مافیا در دنیای جادو
قسمت: 240
فصل ۲۴۰: هشدار
وقتی نیوتن دهان باز کرد تا دوباره صحبت کند، اعضای کالج جادویی پادشاهی به او نگاهی عجیب انداختند و از سخنانش خوششان نیامد.
آنچه نیوتن گفته بود برای آنها کاملاً روشن بود. هیچکدام از آنها نیازی نداشتند نابغه باشند تا تأیید کنند که رسیدن وینسنت به مرحله چهارم در ده سال، یعنی زمانی که جاشوا برای عمل به وعدهاش نیاز داشت، تقریباً غیرممکن است.
با این وجود، معامله با وینسنت همچنان برای جاشوا ارزشمند به نظر میرسید، زیرا حتی اگر وینسنت شکست بخورد، مرد جوانی که قرار بود بهزودی سرباز پادشاهی شود، همچنان قراردادی داشت که سزار را مجبور میکرد بدهی بزرگی به او بپردازد.
وینسنت حتی ممکن بود آزادیاش را هم از دست بدهد و برده جاشوا شود، اگر به قولی که داده بود عمل نمیکرد!
اما وقتی نیوتن دهان باز کرد تا درباره آن صحبت کند، حرفهایش ممکن بود سزار را از انجام معامله منصرف کند؛ چیزی که برای حامیان جاشوا اصلاً مطلوب نبود.
جاشوا، ناراحت از حرفهای نیوتن، به آلیس نگاه کرد. _مشکلش چیه؟ چرا علیه ماست؟
آلیس با حالتی جدی به او نگاه کرد و بدون اینکه چیزی بگوید، به او فهماند که ساکت بماند و در کار نیوتن دخالت نکند. به عنوان یکی از نابغههای ضروری برای آینده ایالت، چنین معلمی از آکادمی رکسنلتز آزادی عمل زیادی داشت.
وینسنت به نیوتن نگاهی انداخت و در دل اندیشید. _نمیدونم. اما حتی اگه به مرحله چهارم نرسم، باز هم یه جادوگر میشم. یعنی به عنوان جادوگر نمیتونم چالشهای مرحله چهارم رو تحمل کنم؟
وینسنت به تواناییهای خود اطمینان داشت، چرا که دو جواهر جادویی با پایهای بسیار محکم و غنی داشت.
آنچه برای دیگران دشوار بود، لزوماً برای او اینگونه نبود!
دیگران از تواناییهای واقعی او بیخبر بودند و حتی نابغهای مثل نیوتن هم ممکن بود دربارهاش اشتباه کند.
در عین حال، وینسنت چارهای جز پذیرش معامله نمیدید. هرچند این معامله ممکن بود شرایط سختی برای او ایجاد کند، اما در کوتاهمدت فرصت مناسبی برای ف...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب مافیا در دنیای جادو را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی



