باز: تکامل آنلاین
قسمت: 244
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 244 – در جستجوی هیچ؟
پس از چند ساعت سفر، لیام و تلن بالاخره به شرقیترین قسمت پادشاهی رسیدند.
به زودی، آنها در مناطق مرزی فرود میآیند، مکان ناهمواری که پادشاه درباره آن صحبت کرده بود.
«اون نمیتونسته به من دروغ بگه آره؟»
تصویر پادشاه زن نمای زیبای پادشاهی گرش در ذهن لیام شناور بود، در حالی که او در مورد این احتمال فکر میکرد.
مشکل او این بود که تمام مناطق این منطقه پر از جانوران سطح بالا و موجودات خطرناک بود. ناگفته نماند که همه آنها به صورت گروهی پرسه میزدند.
اگر او به طور تصادفی یک جانور را مورد آزار و اذیت قرار دهد، بقیه نیز پاسخ خواهند داد.
بنابراین لیام واقعا امیدوار بود که پادشاه اطلاعات صحیح را به او گفته باشد و او را گمراه نکرده باشد.
در غیر این صورت، او باید زمان قابل توجهی را در اینجا هدر دهد و با جانوران و هیولاهای بالاتر از سطح خود مبارزه کند.
نه این که او نتواند به نحوی پیروز شود و جان خود را حفظ کند، اما صرفاً برای انجام این کار زمان زیادی از دست خواهد داد.
به طور معمول، ماموریتها حداقل از نظر مکان ساده هستند. با این حال، او تنها به این دلیل در این مخمصه بود که این مکان در واقع محل ماموریت پادشاهی خودش نبود.
بلکه او به دنبال سرنخهایی که در مورد ماموریت پادشاهی کوسکه به دست آورده بود به اینجا آمده بود.
در طول مکالمه آنها، به خاطر پرحرفیهای لیام، پادشاه اجازه داده بود این تکه کوچک اطلاعات از دهنش در برود.
جایی در این گستره وسیع مرزی بین پادشاهی گرش و پادشاهی ثاندربولت، یک غار، یک کلبه، یا یک لانه قرار داشت که حاوی میراث جادوگری یا حداقل سرنخهایی از آن بود.
زیاد نبود اما برای ادامه دادن کافی بود.
لیام سوت زد و به تلن اشاره کرد که او را اینجا رها کند و در منطقهای نزدیک پنهان شود. پرواز از اینجا به بعد کمی خطرناک بود. اگر دیده میشدند، سرنگون میشدند.
درست مانند پادشاهی گرش، پادشاهی ثاندربولت نیز یک پادشاهی انسانی بود.
با این حال، بر خلاف پادشاهی گرش، اورکهایی وجود داشتند که همراه با انسانها در اینجا زندگی میکردند. انسانهایی که در این سرزمینها ...
کتابهای تصادفی


