فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 62

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 62: موج فرو می نشیند

به‌محض اینکه میخ جنگی جهنمی بین ابروهای یان‌زیگو را لمس کرد، یخ سیاه پخش شد. در یک چشم بر هم زدن، تمام بدن او را گرفت. صدای ترک خوردگی شنیده شد و چشمان یان‌زیگو درشت شد. مردمک‌هایش کوچک شدند و حالت بهت زدگی صورتش را پر کرد. سپس، کل بدنش سیاه و یخ زده شد، و به زمین افتاد.

در اصل منگ‌هائو می‌خواست فرار کند. اما یان‌زیگو ترتیبی داده بود که مسیرهای فرار او مسدود شود. بنابراین منگ‌هائو تصمیم گرفت که او را بزند.

مدتی بود که بخشی از دنیای تهذیب بود و به خوبی از قانون جنگل آگاه بود. حمله نکردن خوب بود، اما وقتی زمان حمله فرا برسد، باید بدون ذره‌ای دلسوزی باشد. در غیر این صورت، به معنای مرگ خود است.

شاگردان فرقه باد سرد شوکه و وحشت‌زده شدند. سه جانور مه‌آلود که از نقاشی طومار منگ‌هائو بیرون آمده بودند، روی آنها بودند، و وحشیانه زوزه می‌کشیدند.

ظاهر آنها ترسناک بود و غرش آنها را با فشاری قدرتمند فراگرفت. آنها مانند مه سیاهی به‌نظر می‌رسیدند که به سمت تهذیب‌گران شارژ می‌شدند، سپس به درون آنها خرد می‌شدند.

یک انفجار طنین انداز شد، و شوک در چهره برادر ارشد لیو ظاهر شد، تهذیب‌گر از سطح نهم چی بود. او دست‌هایش را به هم زد و سپس آنها را به جلو تکان داد. یک بنر قرمز به پرواز درآمد. در هوا موج میزد و شعله‌ای عظیم در هر جهت بیش از سی متر شلیک می‌کرد. شعله های آتش به سمت جانوران مه شلیک شدند.

منگ‌هائو دیگر تهذیب‌گران را که در بی‌نظمی کامل بودند نادیده گرفت. او به سمت پایین حرکت کرد، مستقیماً به سمت زن با مروارید آبی. می‌توانست بگوید که مروارید آیتم جادویی خاصی است.

صورتش پر از اضطراب شد و پا به فرار گذاشت. اما منگ‌هائو سریعتر از او بود. او در یک لحظه بر او افتاد. دستش را تکان داد، خون از دهانش پاشید. وحشت زده، مروارید را از دست داد.

زن ممکن است زیبا باشد، اما در اینجا دشمن منگ‌هائو است. سرد به او نگاه کرد، سپس با حرکتی مانند پنجه دستش را بلند کرد. مروارید به سمتش پرتاب شد و در دست او فرود آمد.

تقریباً به‌محض اینکه او را لمس کرد، غرش صاعقه شنیده شد. وقتی شعله آتش برادر ارشد لیو آنها را فرا گرفت، سه جانور مه آلود نابود شدند. سپس به سمت منگ‌هائو حرکت کرد.

«ممکنه گنج‌های زیادی داشته باشی» برادر ارشد لیو با بیانی ناخوشایند گفت: «و اعضای فرقه منو کشتی. دیگه از الان مردی.» توضیح مرگ یان‌زیگو برای او سخت بود. اما او هیچ تلاشی برای پنهان کردن قصد خود برای قتل منگ‌هائو نکرده بود.

منگ‌هائو چیزی نگفت. هنگامی که شعله آتش به سوی او آمد، دست چپش به کیف دارایی زد و توری سیاه و بزرگ ظاهر شد. آن را به بیرون پرتاب کرد و به آسمان پرید. از شعله آتش گذشت و آن را خاموش کرد. تور گسترش یافت، بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شد، خطی برای برادر ارشد لیو ایجاد کرد.

چهره‌ی برادر ارشد لیو درهم می‌چید. دست راستش را بلند کرد که حاوی تکه سنگ جید بود که او آن را شکست. ناگهان بدنش تار شد و به سختی از مسیر شبکه خارج شد. پشت سرش، دو نفر از شاگردان دیگر توسط شبکه گرفتار شدند. شبکه گرمای شدیدی را ساطع می‌کرد که لباس آنها را شعله ور کرد. در عرض یک لحظه، بدن‌های ذغالی آنها تکه‌تکه شد.

فریادهای هولن...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی