باز: تکامل آنلاین
قسمت: 147
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 147 – جایزه غیرمنتظره
لیام این را دید و بلافاصله فهمید که قرار است چه اتفاقی بیفتد.
«تلن، از حمله گردبادت استفاده کن.»
او ذخایر مانای خود را هل داد و به جلو پرید و فاصله بیشتری بین او و ماهیها افتاد.
پرنده باد شکن جیغی کشید، فریادش بلندتر از مرفینها بود و بالهای بزرگش را تکان داد و چندین وزش باد شدید را به بیرون فرستاد که با هم ترکیب شدند و گرداب بزرگی را تشکیل دادند.
لیام به موقع به جلو پرید و نیمی از ماهیهایی که پشت سرش او را تعقیب میکردند در این گردباد گرفتار شدند.
آنها نمیتوانستند بادهای بران را تحمل کنند و بیرحمانه به اطراف پرتاب میشدند.
مرررر مررر.
ماهیها جیغ میکشیدند و سعی میکردند مقابله کنند اما یکی پس از دیگری به داخل آب باتلاق فرود آمدند.
شلپ شلپ شلپ
همه چیز به هم ریخته بود و ماهیها همه جا پراکنده بودند.
لیام از فرار منصرف شد و قبل از اینکه گردباد کاملاً فروکش کند، از شاخهای برای پریدن به سمت ماهیهایی که مورد حمله واقع شده بودند استفاده کرد.
او به اندازه کافی فرار کرده بود و گروه مقابلش چیزی نبود که از عهده آن بر نیاید، مخصوصاً وقتی آنها بیاختیار در حال چرخیدن بودند.
قبل از اینکه آنها بتوانند تعادل خود را به دست آورند، او با شمشیر به آنها ضربه زد و هر بار یک ماهی را نابود کرد.
لیام هر نقطه قرمزی را که میتوانست پیدا کند، شکار کرد و اول تمام جادوگران مرفین را نابود کرد.
لونا و تلن نیز با تماشای اقدامات او از این فرصت استفاده کردند تا ماهیهای دست و پا گیر را یکی یکی جدا کنند.
تلاشهای مشترک آنها تعداد مرفینهای باقیمانده را در عرض چند ثانیه به نصف کاهش داد.
متأسفانه، همه آنها در حال حاضر تاثیر کاهش آمار را دریافت کرده بودند، اما این مهم نبود، زیرا مبارزه کثیف تقریباً تمام شده بود.
آنها بیشتر و بیشتر فشار آوردند و وقتی آخرین ماهی مرده به زمین افتاد، لیام و دو حیوان خانگیاش ب...
کتابهای تصادفی
