باز: تکامل آنلاین
قسمت: 41
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۴۱ - لطفا منو بکش! می تونم خودکشی کنم؟ قسمت ۱
لیام پوزخندی زد. ده ها بازیکن مبارز از نزدیک با در دست داشتن انواع مختلف سلاح ها از هر طرف به سمت او می شتافتند.
«خب... الان دیگه راه برگشتی وجود نداره.» او نفس عمیقی کشید و به پهلو رفت و بدنش را به شکلی زیرکانه خم کرد که همزمان از پنج حمله طفره رفت.
چند گلوله آتشین به بدن او اصابت کرد، اما آنها فقط پوست او را در حالی که او دوباره حرکت می کرد، زیبا می کردند و از بار اصلی حمله جلوگیری می کرد.
«چی؟»
«اون کجاست؟»
لیام کاملا محو بود و هیچ کس حتی نمی توانست حرکت او را ببیند، چه رسد به اینکه الگوهای حرکتی او را بفهمد.
بدتر از آن، به دلیل ماهیت واقع گرایانه بازی، حملات مختلف بین دوست و دشمن فرقی نمی گذاشت.
تیغهای یخی و گلولههای آتشین که روی لیام فرود نیامدند، روی دیگر اعضای گروه که در نزدیکی ایستاده بودند فرود آمدند و به جای لیام، به آنها برخورد کردند.
انفجار. انفجار. انفجار. انفجار.
سه مرد، متحمل ضربات مرگبار فوری شدند و به عقب برگشتند، اجساد آنها مرده و بی جان بود. قبل از اینکه کاملاً به غبار تبدیل شوند و در باد پراکنده شوند، درخششی نورانی آنها را فرا گرفت.
«چی شد؟»
«لعنت. درست هدف گیری کنید، احمقا! احمقا!» جین وی با عصبانیت فریاد زد. هیچ چیز بر وفق مراد او پیش نمی رفت و این بازی لعنتی نیز کار را آسان نمی کرد.
«هه اول باید کمی وقت می ذاشتی تا بازی رو بفهمی.» لیام خندید، فقط صدایش در سکوت ناگهانی بلند شد.
زمان زیادی از شروع بازی نگذشته بود، بنابراین آنها هنوز به این جزئیات مهم پی نبرده بودند و پیشرفت ناگهانی، همه را غافلگیر کرد.<...
کتابهای تصادفی

