آها...»
«ده دقیقه گذشت، درسته؟ من الان میرم.» مدت زمان مصاحبه وعده داده شده به پایان رسیده بود.
ایفرین از روی صندلی بلند شد، 3 فنجان قهوه و دو تکه نان باقی مانده بود.
*****
اوایل صبح دوشنبه.
سیلویا در اتاق آزمایش از خواب بیدار شد و غذای خود را با جادو گرم کرد.
نام» نام -»
در حالی که به برگه آزمون نگاه میکرد، صبحانه خورد.
[7. هنگامی که جادو با مدار هسته فوق چهار شرط زیر را برآورده میکند، کل فرمول را استنباط کر...
کتابهای تصادفی


