فصل ۱۷۵ اتحاد

لوک حقیقتی را گفته بود که نه تنها برای دنیای آهنگری، بلکه برای دنیای جادویی نیز صادق بود. اگر این کالا توسط آهنگر مرحله دوم در حراج خریداری می‌شد، مطمئناً پس از آن اختلافاتی به وجود می‌آمد.

اکثر جادوگران دیر یا زود در سفر خود مجبور بودند با چنین چیزهایی دست و پنجه نرم کنند.

اختلافات بر سر منابع رایج بود و قدرت مالی هرگز برای داشتن چیزی کافی نبود.

فقط با قدرت می‌توان در برابر دیگران ایستاد و علناً مالک چیز باارزشی شد!

وینسنت با حالتی متفکرانه نظر داد: «که اینطور. و بعدش چه اتفاقی می‌افته؟ بیا بگیم ما موفق شدیم. اون وقت رابطه ما چطوری می‌شه؟»

لوکاس از سوال وینسنت خوشش آمد زیرا نشان می‌داد که این مرد مقابل او می‌خواهد پس از آن رابطه عمیق‌تری داشته باشد، درست مثل او.

مرد بلوند گفت: «ما می‌تونیم با هم متحد بشیم و با هم کار کنیم، وینسنت. من به زودی به سطح دستیار می‌رسم. با توجه به نمرهات توی انجمن، فکر می‌کنم تو هم همینطور باشی.

اگه با هم متحد بشیم می‌تونیم مغازه‌مون رو توی استان راه اندازی کنیم. میلفال قبلاً از آهنگرها اشباع شده، اما شهرهای دیگه‌ای هست که می‌تونیم مهارت‌هامون رو توشون توسعه بدیم.

در عین حال، توی گروهمون متحدایی دارم که می‌تونن متحد تو هم بشن. من نمی‌دونم برنامه تو به عنوان یه تاجر چیه، اما تو هم مثل بقیه به کیمیاگر، دکتر و غیره نیاز داری، درسته؟ من چندتایی ارتباطات خیلی امیدوار کننده دارم.»

در قلمرو قطبی، مانند زمین، اگر در یک زمینه خاص زودتر شروع به کار کنید، پتانسیل فوق‌العاده‌ای خواهید داشت نسبت به شخصی که اخیرا شروع به کار کرده است.

در نتیجه، حرفه‌ای‌های سطح پایین می‌توانند ارزشمندتر از حرفه‌ای‌های سطح بالاتر با استعداد یکسان باشند.

چرا اینطور بود؟

پس از یک سن معین، که بسته به سطح و استعداد جادوگر می‌تواند متفاوت باشد، فرد بهترین زمان را برای بهبود نقاط قوت و درک خود از جهان از دست می‌دهد. سپس، طبیعتاً رسیدن به اوج دشوارتر خواهد بود.

به عنوان مثال، در میان دو نفر با استعداد سبز، کار کردن با فرد جوان‌تری که در بالاترین سطح برای سن خود بود، جالب‌تر از کار کردن با کسی بود...