مافیا در دنیای جادو
قسمت: 97
فصل ۹۷: مشکلی در راه است؟
وینسنت با فشار آوردن به هردو پاهایش و به یاد آوردن حرکت یک شخصیت انیمه از دوران کودکی خود، درنگ نکرد.
در مواجهه با دو دشمنِ در عذاب خود، به حرکت ادامه داد تا آنها را تضعیف کند، زیرا میدانست که تنها یک ضربه درست او را به پیروزی نمیرساند.
او برخی از اجسام فلزی را به اطراف حرکت داد و پیکربندی الکترونیکی آنها را تغییر داد و از طلسمی براساس تمایل خود به رعدوبرق برای ایجاد یک حمله قدرتمند استفاده کرد.
رعدوبرق آبی ناگهان در هوا شکل گرفت و بهطور نامنظم به سمت دو برادر حرکت کرد.
«لعنتی!»
«این چه کوفتیه!»
'این چیه؟' جکس تعجب کرد و احساس کرد که نمیتواند از ضربهای که حتی باعث لرزش او شده بود طفره برود.
برخلاف اجسام فلزی که در اطراف او پرواز میکردند و با دفاع او برخورد میکردند، مقابله با این حمله سخت بود، حتی اگر او قدرت وینسنت را میدانست!
اما وقتی او و برادرش دچار برق گرفتگی شدند وقت زیادی برای فکر کردن نداشتند تا اینکه دود از بدن آنها خارج شد!
او و برادرش لحظهای ایستادند و از شدت درد فریاد زدند و زره روی بدنشان همراه با خاک سوخته روی زمین ترکید.
هر دو خود را از فشار روی پاهایشان رها کردند، اما با احساس ضربه وینسنت، هیچ کدام از "آزادی" خود برای حمله به مرد جوان استفاده نکردند.
وینسنت سرانجام با استفاده از ترکیبی از هنرهای رزمی که از زمین آورده بود و آنچه در آکادمی ستارگان آموخته بود، به سوی آنها دوید.
درحالیکه روی زمین میلغزید، بدنش را حرکت داد. او با ضربه زدن به وسط پاهای جکس در یک لحظه از حواسپرتی این فرد برای ضربه زدن به ضعیفترین نقطهاش استفاده کرد.
بلافاصله پس از پریدن به هوا، وینسنت از یکی از فلزات موجود در آنجا برای لگد زدن استفاده کرد و سپس درحالیکه پایش از قبل در هوا به سمت صورت برادر کوچکتر جکس در حرکت بود، چرخید.
تق!
پای راست وینسنت به صورت دستیار سطح یک برخورد کرد و باعث شد صورتش در جهت عقربههای ساعت بچرخد، زیرا خون از دها...
کتابهای تصادفی

