باز: تکامل آنلاین
قسمت: 423
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۴۲۳ - صفحه وضعیت سطح ۵۰
در همین حال، جایی چند مایلی دورتر از منطقه... لیام درحالیکه گوش تا گوش پوزخند می زد، بالای روباه سفید نشسته بود.
«نکتهی داشتن یه آیتم که هر بازیکنی آرزوش رو دارد اینه که باید بتونی از اون آیتم محافظت کنی. هاهاها.»
«زیباست مگه نه، لونا؟» تاج زمردی را در دستش چرخاند. او کسی نبود که جواهرات یک زن را تحسین کند، اما جواهری که در دستش بود واقعاً نفیس بود.
نگینهای سبز رنگ روی تاج زیر نور خورشید درخشان میدرخشیدند، اما مهمترین جنبه زیبایی آن نبود.
این یک وسیله افسانهای بود که لیام در دست داشت. حالا که از آسیب دور شده بودند، تاج را نزدیک کرد و به درستی آن را مشاهده کرد.
«بررسی.» او زمزمه کرد و سعی کرد بهتر به تاج نگاه کند و ویژگیهای آن را مطالعه کند، اما متأسفانه چیزی بیرون نیامد.
او حتی سعی کرد آن را استفاده کند و زمانی که این کار را کرد، فقط مثل یک آشغال بدون هیچ ویژگی خاصی در یکی از شکافهای فضای موجودیاش قرار گرفت.
[تاج زمرد]
[سلامت +۱]
«هومم بهم نگو که این کالای افسانهای در کل فقط به نفر متصل میشه!» لیام اخم کرد.
بعد از یک دقیقه سرش را با قاطعیت تکان داد: «نباید اینطور باشه. این تاج باید مدتها پیش توسط شخصی ساخته میشد تا به مقام افسانهای برسه.»
«پس بدیهیه که بیش از یک مالک داشته. هوم... شاید فقط روی خانمها کار کنه؟ یا شاید کسی با قرابت طبیعت بالا؟»
او برای چند ثانیه دیگر تاج را زیر نظر گرفت و سپس آن را به فضای موجودی خود پرتاب کرد.
«حدس میزنم بتونم همه اینها را با میمی تست کنم.»
بالاخره او تاج را برای خواهرش دزدیده بود زیرا بنیه میمی و آنیا شباهتهای زیادی داشت.
اگرچه یکی شمن و دیگری شفاگر بود، هر دوی آنها به شدت به جادوی طبیعت متکی بودند: «هومم... به احتمال زیاد باید کار کنه.»
لیام سری تکان داد و سپس توجه خود را به رشد شخصی خود معطوف کرد. تاج تنها چیزی نبود که دزدیده بود.
به لطف امتیاز تجربه از غول بی چهره، او در نهایت به سطح ۵۰ رسید!
سطح ۵۰ نقطه ع...
کتابهای تصادفی


