فصل ۸۹ نشون بده چه کاری می‌تونی انجام بدی

وینسنت با شنیدن این حرف تلخ خندید. تقریباً هیچ تورمی در دنیای جادویی وجود نداشت. اگر بخواهیم این مکان را طبقه‌بندی کنیم، مطمئناً جامعه‌ای بدون تورم بود، نه مانند اکثر ایالت‌های روی زمین، که تورم زا بودند.

در سرزمین پولاریس، امروز می‌توانی یک سکه به دست بیاوری، و در ۵۰۰ سال آینده، همان سکه می‌تواند بیشتر از امروز ارزش داشته باشد.

این یک چیز چشمگیر بود و وینسنت برای اولین بار در مورد آن از پدرش شنیده بود.

با این حال، قیمت برخی از خدمات، منابع طبیعی و حتی وسایل جادویی بسته به عرضه و تقاضا می‌تواند بسیار متفاوت باشد.

مثلاً در میل‌فال فقط چند آهنگر مرحله سوم وجود داشت.

بنابراین مصنوعات ساخته شده به دست آهنگران آن مرحله در میل‌فال گران‌تر از جایی است که تعداد بیشتری از آهنگرهای آن مرحله برای همان تعداد مشتری بالقوه وجود داشته باشد.

در جایی در پادشاهی، یا حتی در قاره، باید منابعی مشابه منابع موجود در میل‌‌فال وجود داشته باشد، با قیمت‌‌های بسیار پایین‌‌تر یا بالاتر از منابع محلی.

همین امر در مورد خدماتی مانند آزمون استعداد، مانند کاری که وینسنت برای جذب این مرد باید انجام می‌‌داد، صادق بود.

اما او چیزی برای گفتن به بنسون نداشت و به سادگی آنچه را که باید انجام داد و سکه‌‌ها را به موجود فلزی نزدیک خود داد.

پس از جمع‌آوری ۱۱ سکه طلا، این مجسمه فلزی به همان نرمی که یک آدمک آموزشی چوبی حرکت می‌کند، حرکت کرد و درب ورودی این ملک را به روی وینسنت باز کرد.

وینسنت با توجه به اینکه چقدر پیچیده به‌ نظر می‌رسید، موجود فلزی را تماشا کرد که به سمت بنسون می‌رفت.

اما وقتی مرد را دید که به داخل ساختمانی که شبیه انباری بود می‌رفت، خیلی زود او را سریع‌تر دنبال کرد و خود را داخل ساختمان دید.

وینسنت پس از ورود، با شگفتی یک آهنگری بزرگ با چندین کوره، انبوهی از فلزات مختلف در اینجا و آنجا، مصنوعات ناتمام و حتی سنگ معدن‌هایی که هنوز نیاز به پردازش داشتند، دید.

منطقه بسیار بزرگ بود. تقریباً تمام طبقه اول این ساختمان فقط یک فضای کار ...