فصل 224 جاذبه جادویی

جولیان درحالی که نظریه‌های پشت جذب حلقه‌های جادویی را بررسی می‌کرد، گفت: «زودباش سزار، شروع کن به مدیتیشن کردن!» 

یکی از مردان وینسنت پرسید: «چی؟ دیوونه شدی؟» 

یکی از معلمان وقتی به وینسنت نگاه کرد و شروع به صحبت کرد کاملا رنگش پریده بود.«این نباید اتفاق می‌افتاد. اما از اونجایی که اینطوری شده، این تنها شانس رهبر شماست.»

رهبر این معلمان مشت‌های خود را محکم گره کرد و دید که کار دیگری نمی‌توانند انجام دهند. «الان که حلقه باهاش ارتباط پیدا کرده، باید اون رو با موفقیت جذب کنه وگرنه شکست می‌خوره و عواقبش رو متحمل می‌شه. در هر صورت، حلقه دیگه برای بقیه کاربرد نداره.» 

تا قبل از این که حلقه به یک جادوگر متصل شود، دیگران می‌توانند آن را جذب کنند. این برای حلقه‌های طبیعی یا حتی آن‌هایی که در موجودات زنده ایجاد شده‌اند هم صدق می‌کند. با اینکه فقط به فردی که مسئول مرگ موجودی است که حلقه را ایجاد کرده توصیه می‌شود که آن را جذب کند، دیگران نیز می‌توانند شانس خود را امتحان کنند، اگرچه شانس آن‌ها عملاً صفر است.

با این حال، هنگامی که حلقه به کسی متصل می‌شود، چه به میل خود یا به اراده جادوگری که سعی می‌کند آن را جذب کند، حلقه بخشی از ماهیت خود را از دست می‌دهد. این باعث ناپایدار شدن آن می‌شود و اگر آن جادوگر آن را جذب نمی‌کرد، پس از شکست در جذب، حلقه ناپدید می‌شود.

معلمان از این موضوع آگاه بودند. حتی با اینکه دوست نداشتند هدف خود را بخاطر سزار از دست بدهند، این مردان می‌دانستند که تنها جایگزین این است که متحد موقت آن‌ها تلاش کند تا حلقه را جذب کند.

آن‌ها در یک مکان خطرناک بودند، جایی که حتی یک موجود مرحله سوم در آن نزدیکی بود. از دست دادن سزار برای همه آن‌ها خطرناک خواهد بود!

حالا که آب ریخته شده بود و هیچ‌کس نمی‌توانست آنچه را که اتفاق می‌افتاد تغییر دهد، بهترین نتیجه این بود که سزار با موفقیت حلقه زرد را جذب کند!

«اما... اما بدنش...» روری در مورد دومین جواهر یا حلقه‌ی دیگری که وینس از قبل داشت چیزی نمی‌دانست. او که با نظریه‌های جادویی این جهان آشنا بود، طبیعتاً برای دوستش می‌ترسید.

جولیان به آرامی و با لحن تنش‌آمیزی صحبت کرد تا توجه موجودات محافظ آن طرف دیوار که وینس به آن نفو...