مافیا در دنیای جادو
قسمت: 74
فصل ۷۴ ایجاد رابطه؟
«این... تو این رو درست کردی؟ اما چطور ممکنه؟» لوکاس در حالی که صورتش تکان میخورد پرسید.
روری با دیدن حالت آهنگر جوان لبخند زد.
وینسنت گفت: «من وارد جزئیات نمیشم، اما به فرم جادویی من مربوط میشه. به هر حال من بهت اطمینان میدم که دروغ نمیگم. من این زره رو ساختم، اما باید بگم که هیچ دانشی از آهنگری ندارم و اون رو برای اهداف دفاعی نساختم»
لوکاس قسمت آخر سخنان وینسنت را متوجه نشد، اما واضح بود که این مرد سیاهمو آهنگری بلد نیست. چندین نقص در ساختار زره وجود داشت، نه تنها مواردی که مانع از برداشتن زره و بازگرداندن آن میشد، بلکه مواردی نیز باعث میشد که آن را از نظر دفاعی ضعیف کند.
اما مهم نبود این زره چه مشکلاتی داشت. اگر خودش آن را ساخته باشد قطعاً پتانسیل آهنگری را دارد. لوکاس فکر کرد و گفت: «پس که اینطور. خب چون استاد نداری میتونم به چندتا آشنا ارجاعت بدم.
من فقط یه شاگردم، پس به خاطر من هیچ مزیتی از اونا دریافت نمیکنی. تو باید با نشون دادن مهارتهات یکی از اونا رو متقاعد کنی. اینکه تو یه استاد خوب پیدا میکنی یا نه به مهارتهات بستگی داره.»
روری از چیزی که شنید خوشش آمد. «این خیلی به ما کمک میکنه. در عوض چی میخوای؟»
«همونطور که گفتم، من دوستها و مخاطبینی رو میخوام که مایلن در آینده با من تجارت کنن. فعلا هیچی نمیخوام فقط منو یادت باشه اگه با هم سازگار باشیم، حتماً در آینده با هم همکاری خواهیم داشت.»
او نمیدانست چگونه از ارتباط خود با این دو برای بهبود موقعیت خود استفاده کند. با توجه به گفتههایشان، آنها به خانواده قدرتمندی تعلق نداشتند و فقط و فقط خودشان بودند.
در این صورت، حتی اگر آنها با استعداد هم بودند، قبل از اینکه پتانسیل تأثیرگذاری مثبت بر روند ساخت لوکاس را داشته باشند، باید خودشان پیشرفت کنند.
اما این میتواند به سرعت تغییر کند، بنابراین لوکاس میخواست آنها در دسترس او باشند.
وینسنت این را در نظر گرفت و موافقت کرد. او صادقانه ترجیح میداد بدهیهای خود را بپردازد، اما در جامعهای مانند این به هرحال بدهی ایجاد میشد.
برای به دست آوردن معاملات و دسترسی به مکانهای خاص، او ...
کتابهای تصادفی

