باز: تکامل آنلاین
قسمت: 461
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۴۶۱ – فرار بیفرار!
لیام به درختی که کنارش بود تکیه داد و با بیحوصلگی زمزمه کرد: «هممم... تا وقتی هستهی مانا ندارم، مجبورم از دست این احمقها فرار کنم.»
بعد از مدتها دویدن، دلش میخواست کمی استراحت کند و به اوضاع فکر کند. زیاد طول نکشید که متوجه شد اوضاع وخیمتر از چیزی است که فکر میکرد.
هوادارانش یکدفعه چند برابر شده بودند!
اکنون، افراد زیادی در هر دو قلمرو در جستجوی او بودند.
«نچ نچ نچ. اوضاع خیلی بد شده. باید زودتر بدهیهام رو صاف کنم.» لیام، گوشت برشتهای را که شنیو قبلاً به او داده بود خورد و همزمان دایرههایی روی زمین کشید.
کارهای زیادی برای انجام دادن داشت و هر لحظه ممکن بود جنگ بزرگ به پایان برسد. زمانبندی هم خودش یک مشکل بزرگ بود. این بار، همهچیز خیلی سریعتر از گذشته پیش میرفت.
با این سرعت، بهروزرسانی نهایی ممکن بود زودتر از آنچه انتظار میرفت برسد.
پس از اولین راهاندازی بازی، اکنون آنها رسماً به پایان دوره سهماهه نزدیکتر شده بودند.
اگر جنگ بین قلمرو زیرین و قلمرو شیون تمام میشد و قلمرو شیون تثبیت میشد، مرحله بعدی بازی شروع میشد و بعد از آن تغییرات بزرگی در دنیای واقعی رخ میداد.
در این مرحله، دولتها و مردم به واقعیت بازی و مرگهایی که درون آن رخ میداد، پی میبردند.
در ابتدا، شاید سعی میکردند بازی را مسدود کنند، اما بیفایده بود؛ چون عملاً نمیتوانستند مانع ورود افراد به بازی شوند.
بنابراین، دولتها هم مجبور میشدند با تمام توان وارد بازی شوند.
نه تنها دولتها، بلکه همه صنایع، شرکتها و سازمانهای جهانی هم به بازی میآمدند و تلاش میکردند سهمی از این کیک بزرگ بهدست آورند.
آن وقت بود که بازی واقعاً بیرحمانه میشد و بازیکنان انفرادی دیگر شانسی برای پیشرفت نداشتند.
لیام قبل از رسیدن به این مرحله میخواست جایگاه خودش را تثبیت کن...
کتابهای تصادفی

