ورود عضویت
Swallowed Star-2
قسمت 39
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

چپتر 19: 10  مرحله ی نیرو

بعد از مراجعه به صفحه اول کتابچه راهنمای دستورالعمل «تیغه ی تندر نه مرحله ای»*…

*نکته ی مترجم انگلیسی: از این به بعد، من طومارها رو به کتابچه راهنمای دستورالعمل تغییر دادم.

کلمه “سرعت!” بزرگترین و برجسته‌ترین کلمه روی صفحه بود. قلب لوفنگ طوری به تپش افتاد که انگار با خنجری روبرو شده. این دستورالعمل فقط یه کپی از «تیغه تندر نه مرحله ای» ئه، اما این دستنویس کپی‌شده کافی بود تا لوفنگ خشکش بزنه.

می‌شه تصور کرد که خالق کتابچه راهنمای دستورالعمل، چقدر وحشتناک بوده، ارباب رعده دیگه.

لوفنگ به خوندن ادامه داد.

«در همه‌ی هنرهای رزمی، تنها چیز نابودنشدنی سرعته.»

«در حالی که خنجر شما سریع‌تر می‌شه و به حدش نزدیک‌تر، شکست ناپذیر می‌شید.» لوفنگ صفحه عنوان رو ورق زد و دستخطی پرزرق‌وبرق رو دید. «مشابه تخریب‌گری هونگه، حرکت‌های قوی‌اش  به محدودیت‌های سرعت نزدیک شده. فقط با یه حرکت، آسمون می‌لرزه و زمین در هم می‌شکنه و هیچ چیزی پشت سرش باقی نمی‌ذاره.»

«فقط یک راز پشت تیغه تندر نه مرحله ای وجود داره، اون هم چیزی نیست جز “سرعت”!»

لوفنگ  صفحه‌ی دوم رو ورق زد.

«چطور سرعت می‌تونه این همه  نیروی مخرب داشته باشه؟»

«اول از همه، اگه خنجر شما بتونه سریع‌تر از واکنش حریفتون حرکت کنه، می‌تونید گلوش رو ببرید، حتی قبل از اینکه خنجر خودشو بالا بیاره! تازه، اگه قدرت شما فقط یک‌دهم قدرت حریف باشه، گلوی اونها نمی‌تونه در برابر تیغه تیز شما مقاومت کنه. بنابراین، سرعت به شما اجازه می‌ده تا به نقاط ضعف حریفتون حمله کنید.»

«مورد بعدی، سرعت، قدرت تیغه شما رو افزایش می‌ده.»

«با استفاده از فرمول‌های محاسبه انرژی – قدرت، حمله یک تیغه برابره با mv^2  0.5؛ به عبارت دیگه، در شرایط پایدار، هرچه تیغه سریع‌تر حرکت کنه، انرژی بیشتری در خودش داره! حتی اگه یه ستون آب به اندازه کافی سریع باشه، می‌تونه فولاد رو سوراخ کنه. یه تکه کاغذ می‌تونه فولاد رو برش بده!»

«سرعت می‌تونه به شما اجازه بده از خط دفاع حریفتون عبور کنید!»

«سرعت می‌تونه تیغه‌تون رو نابودنشدنی کنه!  بهترین راه افزایش، سرعت خنجره؛ چه از زاویه نقطه‌ضعف ضربه‌ای بهش نگاه کنید و چه از زاویه افزایش قدرت تخریب.»

لوفنگ موقع خوندن سرش رو تکون داد. بیشتر جنگجوهای جامعه امروزی، این نکته رو درک می‌کنن. فقط با رسوندن سرعتت به بالاترین حدشه که می‌تونی قوی‌تر بشی.

«تعداد زیادی از مبارزان این نکته رو درک می‌کنن، اما کسانی که می‌تونن این کار رو عملی کنن کم هستن!» کلماتی که ارباب رعد داخل کتابچه راهنما نوشته بود،  پر از اعتمادبه‌نفس بود. «تیغه تندر نه مرحله‌ای که من ساختم، به من سریع‌ترین خنجر روی زمین رو می‌ده! تازه، بالاترین سرعت و قوی ترین بدن هم هست!«

چشمای لوفنگ موقع خوندن برق زد.

«تیغه تندر نه مرحله‌ای» شامل تکنیک چابکی “لیو گوانگ*”، کل مجموعه تکنیک دائو یین “نه مرحله هون یوان” و کل مجموعه تکنیک خنجر”تیغه ی تندر” ئه. از بین این سه، تکنیک دائو یین ضروریه!»

*نکته ی مترجم انگلیسی: لیوگوانگ در لغت به معنای نور جاریه.

«فقط با تکنیک دائو یین می‌تونید به بدن قدرتمندتری دست پیدا کنید!»

«تناسب اندام هسته اصلیه!»

«تکنیک تیغه و چابکی نیاز به تمرین و درک مداوم داره!»

لوفنگ به ورق زدن ادامه داد. توی این کتابچه راهنما دستورالعمل، سه جلد در مورد تکنیک دائو یین وجود داشت. طبق توضیحات کتابچه راهنما، علاوه بر این، نه جلد از تکنیک «نه مرحله هون یوان» دائو یین هم بود. این کتابچه راهنما دستورالعمل، فقط سه جلد اول تکنیک تیغه و تکنیک چابکی رو داشت. لوفنگ کل مطلب رو کلمه به کلمه خوند.

بعد از اینکه سرش رو بلند کرد…..

نور خورشید یک طوری بدشگون و نامبارک بود و خورشید ماه آگوست از پنجره‌ها به داخل می‌تابید و باعث می‌شد کل سالن تمرین بیشتر از قبل خیره‌کننده بشه.

«شگفت انگیزه، واقعا شگفت انگیزه.»

لوفنگ به طور کامل توی «تیغه تندر نه مرحله ای» که ارباب رعد ساخته بود، کشیده شد. باوجود اینکه اون فقط سه مرحله اول رو داشت، اما همون‌ها کافی بود تا فک لوفنگ بیوفته. مقایسه‌ی نکته‌های موجود تو اینترنت با این دستورالعمل، مثل مقایسه‌ی کرم شب‌تاب با خورشید بود.

«من این تکنیک رو امتحان می‌کنم.»

لوفنگ مؤقرانه کتابچه راهنما دستورالعمل رو گوشه سالن تمرین گذاشت و خنجر روح خودش رو بیرون آورد. موقعی خنجر روح که از غلافش بیرون اومد، یک صدای «چی» مانند تولید کرد. طول کل خنجر روح 101 سانتی‌متر، طول تیغه 78 سانتی‌متر و عرض تیغه 5.2 سانتی‌متر بود. این تیغه مدتی قبل تیز شده بود و ماده اصلیش آلیاژ درجه دو بود.

حتی با وجود قیمت نیم‌بها، این تیغه 3 میلیون بود و 112 کیلو وزن داشت.

«شروع کن!»

(هوهو)

به نظر می‌رسید لوفنگ فقط وسط سالن تمرین ایستاده بود، اما خنجر روح توی دستش مدام به اطراف تکون می خورد.

تکنیک تیغه تندر نه مرحله‌ای متکی به روش خاصی برای اعمال نیرو بود.

موقعی که یه فرد معمولی تیغه خودشو تاب می‌ده، می‌شه گفت از 100 درصد قدرتش استفاده می‌کنه! اما توی تمرین “تیغه تندر نه مرحله‌ای”، فقط 70 درصد از قدرت فرد برای تاب به تیغه استفاده می‌شه. بعد از حرکت در مرحله اول حمله با قدرتشون، اون‌ها خودشون رو مجبور می‌کنن تا با 70 درصد توانشون مرحله دیگه‌ای هم به حرکت در بیارن. دو مرحله از این مراحل باهم برابره با 140 درصد از قدرت!

تیغه تندر نه مرحله ای نه مرحله داره.

توی مرحله اول می‌تونید مرحله دیگه‌ای رو آزاد کنید، که 140 درصد قدرته!

توی مرحله دوم می‌تونید دو مرحله دیگه رو آزاد کنید، که 210 درصد قدرته!

توی مرحله سوم می‌تونید سه مرحله دیگه رو آزاد کنید، که 280 درصد قدرته!

……

توی مرحله نهم می‌تونید نه مرحله دیگه رو آزاد کنید، که 720 درصد قدرته! یعنی هفت برابر قدرت معمولتون.

این اتفاق نشون دهنده‌ی چیه؟

به این معنیه که اگه یک جنگجوی مبتدی بتونه تا مرحله نهم “تیغه تندر نه مرحله‌ای”» رو یاد بگیره، اساساً می‌تونه با یه جنگ‌سالار مبتدی رقابت کنه!

«خیلی سخته، درست مثل چیزی که شایعه‌ها می‌گفتن. این آموزش “تیغه تندر نه مرحله‌ای” خیلی سخته. حتی قسمت مقدماتی‌اش هم خیلی سخته.» لوفنگ صدها بار به چرخوندن تیغه خودش ادامه داد. اون با هر چرخش سعی می‌کرد بر اساس پایه‌های چرخش تیغه و آزادسازی مرحله دوم چرخش بنا کنه. با این حال، اون نمی تونست این کار رو انجام بده.

خیلی سخته!

چرخش یه خنجر درست تو یه لحظه به پایان می‌رسه. توی این لحظه، بعد از اولین باری که از قدرتت برای چرخش استفاده می‌کنی، باید دوباره بهش نیرو وارد کنی که این کار عملا غیرممکنه.

«مثل اینکه نمی‌‎تونم خیلی طمعکار باشم. توی مرحله اول “تیغه تندر نه مرحله‌ای” 18 تکنیک تیغه مختلف وجود داره. با توجه به کتابچه راهنما دستورالعمل، اگه این 18 تکنیک رو تمرین کنم، می‌تونم ترفند آزادسازی  مرحله اول “تیغه تندر نه مرحله‌ای” رو بفهمم. لوفنگ سر تکون داد.

یه حرفی هست که می‌گه “معنی‌ها وقتی خودشون رو نشون می‌دن که یه کتابو صدبار خوندی”.

معنی بعد از چندین بار تمرین این 18 تکنیک، روی واقعی خودش رو نشون می‌ده.

«فنگ، وقت خوردنه.»

«فنگ، عجله کن.»

صدای مامان و بابا از طبقه پایین می‌اومد.

«دارم می‌آم.» لوفنگ خنجر روح خودش رو دوباره داخل غلافش گذاشت و اون رو به دیوار آویزون کرد. بعد از اون، کتابچه راهنما “تیغه ی تندر نه مرحله‌ای” رو توی اتاق شخصی‌اش گذاشت. درست بعد از انجام این کار، لوفنگ به طبقه پایین رفت تا غذا بخوره.

※※※※※※

زمان گذشت و با وجود اینکه لوفنگ قبلاً به جوخه پتک آتشین پیوسته بود، ولی اونا تو تعطیلات بودن. لوفنگ از این فرصت استفاده کرد تا تکنیک “تیغه تندر نه مرحله‌ای”، چابکی و تکنیک دائو یین خودش رو صیقل بده. این و تمرین انرژی ژنتیکیش نتایج واضحی رو به وجود آورد. سطح آمادگی جسمانی لوفنگ به وضوح دوباره یک تن رشد کرد.

و لوفنگ هنوز نتونسته بود برای تکنیک “تیغه تندر نه مرحله‌ای”، مرحله اول رو یاد بگیره.

با اینکه اون نتونست اون تکنیک رو یاد بگیره، اما روشن بود که لوفنگ چابک‌تر شده و کنترلش روی تیغه و قدرتش خیلی بهتر شده بود.

«با اینکه هنوز نمی‌تونم مرحله دیگه‌ای رو آزاد کنم، اما حداقل می‌تونم ماهیچه‌هام رو خیلی بهتر از قبل به‌دست بگیرم.» لوفنگ به تنهایی داخل سالن تمرین ایستاده بود و در سکوت شروع کرد به تن کردن لباس رزمش. اون پنج چاقوی پرتابی رو روی هر کدوم از جیب های رانش گذاشت و چکمه‌های جنگی آلیاژی پوشید.

اون همچنین یه جلیقه‌ای پوشیده بود که شونه‌هاش رو آزاد می‌ذاشت  و روی هر دو دستش محافظ مچی داشت.

لوفنگ کوله‌پشتی، سپر شش‌ضلعی و تیغه شبح رو در پشتش داشت. روی محافظ مچ دست راستش، ساعت ارتباطات تاکتیکش قرار داشت. توی کیفش کمی آب‌وغذای پرکربوهیدرات آماده کرده بود.

لوفنگ نفس عمیقی کشید: «امروز، 28 آگوست، اولین روزیه که شهر رو ترک می‌کنم و رسماً یه مأموریت رو شروع می‌کنم.»

در واقع…

امروز، روزی بود که جوخه پتک آتشین حرکت می‌کرد!

«لوفنگ!» فریاد فرمانده چن‌گو از بیرون اومد.

لوفنگ جواب داد: «دارم میام.»  اون بلافاصله به طبقه پایین دوید و دید که پدرش لوهونگ‌گو و مادرش گونگ‌شین‌لان توی اتاق نشیمن ایستادن. برادرش لو‌هوآ روی ویلچرش نشسته بود و در سکوت به لوفنگ نگاه می‌کرد. اونا می‌دونستن که امروز روزیه که لوفنگ می‌خواد شهر رو ترک کنه و وارد سرزمین‌های وحشی بشه.

سرزمین‌های وحشی اسمی بود که مردم به سرزمین‌های خارج از شهر می‌گفتن. این سرزمین‌ها  شامل شهرهای ویران‌شده، حومه شهر، کوه‌ها، جنگل‌ها، دریاچه‌ها و غیره بود.

گونگ‌شین‌لان نتونست جلوی خودشو بگیره و گفت: «لوفنگ، مراقب باش.»

لوفنگ خندید: «نگران نباش مامان.» سرش رو برای پدرش تکون داد و در نهایت به سمت لو‌هوآ نگاه کرد.

«داداش، شاید وقتی برگردی، بتونی شیرینی عروسی‌ام رو بخوری.» لوهوآ یه دفعه شروع به خندیدن کرد.

«شیرینی عروسی؟ خیلی زود نیست؟ تو حتی دو ماه نیست که اون زن جوون رو می‌شناسی.» لوفنگ خندید.

«اگه تو رابطه خوبی هستیم، مگه دیر و زودش مهمه دیگه؟» لوهوآ خندید.

«باشه، من برمی‌گردم تا شیرینی عروسی‌ات رو بخورم، پس بهتره برام شیرینی‌های خوشمزه‌ای آماده کنی.» لوفنگ خندید و سر برادرش رو نوازش کرد و گفت: «بابا، مامان، من رفتم. چند روز دیگه برمی‌گردم.» بعد از اینکه این جمله رو گفت، به سمت در دوید و مقابل در ویلاش چن‌گو رو دید.

خانواده لوفنگ در سکوت لوفنگ  رو داخل لباس رزمش  که به سرعت و بی‌رحمی می‌رفت، تماشا کردن. اون کاملاً مجهز بود.

«لوفنگ، بیا به بازار اتحاد HR بریم تا با کاپیتان و بقیه ملاقات کنی. بعد با هم به سمت  سرزمین‌های وحشی حرکت می‌کنیم.»

«چشم برادر چن.»

لوفنگ همراه با چن‌گو و مرد دیگه‌ای که نیزه‌ی فولادی در پشتش داشت، به سرعت به سمت ماشین شخصی دوجوی محدودیت‌ها رفتن.