فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 51

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 51: کوه گنج من

«با اینکه این بچه از شاگردهای فرقه سرنوشت بنفش من نیست، شما گفتید که هر کسی از هر فرقه‌ای می­تونه در صورت داشتن شرایط وارد این منطقه بشه. دیدن اون در حال دویدن به صورت وحشیانه در جنگل کوهستانی شیطانی تو، احساس خوبی به من میده. من فقط بابتش خوشحالم، مشکلش چیه؟» وو دینگ­چیو خندید، بدیهی است که احساس رضایت داشت. او در تمام طول شبِ قبل از درون تحت فشار بود، و الان شاهد این بود که اگرچه سانگ عجیب­وغریب با آرامش سخن می‌گفت اما در درون احساس ناراحتی می‌کرد. وو دینگ‌چیو با احساسی بسیار خوشایند، به پایین و نقطه­ای که منگ هائو داشت حرکت می‌کرد خیره شد.

«اون آیتم جادوییش واقعاً خوب روی جانوران روحانی تأثیر می­ذاره. هر چند پایه تهذیبش خیلی پایینه. فکر نمی‌کنم بتونه حتی از جنگل جانوران روحانی من خارج بشه. این جنگل با درختایی کاشته شده که من از تمام سرزمین­های آسمان جنوبی برداشت کردم. درختانش با آب روحانی دریای راه شیری آبیاری می­شن. درختان نه تنها بلند و قوی هستن، بلکه انرژی معنوی­ای ساطع می­کنن که جانوران روحانی می­تونن از طریق تمرینات تنفسی اون رو جذب کنن. در جنگل من همچنین...» صدای او به یکباره با سکوت جایگزین شد.

منگ هائو به جلو حرکت کرده بود، و توجه جانوران شیطانی اطراف را به خودش جلب کرده بود. او داشت به دامنه کوه روحانی نزدیک می­شد. او چند صد متر دورتر بود. او در شرف ورود به منطقه­ای بود که هیچ یک از شاگردان سرنوشت بنفش به آن نرسیده بودند.

حتی با وجود اینکه منگ هائو نمی‌دانست چرا در این منطقه سفیدپوشان زیادی جمع شده‌اند­، اما می‌توانست احساس کند که چیز عجیبی در جریان است. اما با وجود شانگ گوان­شیو به دنبالش، زمان زیادی برای فکر کردن در مورد آن وجود نداشت. او به حرکت رو به جلو در جنگل ادامه داد. ناگهان، یک هیولای عظیم شیطانی، نزدیک به دوازده متر، جلوی او منفجر شد.

این یک ماموت پشمی غول­پیکر بود، با چشمان قرمز و عاج­های تیز و درخشان. بدن آن مانند یک کوه کوچک بود و زمین در حالی که داشت با نیرویی تکان­دهنده حمله می‌کرد، می­لرزید.

«این بار دیگه واقعاً کار این بچه تمومه.» سانگ عجیب­و­غریب با صدایی آرام و مطمئن سخن گفت: «این ماموت جهش­یافته منه که تو غار تباه‌گر زندگی، یکی از خطرناک‌ترین مناطق دامنه جنوبی پیدا کردمش. من اون رو با قرص­های دارویی پرورش دادم، و یکی از سه جانور روحی قدرتمندیه که از این منطقه محافظت می­کنه. دارای قدرت بی­حدوحصر و پوست فوق­العاده ضخیمیه. شمشیر و سلاح معمولی حتی نمی­تونن یه خراش روش بندازن. همچنین به انواع جادو و تکنیک­ها مسلطه. حتی یک نفر از سطح نهم خالص‌سازی چی در صورت برخورد باهاش دچار مشکل میشه. این جونور می­تونه هر کسی در مرحله پایین­تر از پایه‌ریز بنیاد رو متوقف کنه.» وقتی سانگ عجیب­وغریب دید که منگ هائو داشت از جنگل جانوران روحانی خارج می­شد چشمانش تقریباً از حدقه بیرون زدند اما حالا، او احساس آرامش می­کرد.

وو دینگ­چیو برای مدتی از لبخند زدن دست برداشت. او می­توانست ببیند که این ماموت موجودی معمولی نیست. فرقه سرنوشت بنفش جانوران جهش­یافته زیادی در اختیار نداشت اما او با شنیدن سخنان مغرورانه سانگ عجیب­وغریب، نتوانست جلوی اخم کردن خود را بگیرد و با خودش زیرلب گفت که این مرد واقعاً عجیب­وغریب است. او اصلاً به تهذیب اهمیت نمی­داد، اما عاشق جست­وجوی جانورانی بود که پرورش دهد، به ویژه آنهایی که این چنین عجیب هستند.

سپس، چشمان وو دینگ­چیو شروع به درخشیدن کردند. و حالت چهره سانگ عجیب­وغریب ناگهان تغییر کرد و با حالتی وحشت­­زده از جایش برخاست.

در درون جنگل جانوران شیطانی ماموت جهش­یافته به منگ هائو حمله کرد. منگ هائو نفس عمیقی کشید و کمی عقب­نشینی کرد و از درون گِلِه و اعتراض می­کرد که چرا اینقدر در این مکان جانورهای شیطانی بودند. او نیزه آهنین را بلند کرد و به سمت ماموت نشانه رفت. سپس ماموت شیطانی متوقف شد و شروع به لرزیدن کرد، و ناگهان پشت (باسن) آن با یک انفجار منفجر شد. نیمی از آن به هوا پرتاب شد تا روی درختی در همان نزدیکی فرود آمد که درخت در نتیجه­ی وزن زیاد آن فرو ریخت.

خ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی