فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 42

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 42: چه کسی جرات دارد او را لمس کند!؟

زن زیبا و میانسال گفت«پس معلوم شد که او همکار دائوئیست ژا یون یانه.» و با دستان در هم گره خورده به او سلام داد. حتی ژائو شانلینگ درشت هیکل هم با ترسی که در چهره اش پنهان بود، به نشانه سلام تعظیم کوچکی به او کرد‌.

با دیدن آنهمه تحولات ناگهانی، قلب منگ هائو با سرعت شروع به تپیدن کرد. این اولین باری بود که او افراد قدرتمند زیادی را از فرقه‌های مختلف می‌دید. او به ویژه تحت تأثیر ظاهر اعضای سه فرقه بزرگ از دامنه عظیم جنوبی که چِن‌فان درباره آن به او گفته بود، قرار گرفت.

«دامنه جنوبی...» منگ هائو نفس عمیقی کشید. شو چینگ در کنارش ایستاده بود و آرام به نظر می‌رسید. فهمیدن اینکه به چه چیزی فکر می‌کند، غیرممکن بود.

در پشت تالار اصلی معبد، چِن‌فان با چهره‌ای رنگ پریده و ناراحتی دست راستش را بالا برد و روی نقطه‌ای پنهان از مجسمه به پایین هل داد.

بلافاصله ورودی مکان مراقبه پدرسالار معتمد بدون صدا بسته و ناپدید شد. در واقع، هیچ کس در داخل یا خارج از فرقه، نه حتی ژو یان یون و سایرین از دامنه جنوبی متوجه این اتفاق نشدند.

«پدرسالار، شاگرد چن تو رو سالم و سلامت نگه میداره.» او در حالی که صدایش پر از عدالت خواهی بود، گفت «به هیچ کدوم از این افراد اجازه نمیدم مراقبه‌ت رو مختل کنند.» او به فرقه وفادار بود و حاضر بود با وجود بزرگترین خطرات هم از آن محافظت کند. وقتی نقشه اش به نتیجه رسید، آهی از سر آسودگی کشید در حالی که حتی کوچکترین پشیمانی نداشت.

در همان حال، در اتاق مخفی زیر دخمه‌های فرقه معتمد، پدرسالار معتمد پیروزمندانه و پر از هیجان به تماشای آن مراسم پرداخت.

«به زودی، اونها ورودی منطقه مراقبه من رو پیدا می‌کنند. بعد وارد می‌شوند و اتاق مخفی من رو می‌شکنند و فاش می‌کنند. بالاخره، من دیگه اینجا زندانی نخواهم بود.» حتی زمانی که او با هیجان این کلمات را به زبان می‌آورد، چهره اش ناگهان تغییر کرد.

«این... این... لعنتی! تو... تو... داری چیکار میکنی؟!» او چِن‌فان را نگاه کرد که با نهایت احتیاط شروع به حرکت کرده بود. پدرسالار معتمد با گیجی تماشا کرد که در ورودی منطقه مراقبه بی سر و صدا بدون هیچ اثری ناپدید شد. او نمی‌توانست چیزی را دیده باور کند.

البته، سوپاپ اطمینانی سال‌ها پیش توسط خود او به عنوان یک پشتیبان، در صورت ورود یک دشمن قدرتمند راه اندازی شده بود. او این راز را به جانشینان خود منتقل کرده، و این روش برای جلوگیری از ورود افراد خارجی به منطقه مراقبه از طریق نسل داده انتقال داده شده بود.

پس از فعال شدن، هیچ کس نمی‌توانست ورودی را پیدا کند، مگر کسی که در مرحله قطع روح باشد. در زمانی که او آن تکنیک را راه اندازی کرده بود، مملو از غرور بود، چون می‌دانست که کاملاً در امان خواهد بود.

اما او هرگز تصور نمی‌کرد که سال‌ها بعد، این روز فرا برسد. او در واقع کل تنظیمات را فراموش کرده بود، اما... دیگران بودند که فراموش نکرده بودند.

«لعنت! من باید دستور می‌دادم که هیچ فردی با شخصیت اخلاقی تو فرقه پذیرفته نشه! نه افراد صالح، نه افراد خوب. بچه، تو، تو، تو...» او با گیجی آنجا نشسته بود و با خودش غر می‌زد. می‌خواست گریه کند، اما اشکی برای ریختن نداشت. به استیل سنگی، به نقشه‌هایی که به دقت چیده شده بود، به خونی که فدا کرده بود فکر کرد، و اینکه چگونه همه آنها توسط یک نفر ویران شده بود. البته نیت آن شخص خوب بود، اما وقتی به شجاعت تسلیم ناپذیر و رفتار وفادارانه او فکر کرد، پدرسالار معتمد شروع به لرزیدن کرد.

درست وقتی که احساس می‌کرد در اوج ناامیدی است، ژو یانیون از فرقه شمشیر تنها وارد شد. او به فرقه خیره شد و حواسش را در آن جا به اطراف داد، همانطور که زن زیبا از فرقه غربال سیاه و ژائو شانلینگ غول پیکر هم اینکار را انجام دادند. آنها با حواس قدرتمند خود بر روی تکیه معتمد مسلط شدند و آن را با جزئیات کامل جستجو کردند.

کارشناسان از منطقه‌ی ژائو ابتدا با ترس تماشا کردند، و سپس، آنها نیز شروع با حواس خود شروع به جستجو کردند.

بعد از مدتی، ژو یان یون از فرقه شمشیر تنها، اخم کرد. او می‌توانست هاله کتاب مقدس روح متعالی را در این کوه‌ها حس کند، اما همچنین می‌دانست که این کتاب در اختیار هیچ یک از شاگردان فرقه معتمد نیست. او فقط نمی‌توانست آن را پیدا کند.

فقط او نبود. زن زیبا، و همچنین ژائو شانلینگ، ن...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی