فصل 221 اعماق جنگل دارکوب آلپ

کیسی خواهر کوچکش را زمانی که حتی از نینا کوچک‌تر بود از دست داده بود. با توجه به اینکه وینس و خواهرش تا این حد زجر کشیده بودند، این مرد نینا را مانند خواهرش می‌دید.

_جونورای موذی رقت‌انگیز! همه چیزتون رو ازتون می‌گیرم.

او علامت را دید، حرکت کرد و مانا را از طریق بدنش به جواهر جادویی خود منتقل کرد و آماده شد تا حقیقت را به زور دریابد.

با پیشرفت اخیر به سطح 5 مرحله دستیار، افراد کمی در میلفال می‌توانند در برابر قدرت‌های کیسی مقاومت کنند!

وقتی به طبقه سوم ساختمان متروکه‌ای که در نظرش بود رسید، جز یک مرد میانسال که از دور شبیه به یک مزدور بود، به هیچ مشکلی برنخورد.

اما او یک مزدور نبود. او مثل یک قاتل بوی خون می‌داد.

کیسی ناگهان پشت‌سر مرد ظاهر شد و او را غافلگیر کرد. «می‌دونی چرا اینجا هستم؟»

دستیار سطح 3 که یک قاتل با تجربه بود، وقتی صدای کسی را از پشتش شنید، از ترس یخ نکرد. با یک دست یکی از خنجرهایش را کشید و با دست دیگر زهر را در دست گرفت.

کیسی بسیار سریع‌تر و قوی‌تر از آن مرد بود. او با دیدن حرکت قاتل که از خنجری که به سمت گردنش بود طفره می‌رفت، با یک لگد دست راستش را شکست.

چشم سوم کیسی باز شد و دو حلقه‌های جادویی‌اش، یکی قرمز و دیگری نارنجی جلویش ظاهر شد.

کیسی درحالی که به چشمان مرد نگاه می‌کرد و با یکی از دستانش گردن مرد را گرفته بود و فشار می‌داد، گفت: «الان همه چیزایی که می‌دونی رو می‌بینم، کرم کثیف.»

قاتل نتوانست از کیسی دور شود. همانطور که به چشم سوم روی پیشانی مرد جوان برنزه نگاه می‌کرد، شروع به تشنج کرد و احساس کرد که تمام اطلاعات ذهنش به سرعت از او دزدیده می‌شود.

کیسی با توانایی خود می‌توانست کارهای زیادی انجام دهد. او می‌توانست آنچه را که در خاطرات اهدافش بود بخواند، آن‌ها را دستکاری کند و حتی به زور آن‌ها را حذف کند.

او راه‌هایی برای انجام همه این کارها بدون تأثیرگذاری بر عملکرد مغز اهدافش داشت، اما اگر می‌خواست، می‌توانست به مغز افرادی مانند آن قاتل آسیب جدی وارد کند.

کیسی در برخورد با دستیار سطح 3 هیچ رحمی نشان نداد. وقتی به چشمان مرد نگاه کرد، همه چیز را در ذهنش به سختی حذف کرد و عملا وجودش را نابود کرد.

اما بی‌رحمانه‌ترین چیز این بود که هدف کیسی این شکنجه را بیشتر و بیشتر احساس می‌کرد و چه کسی می‌داند تا کِی، در کابوس شکستن و ناقص ...