آسمان ها را مهر خواهم کرد
قسمت: 105
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر105: شکوفههای سمی در چشم راست
دشت وسیعی در مرز ایالت پیدایش شرقی در مرکز حوزه جنوبی وجود دارد. در آنجا، درخشش یک طلسم دوربَری، ظاهر و سپس محو شد. خارج از پورتال انتقال از راه دور، هفت یا هشت تهذیبگر مرحله خالصسازی چی به صورت چهارزانو نشسته بودند. هنگامی که منگ¬هائو ظاهر شد، ایستادند و با دستان درهمبسته به او سلام کردند.
این تهذیبگران برای دفاع از پورتال تلهپورت و پذیرایی از بازدیدکنندگان دهکده در اینجا قرار گرفته¬بودند. هنگامی که منگ¬هائو ظاهر شد و آنها عمق پایگاه تهذیب او را احساس کردند، احترام آنها برای او حتی بیشتر شد.
منگ¬هائو از پورتال دوربری خارج شد. چشمانش سمت تهذیبگران رفت، سپس به آسمان بالای دشت وسیع نگاه کرد. همه¬چیز ناآشنا به نظر میرسید. او نگاهی به طلسم پورتال انداخت و از گستره انتقال از راه دور آن شگفت¬زده شد.
منگ¬هائو با نادیده گرفتن تهذیبگران اطراف، به آسمان پرید. او از شمشیر پرنده یا برگ سبزِ عظیم یا بادبزن گرانبها استفاده نکرد، بلکه از پایه تهذیب خود استفاده کرد. بدن او با ناپدید شدن در دوردست¬ها به پرتویی از نور تبدیل شد.
هفت یا هشت پرورش¬دهنده رفتن او را تماشا میکردند و احترام آنها نسبت به او بیشتر میشد.
«یعنی من هم میتونم یه روز به مرحلهی پایهریزی بنیاد برسم؟»
«خیال¬بافی رو تموم کن. حتی اگه به مرحلهی پیریزی بنیاد برسی هم، در بهترین حالت به یه پایهی نصفه¬نیمه میرسی. تنها کسایی میتونن همچین چیزی رو تصور کنن که به فرقههای بزرگ وصل باشن. اونها تنها کسایی هستن که شانس گرفتن قرصهای تقویت بنیاد رو دارن. حتی در بین افراد فرقههای بزرگ هم تعداد چنین آدمهایی کمه. اکثر تهذیبکنندهها تو تمام عمرشون یکی از این قرصها نمیبینن.»
«حتی با استفاده از قرصهای تقویتی، تهذیبگرایی با استعداد ناشکفته مثل ما، شانس کمی برای موفقیت دارن. آه... مرحلهی پیریزی بنیاد... این قدرت واقعیه!» تهذیبگران آه کشیدند.
از آن¬جایی¬که به وظیفهی نگهبانی از پورتال انتقال گماشته شده بودند، به ندرت شانسی برای دیدن تهذیبگران سطح بنیاد داشتند. دیدن منگ¬هائو قلب آنان را پر از حسرت و حسادت کرده بود.
روزها گذشت و در تمام مدت، حتی اگر او را مجبور به هدر دادن کمی قدرت معنوی میکرد، منگ¬هائو از گنجینههای پرواز استفاده نکرد. او مثل همیشه محتاط بود. این مرکز دامنه جنوبی بود و او میدانست که باید بسیار مراقب باشد.
او در اینجا به بسیاری از مردم توهین کرده بود. فرقه سرنوشت بنفش، آهنگ عجیب و البته وانگ تنگفی.
زمان گذشت و او به¬زودی به ایالت پیدایش شرقی نزدیک شد. هر چه نزدیک¬تر میشد، محتاطتر میشد.
در ماههای گذشته، او تقریباً هر روز سعی کرده بود از طلسم مهروموم استاد هشتم استفاده کند. با این¬حال، هر کاری کرد نتوانست روشنگری مورد نیاز خود را به دست آورد. همه¬چیز نامفهوم به نظر میرسید.
ده روز پس از خروج از پورتال انتقال، منگ¬هائو در حال پرواز بود که ناگهان حالت او تغییر کرد. بدنش لرزید و با صورتی رنگ¬پریده از آسمان افتاد. او در داخل جنگلی که زیرپایش بود سقوط کرد، بدنش پس از سقوط روی زمین کشیده شد. او دستش را به سمت درختی در جلویش تکان داد که آنقدر بزرگ بود که سه نفر به زور میتوانستند با بازوهایشان آن را در بربگیرند. درخت باز شد و تکههای چوب به هوا رفتند. منگ¬هائو به داخل شکاف پرید و بلافاصله با پاهای ضربدری نشست. صورتش به رنگ ارغوانی تیره درآمد و بدنش می¬لرزید. او پرچم صاعقه را ب...
دشت وسیعی در مرز ایالت پیدایش شرقی در مرکز حوزه جنوبی وجود دارد. در آنجا، درخشش یک طلسم دوربَری، ظاهر و سپس محو شد. خارج از پورتال انتقال از راه دور، هفت یا هشت تهذیبگر مرحله خالصسازی چی به صورت چهارزانو نشسته بودند. هنگامی که منگ¬هائو ظاهر شد، ایستادند و با دستان درهمبسته به او سلام کردند.
این تهذیبگران برای دفاع از پورتال تلهپورت و پذیرایی از بازدیدکنندگان دهکده در اینجا قرار گرفته¬بودند. هنگامی که منگ¬هائو ظاهر شد و آنها عمق پایگاه تهذیب او را احساس کردند، احترام آنها برای او حتی بیشتر شد.
منگ¬هائو از پورتال دوربری خارج شد. چشمانش سمت تهذیبگران رفت، سپس به آسمان بالای دشت وسیع نگاه کرد. همه¬چیز ناآشنا به نظر میرسید. او نگاهی به طلسم پورتال انداخت و از گستره انتقال از راه دور آن شگفت¬زده شد.
منگ¬هائو با نادیده گرفتن تهذیبگران اطراف، به آسمان پرید. او از شمشیر پرنده یا برگ سبزِ عظیم یا بادبزن گرانبها استفاده نکرد، بلکه از پایه تهذیب خود استفاده کرد. بدن او با ناپدید شدن در دوردست¬ها به پرتویی از نور تبدیل شد.
هفت یا هشت پرورش¬دهنده رفتن او را تماشا میکردند و احترام آنها نسبت به او بیشتر میشد.
«یعنی من هم میتونم یه روز به مرحلهی پایهریزی بنیاد برسم؟»
«خیال¬بافی رو تموم کن. حتی اگه به مرحلهی پیریزی بنیاد برسی هم، در بهترین حالت به یه پایهی نصفه¬نیمه میرسی. تنها کسایی میتونن همچین چیزی رو تصور کنن که به فرقههای بزرگ وصل باشن. اونها تنها کسایی هستن که شانس گرفتن قرصهای تقویت بنیاد رو دارن. حتی در بین افراد فرقههای بزرگ هم تعداد چنین آدمهایی کمه. اکثر تهذیبکنندهها تو تمام عمرشون یکی از این قرصها نمیبینن.»
«حتی با استفاده از قرصهای تقویتی، تهذیبگرایی با استعداد ناشکفته مثل ما، شانس کمی برای موفقیت دارن. آه... مرحلهی پیریزی بنیاد... این قدرت واقعیه!» تهذیبگران آه کشیدند.
از آن¬جایی¬که به وظیفهی نگهبانی از پورتال انتقال گماشته شده بودند، به ندرت شانسی برای دیدن تهذیبگران سطح بنیاد داشتند. دیدن منگ¬هائو قلب آنان را پر از حسرت و حسادت کرده بود.
روزها گذشت و در تمام مدت، حتی اگر او را مجبور به هدر دادن کمی قدرت معنوی میکرد، منگ¬هائو از گنجینههای پرواز استفاده نکرد. او مثل همیشه محتاط بود. این مرکز دامنه جنوبی بود و او میدانست که باید بسیار مراقب باشد.
او در اینجا به بسیاری از مردم توهین کرده بود. فرقه سرنوشت بنفش، آهنگ عجیب و البته وانگ تنگفی.
زمان گذشت و او به¬زودی به ایالت پیدایش شرقی نزدیک شد. هر چه نزدیک¬تر میشد، محتاطتر میشد.
در ماههای گذشته، او تقریباً هر روز سعی کرده بود از طلسم مهروموم استاد هشتم استفاده کند. با این¬حال، هر کاری کرد نتوانست روشنگری مورد نیاز خود را به دست آورد. همه¬چیز نامفهوم به نظر میرسید.
ده روز پس از خروج از پورتال انتقال، منگ¬هائو در حال پرواز بود که ناگهان حالت او تغییر کرد. بدنش لرزید و با صورتی رنگ¬پریده از آسمان افتاد. او در داخل جنگلی که زیرپایش بود سقوط کرد، بدنش پس از سقوط روی زمین کشیده شد. او دستش را به سمت درختی در جلویش تکان داد که آنقدر بزرگ بود که سه نفر به زور میتوانستند با بازوهایشان آن را در بربگیرند. درخت باز شد و تکههای چوب به هوا رفتند. منگ¬هائو به داخل شکاف پرید و بلافاصله با پاهای ضربدری نشست. صورتش به رنگ ارغوانی تیره درآمد و بدنش می¬لرزید. او پرچم صاعقه را ب...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی


