باز: تکامل آنلاین
قسمت: 242
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 242 – شهرت جهانی
«برادر! تو هم از سیستم خارج شدی! ما هم همین الان بیرون اومدیم!» می می به محض اینکه دید لیام از اتاقش بیرون میآید خوشحال شد.
شن یو که در کنارش ایستاده بود و با تلفنش درگیر بود، از شدت عصبی بودن تقریباً گوشی را انداخت.
لیام خوشبختانه به اندازه کافی نزدیک بود، بنابراین توانست قبل از اینکه روی زمین بیفتد و تکه تکه شود، آن را با دستش بگیرد.
«اوه. گرفتمش. بفرما.» آن را به شن یو برگرداند.
شن یو بلافاصله قرمز شد. لبهایش را گاز گرفت. از اینکه هر بار جلوی این مرد خجالت زده میشد، ناراحت بود.
از طرف دیگر، می می، از روی سرگرمی قهقهه زد. «برادر، این چیه! ها ها ها. درست مثل داخل بازی، اینجا هم واکنشهای فوقالعاده سریعی داری! ها ها ها ها.»
او فقط بیگناهانه نظر داد، اما چهره لیام به محض شنیدن آن کمی تغییر کرد. آیا او در واقع سریعتر از حد معمول بود؟
فکری به ذهنش خطور کرد. با این حال، او به سرعت با صدای شکمش از آن فکر منحرف شد.
او همچنین بسیار خسته بود، بنابراین روی کاناپه دراز کشید و چشمانش را بست. «می می، میتونی برای ما سه نفر غذا سفارش بدی؟»
«آه. آره. خواهر یو همین الان داشت اینکار رو میکرد. من غذای مورد علاقه تو رو هم اضافه میکنم.»
غذا به زودی رسید و هر سه با تماشای اخبار از تلویزیون، غذای خود را خوردند.
این روزها بیشتر اخبار مربوط به این بازی بود، بنابراین هر سه آنها با علاقه فراوان آن را تماشا کردند. با این حال، اولویتهای آنها متفاوت بود.
در حالی که می می و شن یو فیلمهای مختلف، بریده ویدیوهای جالب و مصاحبههای بازیکنان را تحسین میکردند، لیام رشد کلی بازیکنان مختلف را زیر نظر داشت.
هر سه در سکوت مشغول تماشا و خوردن بودند و کاملا غرق اخبار بودند که ناگهان مجری شروع به صحبت در مورد پنج شخصیت معروف بازی در حال حاضر کرد.
«و حالا از پنجمین بازیکن معروف بشنویم! آریا، رام کننده اژدها!»
او توانسته پنج اژدها را رام کند و در حال حاضر با سرعت زیادی در رده بندی بالا میرفت. زن زیبا با صدای بلند اعلام کرد.
«رام کننده اژدها؟ وای! این شخص باید عالی باشه!» می می با تعجب فریاد زد.
یک ثانیه بعد، به طور غیرمنتظره، یک چهره جوان در تلویزیون ظاهر شد. او قطعا یک نوجوان بود، شاید حتی نوجوان هم نه. آن بچه حتی از می می کوچکتر به نظر میرسید.
«ههههه! اون رام کننده اژدهاست؟»
می می چشمهایش را باور نمیکرد. او انتظار داشت کسی قد بلندتر و خونسردتر به نظر برسد، شاید شبیه برادرش.
ولی این بچه پنجمین بازیکن معروف بود؟؟ کجای این دنیا عدالت وجود داشت؟
ناگفته نماند که این بچه بسیار مغرور به نظر میرسید و چندین اظها...
کتابهای تصادفی


