باز: تکامل آنلاین
قسمت: 289
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 289 – پویایی گروه
»این جنوبه؟ من زیاد اینجا نبودم.» الکس در حالی که راه می رفت سوت زد. »هیچکدوم از شما بچه ها در این منطقه گشتید؟»
کسی جواب او را نداد. آنها در حال حاضر در وسط یک منطقه سطح بالا با هیولاهای حداقل در سطح ۴۰ حرکت میکردند.
تک تک نبردها یک مبارزه بود و به سختی از پس آن بر می آمدند.
در حالی که کنترل یک جانور سطح 40 به خودی خود چندان دشوار نبود، اکثر مهاجمین در منطقه به صورت گروهی در اطراف پرسه می زدند و این کار را دشوار می کرد.
مبارزه ها هولناک بود و آنها باید تمام تلاش خود را می کردند و بارها و بارها با تمرکز ذهنی کامل و توانایی های فیزیکی خود مبارزه می کردند.
بنابراین این شرایط کاملاً تخلیه کننده بود. خوب، حداقل برای اکثر اعضای گروه.
الکس و میا، که تواناییهایشان یک سر و شانه بالاتر از دیگران بود، به سادگی در میان دعواها پیش رفتند.
می می و شن یو سعی کردند با این دو رقابت کنند، اما آنها به شدت فاقد تجربه رزمی بودند که آنها را کمی عقب تر از این دو قرار میداد.
البته در مواقع اضطراری همیشه می توانستند به دو گولم تکیه کنند. با این حال، میا به شدت استفاده از آنها را ممنوع کرد، مگر اینکه شرایط به طور مطلق آن را خواستار شود.
بنابراین تقریباً همه افراد گروه خسته بودند و هیچ کس مانند الکس انرژی لازم برای لذت بردن از پیاده روی را نداشت.
اما ... یک نفر دیگر در گروه بود که کاملاً آرام بود و این لیام بود که خواب آلود روی ببر سفیدی که گروه را همراهی می کرد دراز کشیده بود و در هیچ مبارزه ای شرکت نمی کرد.
لیام هم مثل الکس از مناظر لذت می برد.
او به دلایل نامعلومی لبخند ظریفی بر لب داشت و با چشمان بسته از نسیمی که از روی صورتش می گذشت لذت می برد.
راستش مدتی بود که بیدار بود اما همچنان طوری رفتار می کرد که انگار خواب است.
با اضافه شدن افراد جدید به گروه، او می خواست توانایی های رزمی همه را مشاهده کند.
آنها با الکس و میا با هم مبارزه می کردند، بنابراین او به استانداردهای آنها شک نکرد، اما همچنان می خواست شرایط آنها را شخصاً مشاهده کند، نقاط قوت و ضعف آنها را بسنجد.
و این یک فرصت عالی برای انجام این کار بود. مسیر آنها پر از جانوران وحشی و حشرات بزرگ سمی بود.
آنها مجبور بودند برای مقابله با مهاجمین، مبا...
کتابهای تصادفی


