فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 50

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 50: نیزه آهنین

منگ هائو به محض اینکه کوه بزرگی که جلوتر از او واقع شده بود را دید، چشمانش شروع به درخشش کرد. این به وضوح فراتر از یک کوه معمولی بود، و شاید حتی حاوی برخی از جانوران شیطانی می‌بود. در هر صورت، او زمان زیادی برای فکر کردن در مورد آن نداشت. او مستقیماً به سمت جنگلی که در پای کوه دیده می‌شد پرواز کرد.

در پشت او حالت چهره­ی شانگ گوان­شیو تغییر کرد. پایه تهذیب او بالاتر از منگ هائو بود. او سال­ها در جهان تهذیب قدم نهاده بود و چیزهای زیادی دیده بود. او می‌توانست بگوید که چیزی در مورد این کوه عجیب است. اما همانطور که دید منگ هائو به جلو حرکت می­کند، شک­های خود را کنار گذاشت، دندان­هایش را به هم فشار داد و او را دنبال کرد.

در همین حین بر روی سکو، وو دینگ‌چیو با ردایی سفید و سانگ عجیب و غریب نشسته بودند. از نقطه نظر آنها مشخص بود که شاگردان سرنوشت بنفش در جنگل کوهستان، گیر کرده بودند و پس از یک شبانه روز هنوز نمی­توانستند پا به کوه بگذارند. یک به یک، آنها توسط جانوران شیطانی مورد حمله قرار می‌گرفتند.

«شاگردای فرقه سرنوشت بنفش واقعاً استثنایی هستن. این که تونستن یه شب تمام تو جنگل جانورهای شیطانی دوام بیارن خیلی عالیه. وو دینگ­چیو، تو واقعاً باید مغرور باشی.»

او وقتی نگاه تاریکی را در چهره وو دینگ­چیو دید، بسیار از خود راضی شد و حتی خوشحالتر به نظر می­رسید.

چهره­ی وو دینگ­چیو با دیدن وضعیت بد شاگردانش حتی بیش از پیش درهم گرفت. سپس او آهی سرد سر داد.

«وو دینگ­چیو، تو واقعاً باید به خودت افتخار کنی. آخرین باری که فرقه یخ طلایی به سراغم اومد تا در آزمون من شرکت کنن، همشون توسط جانوران روحانی من شکست خوردن. حتی یک نفر هم نتونست به کوه گنج من برسه تا جانوران روحانی واقعاً قدرتمند رو ببینه. من واقعاً از این بابت ناراحت شدم. من واقعاً امیدوارم که شاگردهای سرنوشت بنفش تو بتونن نمایش خوبی اجرا کنن. این جنگل روحانی پر از جانوران روحانی است که من با دقت انتخاب کردم. به عنوان مثال، اون یکی...» او با افتخار انگشت خود را به سمت میمونی سفیدرنگ گرفت.

تمام بدنش، حتی چشمانش مثل برف سفید بود، و ظاهرش فوق­العاده خشن بود. با یک ضربه پنجه­هایش، بازوی یکی از شاگردان فرقه سرنوشت بنفش را برید و خون همه­جا را پر کرد. با سرعتی باورنکردنی حرکت می­کرد، مثل طوفانی سفید. آن جانور تاکنون هفت یا هشت نفر از شاگردان سرنوشت بنفش را مجروح کرده بود.

«این یه جانور جهش­یافته از قله برفیه که به ندرت تو جهان دیده می­شه. من حدود ده سال پیش اون رو به دست آوردم. خیلی جانور نادریه. به خزش نگاه کن، به سفیدی خالص مثل برف و صاف مثل ابریشمه. احتمالاً یه روزی بتونم به یه قیمت بالا بفروشمش.» سانگ عجیب در حالی که در تکبر خود غرق شده بود دوباره شروع به خندیدن کرد. وو دینگ­چیو حتی بیشتر از قبل اخم کرد. او هیچ­وقت تصور نمی‌کرد بعد از این همه سال، کوه گنج سانگ عجیب­وغریب پر از جانوران شیطانی قدرتمند بشود.

همانطور که سانگ عجیب­و­غریب داشت حرف می‌زد، یک نفر در نزدیکی مرز نقطه‌ای از جنگل که میمون سفید قرار داشت ظاهر شد. او منگ هائو بود که در پشت سرش شانگ گوان­شیو مُصرانه به تعقیب او می‌پرداخت.

«پس انگار، چندتا خارجی تصمیم به ورود گرفتن. وو دینگ­چیو، لطفاً توجه کن که وفای به عهد به چه معناست. من از ورود هیچ تهذیبگری در مرحله خالص‌سازی چی جلوگیری نمی­کنم. هر کسی می­تونه وارد بشه. اگرچه اونها مطمئناً می­میرن، اما با این حال من جلوشون رو نمی­گیرم.»

وو دینگ­چیو غُرغُر سردی سر داد، کمترین توجهی به منگ هائو و شانگ گوان­شیو نکرد. در عوض، او به میمون سفید خیره شد که به تازگی با شاگرد دیگری از سرنوشت بنفش روبه­رو شده بود. ظاهراً او حدود هفده یا هجده سال...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی