فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 115

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
چپتر115: می‌خوای از اینجا بر ی بیرون؟

 
 
منگ­هائو برای لحظه­ای به چو یویان نگاه کرد. سپس دستش را به سمت دیوار سنگی هل داد و کف دستش را برید. خون بیرون ریخت.
 چو یویان نفس­نفس زد. بعد، منگ­هائو سنگ روح بزرگ را داخل زخم فروکرد. وقتی چو یویان این را دید، تقریباً می‌توانست احساس کند که چقدر درد دارد. با این­حال منگ­هائو، حتی کوچکترین اخمی نکرد.
 در مقایسه با دردی که او در هنگام شعله‌ور شدن سم احساس می‌کرد، این چیزی نبود.
 
 به­محض اینکه سنگ روح در گوشت کف دستش ناپدید شد، او احساس کرد که یک انفجار سرسام­آور از انرژی معنوی وارد بدنش شد. چشمانش برق زدند.
 
 ستون دائوی سرکوب شده او ناگهان تکان خورد و مقادیر زیادی انرژی معنوی را مکید، سپس آن را به بیرون فرستاد و در سراسر بدن منگ­هائو چرخید.
 
 در حال­حاضر دریای هسته دوم او هیچ­جا دیده نمی‌شد. در واقع، دلیل اینکه تکنیک چو یویان روی منگ­هائو تأثیری نداشت، دریای هسته دوم او بود. او تکنیک چی بنفش به غرب را تمرین کرده بود، اما فقط در دریای هسته دوم خود، جایی که ستون دائو وجود نداشت.
 
 به همین دلیل بود که اینقدر طول کشیده بود. در مورد چو یویان، او فقط نیروی دریای هسته دوم منگ­هائو را جذب کرده بود. به طور نسبی، قدرت آن مانند یک کرم شب­تاب بود.
 
 حالا که پایه تهذیب او در حال گردش بود، منگ­هائو از کیف نگه­دارنده‌اش پرچم رعدوبرق را احضار کرد. اطراف او با مِهی از رعدوبرق سوسوزن احاطه شد که باعث شد چو یویان با چهره­ای رنگ­پریده دورتر شود. او با گنگی به مه خیره شد. ذهنش خالی بود.
 
 منگ­هائو که توسط مه محافظت شده بود چشمانش را بست و به گردش پایه تهذیب خود ادامه داد. نیروی سرکوبگر در این منطقه هنوز وجود داشت، اما منگ­هائو اکنون به­تدریج توانسته بود حرکت پایه تهذیب خود را احساس کند.
 
 سطح اول چگالش چی، دوم، سوم. در نهایت، او توانست قدرتی مشابه قدرت سطح هفتم خالص‌سازی چی  را اعمال کند.
 
 چشمانش می‌لرزید و نفس عمیقی کشید. غبار اطراف او به سمت داخل غلتید و به پرچم کوچکی تبدیل شد که سپس در دهانش گذاشت. او ایستاد و کیسه کیهان را گرفت و یک قرص دارویی را که در مرکز کف دستش گذاشت. زخم به آرامی شروع به بسته شدن کرد و به صورت دَلَمه درآمد. در مورد سنگ روح بزرگ، هنوز داخل زخم گیر کرده بود. اگر آن را بیرون می‌آورد، یک بار دیگر پایه تهذیبش سرکوب می‌شد و مثل یک انسان فانی می‌شد. در حال­حاضر، بیشترین قدرتی که او می‌توانست به دست آورد، سطح هفتم خالص‌سازی چی بود.
 منگ­هائو بدون توجه به چو یویان، دوباره به کیسه کیهان زد و یک شمشیر چوبی به بیرون پرید. او روی آن قدم گذاشت و به پرتوی نور تبدیل شد که به سمت بالا به هوا پرتاب شد.
 چو یویان در غار شکاف مانند ناپدید شد و قلبش پر از احساسات تلخ و پیچیده بود.
 
 همه­چیز ساکت بود. این سکوت حاوی تنهایی وصف­ناپذیری بود که در همه­جا پخش شد و چو یویان را در اعماق خود فروبرد. او بی‌صدا خندید. او در مکانی نامشخص، در ته یک آتشفشان بود که هیچ­کس حتی فکرش را هم نمی‌کرد در آنجا به دنبال او بگردد. او مانند کسی که در قبر زنده به گور شده بود گرفتار بود.
منگ­هائو روی یک شمشیر چوبی پرواز کرد ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی