آسمان ها را مهر خواهم کرد
قسمت: 61
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 61: رویداد تکان دهنده در حوزه جنوبی
یک انفجار از آسمان بیرون آمد و زمین را لرزاند.
منبع صدا نزدیک نبود، اما بهنظر میرسید که از فاصله بسیار دور بیرون میآید. به سمت مکان منگهائو و دیگران هدایت نمیشد، بلکه بهنظر میرسید که از کل منطقهای ژائوست. در این لحظه، هر تهذیبگری در داخل کشور میتواند صدای عظیمش را بشنود.
درخشش قرمز، آنقدر بزرگ بود که نمیشد تشخیص داد چه منطقهای را پوشش میدهد. انگار تمام آسمان سرخ بود. هیچ کس نمیدانست چه اتفاقی افتاده است.
دور از منطقهی ژائو و چشمان تهذیبگران، در وسط دامنه جنوبی، شکاف عظیمی در آسمان ظاهر شده بود.
این یک شکاف آسمانی بود!
شدیدتر شد، نه تنها در منطقهی ژائو بلکه در کل دامنه جنوبی در حال چرخش بود. هر مکان، هر فرقه، هر قبیله در منطقه پهناور جنوبی در نهایت آن را شنیدند.
حالت چهره منگهائو تغییر کرد. او از دیدن هاله سیاه که با سرعتی فزاینده از بدنش بیرون میزند شوکه شد. او حتی سریعتر به جلو حرکت کرد، بدنش به یک رگه رنگین کمانی از نور تبدیل شد.
یانزیگو و دیگران شگفت زده شدند. قلبهای آنها شدیدا میتپید و پایگاههای تهذیب آنها ناگهان ناپایدار شد، گویی میخواهند از بدن خود پرواز کنند.
در این لحظه در کوههای منطقهی ژائو، مه غلیظی در اطراف فرقه باد سرد چرخید، یکی از سه فرقه بزرگ. وقتی صدای خروش انفجار بلند شد، مه میجوشید و قلههای کوه به لرزه افتاد. درون فرقه، چهرهی صدها شاگرد رنگپریده با بهت و ترس به آسمان خیره شد.
در کوهستان پشت فرقه، دو نفر از قویترین عضوهای آن که در مرحله ارشد شکلگیری هسته بودند، در اتاق خصوصیشان بودند. به بیرون پرواز کردند و در هوا معلق ماندند، به آسمان نگاه کردند و نفسنفس زدند. پایههای تهذیب آنها به سرعت چرخید. حتی اگر آنها نمیتوانستند دقیقاً آنچه را که در حال وقوع است را ببینند، میتوانستند فشار عظیم و درهمشکنی را احساس کنند. به لطف پایههای فوق العاده تهذیبشان، توانستند شکافتن آسمان را حس کنند.
«چی شد؟ صدا از مرکز دامنه جنوبی میاد. غیر ممکنه! این فاصله باورنکردنیه، چطور صدایی می تونه تا اینجا برسه؟!»
پنج نفر از ارشدهای فرقه باد نیز پشت سر آنها پرواز کردند. صورتشان رنگ پریده و بدنشان میلرزید.
در منطقهی دیگر ژائو، سه فرقه بزرگ، و فرقه عصر راستین، با نگاهی متمرکز به آسمان دوردست خیره شدهاند. تمام آسمان سرخ بود، انگار در آتش بود. دیدن این باعث شد آنها شوکه شوند.
«این چیه...؟»
فقط اینها نبودند، بلکه شاگردان فرقه جریان باد، فرقهی طلوع غروب نیز همین بودند. فرقهی باد وزان نیز صدای انفجار را شنیدند و در بهت و حیرت به اطرافشان نگاه میکردند. تشکلات فرقه عجیب نیز همین وضع را داشت با این که پایگاه تهذیب او عمیق بود، با این حال، به دوردستها خیره شد و در این فکر بود که چه اتفاقی میافتد. وضعیت حتی تکان دهندهتر شد، در میان صفحه سوزانی که تمام آسمان را در بر گرفته بود، ناگهان چیزی شبیه شکافهای بیشماری ظاهر شد.
«سرعتش... این صدا میتونه همه چی منطقه ژائو رو نابود کنه!»
وضعیت در فرقههای سایر کشورهای اطراف مانند منطقهی ژائو بود. در دوردستهای منقطه جنوبی، پدرسالار پنج فرقه بزرگ و سه قبیلهی بزرگ، با تهذیبگران ماهر بزرگشان همگی حیرت زده به آسمان نگاه میکردند. آنانی که در مرکز دامنه جنوبی بودند، میتوانستند آنچه را که بقیه نمیتوانستند ببینند را ببینند.
آنها شکاف عظیمی را در آسمان دیدند. وحشت صورتشان را گرفته بود.
در این روز، در این لحظه، کل دامنه جنوبی در غوغا بود. تعداد بیشماری تهذیبگران به هوا پرواز ک...
کتابهای تصادفی

