فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 29

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 29: آموزش فرقه درونی

یین تیان‌لونگ با نگاه کردن به عدد هشتی که روی لوح در جلویش حک ‌شده بود، صورتش درهم رفت. او از تکنیک حرکت باد برای شناور شدن بر روی سکو استفاده کرد.

لحظه‌ای که پاهایش پایین آمدند، وانگ تنگ‌فی پای راستش را بلند کرد و ناگهان تمام سکو با صدای تشویق بلند شروع به لرزیدن کرد، گویی نوعی انفجار از گوشه و کنار سکو صورت گرفته است. وانگ تنگ‌فی حرکت نکرد اما نیرویی نامرئی عظیمی به یین تیان‌لونگ وارد می‌شد.

وقتی یین تیان‌لونگ این را دید، حالت صورتش تغییر کرد. وانگ تنگ‌فی حتی حرکت نکرده بود، اما فشار عظیمی که بر آن وارد می‌شد، حتی گردش انرژی معنوی‌اش را برای او دشوار می‌کرد.

او فوراً و بدون تردید گفت: «من شکست رو قبول می‌کنم...» ظاهراً او نمی‌خواست هیچ نظری در مورد تصمیم خود بشنود. با دستان بسته ادای احترامی انجام داد، از سکو پرید و میدان را ترک کرد.

ارشد بزرگ اویانگ واکنشی به این رویداد نشان نداد، او به آرامی دوباره صحبت کرد: «وانگ تنگ‌فی برنده این رانده. مسابقه دوم، اعداد دو و هفت.»

به محض اینکه کلمات از دهانش خارج شدند، چاقالو به عدد دو که روی لوحش نوشته شده بود نگاه کرد و شروع به لرزیدن کرد. در همان زمان، تهذیب‌گری از سطح پنجم خالص‌سازی چی با چهره‌ای زخمی به او خیره شد و سپس به سکو رفت.

«فقط برو بالا و بگو شکست رو می‌پذیری.» منگ‌هائو با صدای آهسته به او گفت و او را به جلو هل داد. بدن توپ مانند چاقالو بر روی سکو پرواز کرد.

به محض اینکه فرود آمد، فوراً گفت: «شکست رو می‌پذیر...» او آنقدر اضطراب داشت که حتی نتوانست جمله‌اش را کامل و درست بیان کند، با این حال، چشمان تهذیب‌گر صورت زخمی با قصد قتل‌آمیز سوسو زدند. قبل از اینکه چاقالو بتواند صحبتش را تمام کند، دستش را بلند کرد، یک شمشیر پرنده با سرعتی بی‌نظیر به سمت چاقالو به پرواز درآمد. قبل از اینکه چاقالو بتواند جمله‌اش را اصلاح کند، شمشیر فقط دومتر از او فاصله داشت.

زمانی که معلوم شد چه اتفاقی دارد می‌افتد، دیگر خیلی دیر شده بود. حالت صورت منگ‌هائو تغییر کرد و پاهایش حرکت کردند. در همان زمان، ارشد بزرگ با انگشتان خود یک شی را پرتاب کرد. درست قبل از اینکه شمشیر به گلوی چاقالو نفوذ کند، صدای زینگی شنیده شد و شمشیر پرنده تغییر جهت داد و به زمین افتاد. چاقالو با یک جای بریدگی کوچک روی گردنش جا ماند.

چاقالو یک قدم به عقب رفت، صورتش رنگ پریده بود. بعد پرید پایین و پیش منگ‌هائو برگشت، اونقدر ترسیده بود که پاهاش مثل لاستیک شل بودند، او پیش از این هرگز نزدیکی مرگ را به این شکل تجربه نکرده بود.

منگ‌هائو به خط خون بر گردن چاقالو نگاه کرد و در چشمانش نگاهی قاتلانه نمایان شد. حریف او با بی‌رحمی شدید و میل آشکار به کشتن، حمله کرده بود. اگر منگ‌هائو حریفش می‌بود می‌توانست به راحتی آن را دفاع کند، اما پایه تهذیب چاقالو خیلی پایین بود. حمله کردن به او به این شکل خیلی زیاده‌روی بود.

منگ‌هائو با نگاه کردن به اطراف، شانگوان را ایستاده در دوردست دید، چهره عبوس او پر از انگیزه قتل شد. شعله‌های خشم در قلب منگ‌هائو منفجر شدند، او هرگز کاری برای توهین به استاد شانگوان انجام نداده بود، استاد شانگوان کسی بود که او را هدف قرار داده بود، کسی که با نیروی مرگبار به او و چاقالو حمله کرده بود.

منگ‌هائو در تمام سال‌هایش در فرقه متعمد، هرگز تمایل شدیدی برای کشتن آشکار نکرده بود. اما اکنون، چشمان او با قصد قتل آشکار می‌درخشید.

مشکوک بودن اتفاقی که الان افتاده بود آنقدر بدیهی بود که حتی تهذیب‌گران اطراف هم می‌توانستند بگوید، آن‌ها یکی پس از دیگری شروع به نگاه کردن به منگ‌هائو کردند، بحث‌ها شروع شد.

«مسابقه بعدی، اعداد سه و شش.» ارشد بزرگ با اخم گفت.

هان زونگ ایستاد،...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی