ورود عضویت
Lightening – 1
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

قسمت 5 – جمع‌آوری انرژی

فورنیوس گفت: «آره، تو از قبل اندام‌ها و خونت رو معتدل کردی.»

گراویس سرش را تکان داد: «اما این غیرممکنه! من تو کل عمرمم حتی چیز خاصی در مورد تهذیب نشنیدم. چگونه می‌تونستم بدنم رو از قبل معتدل کرده باشم؟»

فورنیوس با کسالت در چشمانش به او نگاه کرد: «می‌شه یادم بندازی بابات کیه؟»

گراویس متوجه شد. پس این کار پدرش بود. اما کی؟ او زمانی را به‌یاد نمی‌آورد که پدرش می‌توانست اندام‌ها و خون او را معتدل کند.

فورنیوس با دیدن این‌که چگونه گراویس با حواس‌پرتی به‌سقف نگاه می‌کند، نیشخندی زد: «لازم نیست انقدر گیج به نظر برسی یا به این فکر کنی که این اتفاق چه زمانی افتاده. بدنت یواش‌یواش با گذشت زمان با اندام‌ها و خون معتدل قوی‌تر می‌شه. با در نظر گرفتن شدت جریان‌خون تو رگ‌هات، احتمالاً حدود 15 سال پیش اتفاق افتاده. تو هم باید حدود 15 سالت باشه، واسه‌همین اگه واقعاً یادت باشه، یه معجزه حساب می‌شه.»

چشمان گراویس گشاد شد: «آخه چطوری؟»

فورنیوس شانه‌هایش را بالا انداخت: «نمی‌دونم. از من نپرس، از بابات بپرس. فردا، یه مهمون داریم که دانتیان (محل میدان انرژی) همه رو تهذیب می‌کنه. تو می‌تونی اونم رد کنی. دانتیانت هم از قبل تهذیب شده. لازم نیست فردا بیای.»

فورنیوس رو به کلاس و به جوانان نگاه کرد: «خیله‌خب، همه قرص‌هاشون رو خوردن. حالا بیاین ادامه بدیم.»

فورنیوس دوباره گلویش را صاف کرد: «بیایید با قلمرو تهذیب بعدی ادامه بدیم. بعد از این‌که تمام بدنتون رو معتدل شد، می‌‌تونه در برابر فشار انرژی طبیعی مقاومت کنه. این یعنی شما می‌توانین شروع ‌به جذب انرژی درون هوا کنید. انرژی درون هوا، خاک، آب، آتش، رعد و‌برق، سنگ، سنگ‌معدن، چوب، انسان، جانوران و اساساً در همه‌جا وجود داره.»

پس، اولین قدم بعد از تعدیل، حس‌کردن انرژی و کشیدن اون به درون دانتیانتون برای ایجاد یه چرخش هستش. چرخش به‌طور خودکار انرژی رو جذب می‌کنه. بعد شما رسماً وارد دومین قلمرو اصلی شدین: قلمرو جمع‌آوری انرژی. درست همون‌طور که از اسمش پیداست، اون قلمرو فقط در مورد جمع‌آوری هرچه بیش‌تر انرژیه. همون‌طور که انرژی بیش‌تری جمع می‌کنین، اون انرژی رشد می‌کنه و تو یه نقطه‌، به موقعیتی می‌رسین که انرژی شما دیگه نمی‌تونه رشد کنه.»

«این یعنی شما در آستانه قلمرو پایینی بعدی در قلمرو اصلی جمع‌آوری انرژی هستین. وقتی این اتفاق افتاد، یکم صبر کنین، یه چیزی بنوشین، کمی غذا بخورین، کمی بخوابین و خیلی ساده چند ساعت یا چند روز استراحت کنید. وقتی در اوج هستین، تمام ارادتون رو رها کنین و جوری انرژیتون رو جمع‌‌آوری کنین که انگار جونتون بهش وابسته‌ست. برای افزایش تراکم انرژیتون به فشاری نیاز دارین که به اندازه کافی قوی باشه. وقتی دیگه نمی‌تونین اون رو متراکم کنین، رسماً به قلمرو کوچیک‌تر بعدی رسیدین. شما این کار را 9بار انجام می‌دین و به سطح دهم جمع‌آوری انرژی می‌رسین. بیش‌تر دنیاهای پایین فقط هشت تراکم انجام می‌دن. برای انجام 9بار به یک دانتیان تهذیب‌شده نیاز دارین. شما فردا دانتیانتون رو تهذیب می‌کنین.»

فورنیوس خندید: «الان با شنیدن عبارتایی مثل «تراکم چی»، «انباشت نفس»، «چرخش جادویی» یا چیزایی شبیه به اینا در جهان‌های‌ پایین، گیج نشین. همه‌شون به یه‌چیز اشاره می‌کنن. از اون‌جایی که جهان‌های میانی و بالایی هیچ تماسی با جهان‌های پایینی ندارن، هیچ اصطلاح کلی برای انرژی طبیعی در اون جهان‌ها وجود ندارد. ما بهش می‌گیم انرژی چون سر راست‌ترین تعریف براش محسوب می‌شه. هم‌چنین، دنیای ما بالاترین سطحه، واسه‌همین ما تو نام گذاری کردن دست‌بالا رو داریم.»

به غیر از اون، ممکنه به دنیایی فرستاده شین که توش مردم انرژیشون رو تو جای دیگه‌ای ایجاد می‌کنن، نه در دانتیان. تجربه نشون داده که پایدارترین و در دسترس‌ترین بخش برای چرخش انرژی در دانتیان شماست. به‌هرحال، برای کسایی که نمی‌دونن دانتیانشون کجاست: یه فضای‌خالی بین روده‌هاتونه. به محض این‌که انرژی رو به داخل بدنتون هدایت کنین، جایی بسیار مناسب و خالی در روده‌تون پیدا می‌کنین. اون دانتیان شماست.»

فورنیوس به‌سمت جلوی سکوی سخنرانی رفت: «حالا بریم سراغ قسمت بعدی دستور کار. می‌دونستین که 90 درصد از آدمایی که بدن کاملاً معتدل دارن هیچوقت به قلمرو جمع‌آوری انرژی نمی‌رسن؟ خب، این حداقل برای پایین‌ترین دنیاها صدق می‌کنه. دلیلش اینه‌که احساس‌کردن انرژی درون هوا سخته. به‌ویژه برای مردم جهان‌های پایین. انرژی زیادی درون هوا وجود نداره، واسه‌همین احساس این مقدار کم خیلی‌سخته. پس بیاین اول اینو از سر راه برداریم.»

فورنیوس دستش را باز و دراز کرد. ناگهان یک سنگ آبی‌روشن در کف دستش ظاهر شد: «این سنگ‌معدن انرژیه. وقتی‌که مقدار زیادی انرژی تو یه مکان جمع می‌شه، فشار داخلی درحال‌ افزایشش قسمت‌هایی ازش رو به مایع انرژی تبدیل می‌کنه. مایع انرژی به‌آرومی در زمین نفوذ می‌کنه و بعضی از سنگ معدن‌های طبیعی می‌تونن اون رو جذب کنن و در نتیجه سنگ‌معدن انرژی ایجاد می‌کنن. اگه سنگ‌معدن انرژی، محل طبیعیش در زیر زمین رو ترک کنه، آروم‌آروم انرژیی‌ای که در طول سال‌ها انباشته کرده، از خودش پس می‌ده. ما از اون استفاده می‌کنیم تا شما بتونین انرژی موجود در هوا رو احساس کنین.»

همه به سنگ آبی‌درخشان نگاه کردند، اما قبل از این‌که به اندازه کافی بتوانند نگاه کنند، سنگ ناپدید شد و سنگ دیگری ظاهر شد، این یکی سیاه بود: «این یه سنگ خلأ هست. این یکی از معدود سنگ‌معدن‌هایی هستش که هیچ انرژی ندارن. هیچی! پیدا کردنشون تو طبیعت خیلی‌سخته.»

فورنیوس پوزخندی زد: «خوبه که می‌تونیم اونا رو به‌طور مصنوعی درست کنیم. وقتی سنگ‌های خلأ با انرژی طبیعی تماس پیدا می‌کنن، اون رو دیوانه‌وار جذب می‌کنن.»

کلاس روی فورنیوس متمرکز بود. اکثر آن‌ها هرگز با سنگ‌های انرژی یا سنگ‌های خلأ تماس نداشته‌ بودند. این برای آن‌ها یک چیز کاملاً جدید به‌حساب می‌آمد.

«در چند دقیقه آینده، من جای سنگ انرژی و سنگ خلأ هر پنج‌ثانیه جابه‌جا می‌کنم. بعد انرژی اتاق بالا و پایین می‌ره. در عرض چند دقیقه، همه باید بتونن آزادانه انرژی رو احساس کنند. یه نکته‌ای هست که باید بهش توجه کنین: تحت هیچ شرایطی سعی نکنین انرژی رو به بدن خود جذب کنید وگرنه منفجر می‌شین.»

 فورنیوس لبخند زد درحالی‌که برخی از افراد کلاس با حیرت نفسشان را داخل دادند.

«بیاین، شروع کنیم.»

سپس، فورنئوس شروع به تناوب بین دو سنگ کرد. برخی از جوانان چشمان خود را بسته بودند، درحالی‌که برخی دیگر مات و مبهوت به سنگ‌ها نگاه میکردند. گراویس چشمانش را بست و سعی کرد احساس کند.

او به فورنیوس و سنگ‌ها نگاه کرد. ناگهان، گراویس متوجه شد که باد با عوض شدن سنگ‌ها هماهنگ شده است. صبر کن، این انرژی بود؟ گراویس مطمئن نبود. احساسی متفاوت از مواقعی که بیرون بود او نداشت. او باید مطمئن می‌شد، اما چگونه می‌توانست بفهمد؟

ناگهان ایده‌ای به ذهنش رسید. فورنیوس گفت که آن‌ها نباید انرژی را در بدن خود جمع کنند. او هرگز در مورد جمع‌آوری آن در خارج از بدنشان چیزی نگفته بود. گراویس کف دستش را باز کرد و با تمرکز به آن نگاه کرد و تلاش کرد انرژی را به آن‌جا بیاورد. بعد از مدتی احساس کرد باد بیشتری به دستش می‌آید. این باعث شد بیش‌تر تمرکز کند و باد دوباره افزایش یافت. بعد از چند ثانیه، هوای دستش نور آبی‌روشن کمرنگی از خود ساطع می‌کرد.

فورنیوس متوجه این موضوع شد، لبخندی زد و سری تکان داد. او به‌سمت گراویس رفت و با صدایی که فقط آن دو می‌توانستند بشنوند گفت: «جمع‌آوری انرژی در خارج از بدن امکان‌پذیره. این واقعاً مفید نیست چون یکم طول می‌کشه تا اون رو به تراکم کافی برسونی، اما فقط انجام این کار می‌تونه اراده فرد رو تمرین بده. اگر بخوای می‌تونی این کار را در آینده بیش‌تر انجام بدی. این کار تمرکز کردن رو آسو‌ن‌تر و به آموزش قلمرو سوم اصلی کمک می‌کنه.»

وقتی فورنیوس دوباره شروع‌به صحبت کرد، گراویس تمرکز خود را از دست داد و انرژی پراکنده شد. گراویس فقط احساس کرد که باد شدیدی از داخل کف دستش می‌آید، اما به طرز عجیبی، آن “باد” دست یا انگشتان او را دور نمی‌کرد. حس عجیبی داشت. گراویس به بالا نگاه کرد، اما فورنیوس قبلاً به سمت سکوی خود بازگشته بود.

بعد از حدود 30 دقیقه، همه به فورنیوس علامت داده بودند که انرژی را احساس می‌کنند. فورنئوس سنگ‌ها را برگرداند.

«خیله‌خب، وقتی بدنتون رو معتدل کردین، فقط این احساس رو یادتون باشه و سعی کنین انرژی رو تصور کنین که وارد بدنتون شده و در دانتیانتون جمع می‌شه. این نباید در آینده مشکلی ایجاد کند.»

«حالا، برای قسمت آخر درس تهذیب. سومین قلمرو بزرگ، قلمرو تشکیل روحه. این قلمرو تماماً در مورد تمرین دادن انرژی ذهنیتونه. انرژی ذهنیتون اراده‌‌ شما، درک شما از جهان و درک شما از خودتونه. با پیشرفت، باهوش‌ترو حساس‌تر می‌شین، اراده‌تون بهبود پیدا می‌کنه و خلاقیت‌تون بیش‌تر می‌شه. احتمالاً این ضرب‌المثل رو شنیدن که در تهذیب منزوی، سال‌ها در یک چشم به‌هم زدن می‌گذره.»

فورنیوس خندید و سرش را تکان داد: «این درست نیست. درواقع، خلافش درسته. انجام یک کار یکسان و مکرر بدون هیچ محرک بیرونی کسل‌کننده و حوصله‌ ‌سر بره. فقط اراده بهبود یافته ما به ما کمک می‌کنه تا از اون سال‌های کسالت‌آور رد شیم. به‌محض این‌که 9‌بار انرژیتون رو متراکم کردین و دانتیانتون رو به حدی رسوندین که دیگره‌ نمی‌توانه رشد کنه، می‌توانین وارد قلمرو شکل‌گیری روح بشین.»

قدم گذاشتن در قلمرو شکل‌گیری روح یا تمرین کردن داخلش کار سختی نیست. فقط انرژیتون رو، یعنی انرژی موجود در دانتیانتون رو به‌سمت مغزتون فشار بدین. یکم دردناکه، اما بعد از این‌که یه‌بار دانتیانتون رو خالی کنین، احساس متفاوتی می‌کنین. واقعا توصیفش سخته. فقط این‌که متفاوته. فقط به این کار ادامه بدین. تو یه نقطه، حس می‌کنیم یه چیزی داره داخل سرتون رشد می‌کنه. این یعنی به اولین مرحله شکل‌گیری روح، یعنی مرحله بذر، رسیدین.»

«تو اون مرحله، شما می‌تونین جسم و روحتون رو بررسی کنین. اگر به روحتون نگاه کنین، می‌تونین فضای کوچیکی که برای خودتونه رو ببینین. این فضای اراده‌ای شماست. اون‌جا بذری رو می‌بینین که درحال رشده. هرچی انرژی بیش‌تری تو فضای اراده‌ای بذارین، بذر بیش‌تر رشد می‌کنه. بذر رشد می‌کنه، بعد به یه درخت، و درنهایت تبدیل به یه کپی از خودتون می‌شه. اکثر جهان‌های پایین‌تر از آخرین مرحله اطلاعی ندارند. اونا فکر می‌کنن مرحله درخت آخرین مرحله‌ست.»

فورنیوس دور سکو راه افتاد و به‌سمت خروجی راه افتاد: «وقتی‌که به مرحله کپیتون رسیدین، به‌طور خودکار می‌‌دونین که باید چیکار کنن. بقیش به خودتون بستگی داره.»

فورنیوس در را باز کرد و دستش را تکان داد: «همین بود. فردا می‌بینمتون.»

و به‌همین ترتیب، فورنیوس ابتدا کلاس را ترک کرد. کلاس گیج شده بود چون معمولاً معلم آخر سر کلاس را ترک می‌کند. گراویس به چیزهای زیادی فکر می‌کرد. سرانجام، او می‌دانست که چگونه تهذیب را انجام دهد. بالاخره می‌دانست باید چه کند. مه درون ذهنش پاک شده بود. او بالاخره می‌توانست-

یک نفر محکم پشت سرش زد. بالور فریاد زد: «هوی، کری؟ بزن بریم بیرون!»

گراویس به بالا نگاه کرد و دید که آن‌ها تنها کسانی هستند که در کلاس باقی مانده‌اند. گراویس پشت سرش را مالید: «شرمنده، داشتم به یه چیزایی فکر می‌کردم.»

بالور خندید و شروع کرد به کشیدن آرنج گراویس: «فکر می‌کردی؟ ما وقت فکر کردن نداریم! ما باید بنوشیم، همین‌الان!»

«وایسا! من تا الان دست به نوشیدنی نز-»

«خفه‌شو! تا موقعی منو بردار صدا نزنی دست از خوردن بر نمی‌داریم!»

«ولی من-»

«ببند! نوشیدنی! همین‌الان!»