باز: تکامل آنلاین
قسمت: 224
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 224 – آشیانه گابلین
«حداقل این بار حواست رو جمع کن.» آنیا، شفادهنده بلوند، طلسم محافظت از زمین را روی گروه قرار داد در حالی که کوسکه پنج گرگ مرده را با خود آورد.
به محض اینکه دید حیوانات خانگی بیشتری وارد میدان شدند، بارِت دیوانه با ناراحتی صورتش را به هم زد. «دقیقا چیزی که نیاز داریم. حیوونای خونگی بیشتر! عالیه! واقعا عالیه!»
مدان، مرد چاق، که تمام این مدت دندانهایش را به هم میفشرد و توهینها را تحمل میکرد، دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد و با عصبانیت پاسخ داد.
«خفه شو. دارم بهت میگم بیشعور احمق. اون تقصیر من نبود. گرگهای من توجهها رو جلب نکردن. چرا همیشه منو سرزنش میکنی؟»
«فقط به این خاطر که من یه شکارچی هستم، نمیتونی من رو برای هر اتفاق اشتباهی که میافته سرزنش کنی! این مزخرفه!»
«مزخرف؟ خب، پس تو بگو چی شد؟»
«اگه شما احمقا گابلینای بیشتری وارد نمیکردید، ما تا الان مبارزه رو تموم کرده بودیم و ادامه میدادیم!»
کوسکه با دیدن این دو دعوا سعی کرد حرفی را بزند اما صدای نرمش در پس زمینه غرق شد.
برگشت و به آنیا نگاه کرد و از او کمک گرفت، اما او به طرف دیگر نگاه میکرد و با فرهای بلوندش بازی میکرد، گویی برایش مهم نیست که اینجا چه اتفاقی افتاده است.
بدون هیچ انتخاب دیگری، کوسکه فقط میتوانست امیدوار باشد که این دو دعوا را متوقف کنند. با این حال، حتی پس از چند دقیقه، آنها همچنان به بحث بیهوده ادامه دادند.
کوسک که دید به جایی نمیرسد، آهی کشید و رابط سیستم خود را باز کرد. سپس تماس گرفت.
فوراً دو نفری که از طرفی با هم دعوا میکردند، سفت شدند.
«لعنتی. تماس رو قطع کن. تماس رو قطع کن، لعنتی.»
«دعوا نداریم. دعوا نداریم. بیاید دوباره ماموریت رو شروع کنیم.»
«لعنتی. کوسکه، مجبوری اینقد دهنلق باشی؟ همیشه واسه چوقولی کردن پیش برادر بزرگ آمادهای.»
«اگه میگفتی تمومش میکردیم. فقط داشتیم با صدای بلند صحبت میکردیم.»
کوسکه با شنیدن این دو نفر که بیشرمانه تلاش میکنند تا اعمالشان را توجیه کنند، رابط سیستم خود را بست و در سکوت به طرز هولناکی خندید.
اما آنیا ساکت نشد. «شما دو تا دیوونه. همیشه احمقانه دعوا میکنید. بیاید شروع کنیم.» تمسخر کرد و چشمانش را گرد کرد.
مدان و بارت هر دو به او خیره شدند اما با هم مخالفت نکردند. در عوض، آنها حتی به یکدیگر نگاه کردند و نگاههای معنی داری با هم رد و بدل کردند و چشمانشان را نیز گرد کردند.
زمانی که آنها برای اولین بار با بلوند روسی آشنا شدند، هر دو سعی داشتند توجه او را جلب کنند، زیرا او بسیار قد بلند و بسیار سک*سی بود.
با این حال، به محض...
کتابهای تصادفی


