من یه عنکبوتم، خب که چی؟!
قسمت: 11
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
بخش ۴
«این یه اژدهازادهست؟ ماهی نیست؟»
اوه پسر، من از همون اول هم احساس خوبی به این قضیه نداشتم.
ماجرا از این قراره که این اسبهای آبی که من تا الان باهاشون میجنگیدم در واقع یکی از نوادگان اژدهایانن!
«ویرم: یکی از گونههای ضعیف اژدهایان هستند. برخلاف این موضوع، بعضی از ویرمها قادر هستند به قدرت یک اژدها برسند.»
بله، همینطوره. حدس میزدم از اونجایی که اژدهای زمینی وجود داره، باید اژدهای آتشین هم وجود داشته باشه.
مثل اینکه تمام این مدت داشتم با یکی از گونههای اژدها میجنگیدم! امیدوارم توی این طبقه هیچ اژدهای آتشینی وجود نداشته باشه...!
خیلی خب، مثل اینکه دارم الکی حواس خودم رو پرت میکنم؛ باید روی مشکل اصلی تمرکز کنم!
«هفتگانِ اِلروئی لول ۷
وضعیت:
جان: ۴۶۱/۴۶۱ (سبز) میزان جادو: ۲۳۱/۲۳۱ (آبی)
استقامت: ۲۱۸/۲۱۸ (زرد) ۴۶۶/۴۵۱ (قرمز)
متوسط حمله: ۲۶۸ متوسط دفاع: ۳۱۱
متوسط جادو: ۱۶۱ متوسط مقاومتها: ۱۵۸
متوسط سرعت: ۱۵۵
مهارتها ناخوانا میباشند.»
«هفتگانِ اِلروئی: نوعی ویرم سطح پایین که بومی هزارتوی اِلروئی است و در طبقه میانی آن زندگی میکند. یک موجود خوفناک که با دهان عظیم خود هرچیزی بر سر راهش را میبلعد.»
این توضیحاتی که شنیدین مال موجودیه که الان درحال شنا توی مواد مذاب روبهروی منه.
از اونجایی که اون یه اژدهازاده سطح پایینه، شکل ظاهریش بیشتر شبیه به یه گربهماهیه تا یه اژدها!
نمیدونم برای چی کلمه «هفت» توی اسمش گنجونده شده!
ولش کن. ایراد گرفتن به سیستم نامگذاری این دنیا هیچجوره کمکی بهم نمیکنه.
دهنِ گنده این موجود واضحترین و بارزترین ویژگی اونه!
اگه توی دهنش بیفتم، وای... با این اندازهای که داره میتونه من رو یهجا ببلعه!
خیلی خوب شد که مهارت ارزیابیم روی اون کار کرد.
معمولا احتمال اینکه این مهارتم کار کنه یک به سهست.
خوششانسم که کار کرد.
عبور از همچین موجودی بدون اینکه وضعیتش رو بدونی خیلی خطرناکه.
تموم هیولاهای طبقه میانی که تاحالا باهاشون برخورد داشتم ضعیف بودن؛ ولی این یکی مطمئنا قویترینشونه!
اگه ممکنه، دوست دارم توجهش رو جلب نکنم.
ولی مثل اینکه این کار غیر ممکن باشه، چون که اون، درست داره کنار راهی که میخوام عبور کنم شنا میکنه.
طبق تجربیاتم، احتمال درگیرشدنم با این موجود زیاده!
هوم، چیکار کنم...؟
راستش میتونم با سرعت فوقالعادهم از زیر دستش فرار کنم، ولی از طرفی دلم نمیخواد اون تا ابد توی طبقه میانی من رو دنبال کنه! آخه یه نگاه به نوار قرمز استقامتش بندازین! مطمئن باشین به این زودیا از تعقیب من خسته نمیشه...!
با اینکه نوار زرد استقامتش کوچیکتره، ولی با این حال چند برابر مال منه.
از طرفی هم من چیزی از مهارتهای اون نمیدونم. اگه اون مهارتی مثل کاهش مصرف استقامت یا یه همچین چیزی داشته باشه، فرار ازش غیر ممکن میشه!
احتمالش کمه چنین مهارتهایی داشته باشه، ولی ممکن هم هست...
این گربهماهی از نظر جدول وضعیتی کمی از من قویتره. یعنی بهترین گزینهم فراره؟!
مثل اینکه همینطوره! آخه هر دفعه که زیادی به خودم مطمئن شدم، آخرش برام بد تموم شده!
هه، میبینین، دارم از کارهام درس میگیرم! خودم بهتر میدونم که نباید بذارم احساساتم بهم غلبه کنن.
باید تا میتونم حواسم رو جمع کنم.
باید به آرومی به جلو برم.
اگه هر لحظه من رو ببینه، با تموم سرعت شروع به دویدن میکنم.
آهان... مثل اینکه یه گربهماهی دومی هم سر از ماگما بیرون آورد...
بدبخت شدم...!
هی، تو جزء ماجرا نیستی!
آخه این دیگه چه وضعشه! با اینکه خودم رو کنترل میکنم، ولی با این حال باز هم توی دردسر میفتم؟! این واقعا بیانصافیه!
گربهماهی بزرگ بعد از این که من رو میبینه، چندباری پلک میزنه تا اینکه بالاخره دهن گندهش رو باز میکنه.
وقتشه که عقب عقب برم!
گربهماهی، زمینی که چند لحظه پیش روی اون ایستاده بودم رو به طور کامل بلعید.
اون به حرکتش ادامه میده تا اینکه خودش رو از ماگما بیرون میکشه و روی زمین میرسونه.
این لعنتی دست و پا داره؟! تا اون موقعی که توی ماگما بود متوجه نشده بودم!
فقط این نیست... تمام بدنش با پولکهای شبیه به پوست اژدها پوشیده شده.
مثل اینکه از لحاظ دفاع، ضعفی نداره.
بله، درست فکر کردین. فرار رو بر قرار ترجیح میدم...!
هی...!
وقتی میخوام به سمت راه فراری که توی ذهنم نقشهش رو کشیده بودم برم، گربهماهی دوم با بدنی گداخته جلوی روم ظاهر میشه.
ای وای؛ حالا از هردو سمت محاصره شدم... چطور خودم رو از دستشون خلاص کنم؟!
هی، تنها راهی که دارم اینه که حریف روبهروم رو تا جایی که میخوره بزنم!
دور بدن گربهماهی یه تار سمی میتنم. قبل از اینکه تار رو به بدنش بچسبونم، تار رو با سم آغشته کرده بودم. از اونجایی که تارهای ابریشمیم به راحتی توی این گرما میسوزن، هدفم بستن دست و پای اون نیست، بلکه میخوام بدون اینکه بهش زیادی نزدیک بشم، مسمومش کنم.
به محض اینکه تارهام با بدنش تماس پیدا میکنه، به خاکستر تبدیل میشه.
هه، تا اینجاش رو که خودم پیشبینی میکردم.
با مهارت ارزیابیم، مقدار تغییرات جونش رو چک میکنم.
کار کرد! سم داخل تارهام تونست کمی از جونش رو کم کنه!
حالا که میدونم میشه این جونورها رو از بین برد، پس بهتره یکم بیشتر با سمم آشناشون کنم!
مثل اینکه این گربهماهی اصلا از کار من خوشش نیومده چون داره با تموم سرعت و با دهنی باز سمتم حملهور میشه.
وا... ی! ترسنا... که!
نه، الان وقت ترسیدن نیست. باید تا اونجایی که میتونم موقعیتم رو نگه دارم.
درست موقعی که به چند قدمی من میرسه، مهارت سم ترکیبیم رو فعال میکنم.
و، درست به موقع از سر راهش کنار میرم.
این هیولای گندهبک به جای من، یه دهن پر از سم کشنده من رو قورت میده!
قبل از اینکه به این طبقه بیام، توی تمریناتم تونستم مهارت حملات سمیم رو به سطح ۱۰ برسونم.
به مهارت «سم مرگبار» من سلام کنین...!
بله درست شنیدین. سمی که قبلا میتونست یه میمون شیطانی گنده رو از پا در بیاره، حالا به یه نوع قویتر از خودش تبدیل شده!
درست لحظهای که گربهماهی سمم رو قورت داد، نوار جونش با سرعت فوقالعادهای شروع به کم شدن کرد.
منظورم از سرعت فوقالعاده، سرعتی مثل برق و باده!
برای همین هم هست که الان این ویرم بیچاره داره از روی درد فلجکننده به خودش میپیچه.
واو، فکر نمیکردم این زهر، چنین قابلیتی رو داشته باشه! حالا که با چشمهای خودم دارم اثراتش رو میبینم، خودم هم یکم ترسیدم!
خیلی خوب، اون یکیتون کجاست...
سرم رو که برمیگردونم، میبینم که این ویرم از تصویر زجر کشیدن همرزمش حسابی ترسیده!
هه، خب راستش با عقل جور درمیاد که با دیدن چنین وضعیتی از همنوعت از ترس خشک بشی.
فکر میکردم اژدهایان هیچوقت از نبرد فرار نمیکنن، ولی مثل اینکه اینها با اون اسبهای دریایی فرق میکنن.
آخرین گربهماهی سالم، دمش رو روی کولش میذاره و بدون هیچ کار اضافهای فرار میکنه.
اوه پسر، گمون میکردم این منم که باید فرار کنه!
مثل اینکه حسابی غافلگیرش کردم.
هه هه، مثل اینکه یکم از خود متشکر بودن هم بد نیست...!
من حسابی قوی شدم، مگه نه؟
فعلا بهتره این گربهماهی رو از عذاب خلاص کنم.
سم بیشتری به صورتش میپاشم.
بعد از یه رعشه کوتاه، کارش ساخته میشه.
«امتیازهای تجربی به حد نصاب رسید. کاراکتر عنکبوت تاراتکت کوچک سمی از لول ۶ به لول ۷ رسید.» «امتیازهای تخصصی جدید کسب شدند.»
«تخصص به میزان مورد نیاز رسید. مهارت [تمرکز_سطح۹] به [تمرکز_سطح۱۰] رسید.»
«شرایط برای کسب مهارت جدید مهیا شد. مهارت [شتاب ذهن] بر اثر رسیدن مهارت [تمرکز] به آخرین سطح، به دست آمد.»
«تخصص به میزان مورد نیاز رسید. مهارتهای خلاصی از [دردسر_سطح۱] به خلاصی از [دردسر_سطح۲] و مهارت [زندگی_سطح۱] به [زندگی_سطح۲] رسید.»
هوم، مثل اینکه تونستم مهارت تمرکزم رو تا آخرین لول بالا ببرم.
راستش رو بخواین روی این مهارت حساب باز کردم!
شاید به نظر مهارت سادهای بیاد، ولی پشت صحنه جنگهام حسابی بهم کمک رسونده.
برای همین هم هست که انتظار زیادی از نتیجه این مهارت دارم.
«شتاب ذهن: سرعت تفکرات کاربر را بالا میبرد. این مهارت باعث کوتاه شدن میزان زمان مورد نیاز عکسالعملها و فعالیتهای کاراکتر میشود.»
وای... عجب چیز فوقالعادهای! یعنی این همونیه که فکر میکنم؟!
چیزی که توضیحات داره بهم میگه اینه که من میتونم سرعت گذر زمان رو برای خودم کند کنم!
این یکی از اون چیزهاییه که، ورزشکارهای خیلی خفن دو سرعت، تجربه میکنن!
و من میتونم هروقت که بخوام این مهارت رو فعال کنم!
برگا... م!
خیلی دوست دارم امتحانش کنم!
هوم، فعلا بدون هیچ مشکلی فعالش کردم...
خب، حالا چی میشه؟
به نظر میاد رودخونه مواد مذاب روبهروم داره آرومتر حرکت میکنه.
یه چیزی به نظر جور درنمیاد... یه حس عجیبی دارم!
انگار بعضی از حواس بدنم دارن خیلی سریع و بعضی دیگه خیلی آروم حرکت میکنن.
بذار یه چیزی رو امتحان کنم...
سعی میکنم شروع به راه رفتن کنم.
هوم، مثل این میمونه که داری توی آب راه میری!
اینکه نمیتونم مثل همیشه بدنم رو کنترل کنم یهجورایی اذیتم میکنه.
پس کاربرد کلی مهارت شتاب ذهن همینه.
از اونجایی که وقتهایی بوده که به خاطر سرعت بالای خودم یه سری اشتباهات مرتکب شدم، بهتره برای مواقعی که میخوام با سرعت بالا حرکت کنم ولی در عین حال حواسم رو جمع کنم، استفادهش کنم.
یه دقیقه صبر کن ببینم... مقدار استقامت یا جادوم کم نشدن.
یعنی این مهارت هیچ چیزی از من مصرف نمیکنه؟!
یعنی این به یکی از مهارتهای همیشگیم تبدیل شده؟!
مثل اینکه میتونم بدون هیچ مشکلی روشن و خاموشش کنم؛ اگه همیشه روشن بذارمش مشکلی برام درست نمیکنه، میکنه؟!
اوه پسر، عجب مهارت خفنی به دست آوردم! راستش اولش فکر میکردم قراره هرچی جادو دارم رو مصرف کنه. مثلا اینکه مجبورم کنه فقط برای استفاده چند ثانیهای از اون، کلی جادو مصرف کنم...!
ولی اصلا اینطور نیست! به نظرتون این یکم این مهارت رو فوق قوی نمیکنه؟!
هیچ عوارض جانبی نداره. به جز کمی ناراحتی اولش که بالاخره بهش عادت میکنم.
فکر کنم یه کد تقلب واقعی گیر آوردم!
«تخصص به میزان مورد نیاز رسید: مهارت [پیشبینی_سطح۹] به [پیشبینی_سطح۱۰] رسید.»
«شرایط برای کسب مهارت جدید مهیا شد. مهارت [پیشگویی_سطح۱] بر اثر رسیدن مهارت [پیشبینی] به آخرین سطح خود، کسب شد.»
این دیگه چیه؟!
مثل اینکه مهارت پیشبینیم رو به آخرش رسوندم!
اون اولها اصلا مهارت به درد بخوری نبود؛ حالا که تکامل پیدا کره، شاید تغییر کرده باشه.
«پیشگویی: احتمال درستی پیشبینیها را قویتر میکند. به علاوه، به کاربر قابلیت دیدن کمی از آینده احتمالی را میدهد.»
دیدن آینده احتمالی؟ منظورت چیه؟!
خب، بذار امتحانش کنیم.
خب، این یکی رو هم بدون هیچ مشکلی فعال کردم.
هوم، تغییری احساس نمیکنم...
اوه، مثل اینکه ماگما داره یهجور عجیبی حرکت میکنه! یهجورایی مات شده...
نه، این ماگماها نیستن که مات شدن، بلکه این دید منه که تغییر کرده. مثل اینکه دوتا تصویر روی چشمم دارن همزمان پخش میشن!
یعنی دارم قسمتی از آینده احتمالی رو میبینم؟!
خب، از اونجایی که آینده احتمالی رو نشون میده، بهتره به هرچیزی که چشمهام میبینن اعتماد نکنم.
مطمئنم با کمی تمرین میتونم به نحو احسنت ازش استفاده کنم.
فعلا کمک چندانی بهم نمیکنه. الان فقط میتونم چندتا تیکه ماگمای روی هم افتاده رو ببینم.
چی؟! تو هم آره؟!
این یکی هم هیچکدوم از منابع جادو یا استقامتم رو مصرف نمیکنه!
یه مهارت همیشگی دیگه...!
عالی شد!
کی فکرش رو میکرد یه مهارت بچگانه و سادهای مثل مهارت پیشبینی بتونه چنین حالت تکامل یافتهای داشته باشه!
من رو ببخش پیشبینی جان! مثل اینکه مهارتهایی مثل تو میتونن خودشون رو یه روزی اثبات کنن!
«تخصص به میزان مورد نیاز رسید. مهارت [ارزیابی محیط_سطح۸] به [ارزیابی محیط_سطح۹] رسید.»
اوه، حلالزاده رو ببین!
ارزیابی جان، تو هم از لول پیدا کردن دوستات یاد گرفتی؟!
بذار ببینم حالا چه کارهایی از دستت برمیاد.
«تاراتکت کوچک سمی بینام؛ لول ۷
وضعیت:
میزان جان: ۸۸/۸۸ (سبز) میزان جادو: ۱۸۵/۱۸۵ (آبی)
میزان استقامت: ۸۸/۸۸ (زرد) ۸۸/۸۸(قرمزی) + ۶۱۲
متوسط حمله: ۱۰۹ متوسط دفاع: ۱۰۸
متوسط قابلیتهای جادویی: ۱۳۹ متوسط استقامتها: ۱۷۳ متوسط سرعت: ۹۵۶
مهارتها:
[بازیابی جان خودکار_سطح۵] [سرعت بازیابی جادو_سطح۳] [کاهنده مصرف جادو_سطح۲] [سرعت بازیابی استقامت_سطح۲]
[کاهنده مصرف استقامت_سطح۳] [قدرت نابودی_سطح۱] [افزایش قدرت برندگی_سطح۱] [افزایش قدرت زهر_سطح۳]
[ذهنیت جنگی_سطح۱] [اعطای انرژی_سطح۲] [حمله زهرآگین مرگبار_سطح۳] [سم ترکیبی_سطح۷]
[طنابباز_سطح۳] [تار عنکبوت_سطح۹] [تار براّن_سطح۶] [کنترل تار_سطح۸]
[پرتاب_سطح۷] [مانورهای ویژه_سطح۴] [برخورد_سطح۸] [فرار از دردسر_سطح۵]
[پنهان شدن_سطح۷] [تمرکز_سطح۱۰] [شتاب ذهن_سطح۱] [پیشگویی_سطح۱]
]تفکرات موازی_سطح۴] [محاسبات اعداد_سطح۶] [ارزیابی محیط_سطح۹] [شناسایی_سطح۶]
[جادوی کافر_سطح۳] [جادوی سایهها_سطح۲] [جادوی سمها_سطح۲] [جادوی برزخ_سطح۱۰]
[مقاومت در براب نابودی_سطح۱] [مقاومت در برابر سقوط_سطح۲] [مقاومت در برابر بریده شدن_سطح۳] [مقاومت در برابر آتش_سطح۱]
[مقاومت در برابر تاریکی_سطح۱] [مقاومت در برابر سموم مرگبار_سطح۲] [مقاومت در برابر فلج شدن_سطح۳] [مقاومت در برابر سنگ شدن_سطح۳]
[مقاومت در برابر اسید_سطح۴] [مقاومت در برابر فساد_سطح۳] [مقاومت در برابر بیهوشی_سطح۲] [مقاومت در برابر ترس_سطح۷]
[مقاومت در برابر کفر_سطح۳] [خنثیسازی درد] [کاهش درد_سطح۷] [افزایش قدرت دید_سطح۸]
[دید در شب_سطح۱۰] [افزایش میدان دید_سطح۲] [افزایش قدرت شنوایی_سطح۸] [افزایش قدرت بویایی__سطح۷]
افزایش قدرت چشایی_سطح۵] [افزایش قدرت لامسه_سطح۶] [زندگی_سطح۸] [انبوه جادو_سطح۸]
[سرعت عکسالعمل_سطح۸] [ماندگاری_سطح۸] [قدرت هرکول_سطح۳] [تنومندی_سطح۳]
[محافظت_سطح۳] [اسکاندا_سطح۳] [غرور] [پرخوری_۷]
[هیدیس] [ کفر_سطح۴] [n%I=w]
تعداد امتیازهای مهارتی: ۲۲۰
القاب:
[خورنده فساد] [خورنده همنوع] [قاتل] [شکارچی هیولاها]
[کسی که از تکنیکهای سمی بهره میبرد] [استاد طنابزنی] [بیرحم] [سلاخ هیولاها]
[فرمانروای تکبّر]»
اوه! پسر! الان میتونم لقبهایی که تاحالا به دست آوردم رو ببینم!
خیلی وقت بود میخواستم ببینمشون.
از اون گذشته، اون عدد کنار نوار قرمز استقامتم داره نشون میده چقدر انرژی اضافه از مهارت پرخوریم دارم؟
نمیدونستم میتونم انقدر انرژی ذخیره کنم!
خیلی خب بریم سر اصل ماجرا...
حالا که میتونم نوشتهی لقبهام رو توی جدول وضعیتم ببینم، میتونم هرکدوم رو ارزیابی کنم!
خب، بذار ببینم...
«لقب: نوعی کد کمککننده که با برطرف کردن یک سری نیاز یا انجام یک سری کارها به کاربر داده میشود. با به دست آوردن یک لقب، تا دو مهارت میتوان همزمان کسب شوند. بعضی از القاب میتوانند علاوه بر دادن مهارتهای جدید، چند مهارت پایهای کاربر را هم افزایش دهند.»
خیلی خب، متوجهم.
بعضی از لقبهام یه سری از مهارتهای پایهایم رو زیاد کردن و من اصلا متوجهش نشدم.
حالا دوبرابر هیجانزدهم تا بررسیشون کنم!
بزن بریم...
«خورنده فساد: سبب کسب [مقاومت در برابر سم_سطح۱] و [مقاومت دربرابر فساد_سطح۱] شده.
طرز به دست آوردن لقب: کاربر باید مقدار زیادی از غذای سمی یا مانند آن، در مدت زمان معینی مصرف کند.
تاثیرات: سیستم گوارش کاربر قویتر میشود.
توضیحات: این لقبی به کسانی که حاضرند حتی سم بخورند، داده میشود.»
هوم، با عقل جور درمیاد؛ آخه از اول به دنیا اومدنم دارم جونورهای سمی رو شکار میکنم!
نباید از اینکه چنین اسم حال به همزنی داره ناراحت شم.
پس به سیستم گوارشم کمک میکنه... مثل اینکه این لقب خیلی وقته حسابی داشته بدون اینکه متوجه بشم کمکم میکرده!
اگه تا الان قابلیت مقاومت دربرابر فساد رو به دست نیاورده بودم، ریق رحمت رو باید همون موقعی که یه گاز به اون حلزون حشرهای زدم سر میکشیدم!
این لقب خیلی به کارم اومده، فقط ای کاش اسم بهتری داشت!
«خورنده همنوع: سبب کسب [کفر_سطح۱] و [جادوی کافر_سطح۱] شده.
طرز به دست آوردن لقب: خوردن یک همخون.
تاثیرات: هیچ.
توضیحات: این لقب به کسانی داده میشود که مشکلی با خوردن همنوع خود ندارند.»
خب، آخه فایده داشتن این لقب چیه؟
از اونجایی که بهم مهارتهای کفر و جادوی کافر رو داده، پس لقبیه که از همون اول نباید به دستش میآوردم!
تازه، من نمیتونم از جادوی کافر استفاده کنم؛ پس فکر کنم کلا این بین ضرر کردم!
«قاتل: سبب کسب [مخفی شدن_سطح۱] و [جادوی سایههای_سطح۱] شده.
طرز به دستآوردن لقب: با به قتل رساندن تعداد مشخصی از موجودات با روش غافلگیر کردن.
تاثیرات: میزان آسیب وارده به شخص مورد حمله در صورت غافلگیر کردن او، چندین برابر میشود.
توضیحات: این لقب به کسی داده میشود که قتلهای پی در پی داشته باشد.»
درست همونجوریه که فکر میکردم... بهم مهارتها و قابلیتهای نینجایی میده!
خب، همه میدونیم که یه سری از نینجاها قاتلهای اجیر شدنی بودن؛ پس خیلی هم از موضوع پرت نبودم.
این یعنی در آینده میتونم بدون اینکه هیچکسی بفهمه، پشت سر دشمنهام برم و با دست خالی و بدون هیچ صدایی گردنشون رو بشکنم!
فکر کنم همین الانش هم بتونم!
«شکارچی هیولاها: سبب کسب [قدرت_سطح۱] و [تنومندی_سطح۱] شده.
طرز به دستآوردن لقب: کاربر باید تعداد معینی از هیولاها را از بین ببرد.
تاثیرات: مقداری افزایش، در میزان آسیب وارده به هیولاها توسط کاربر.
توضیحات: این لقب به کسانی داده میشود که تعداد زیادی از هیولاها را شکار کرده باشند.»
آهان، مثل اینکه به تعداد هیولاهایی که تا حالا کشتم ربط داره.
نمیدونم منظورش از تعداد معین دقیقاً چقدره، ولی مطمئنم تا موقعی که این لقب رو کسب کردم کلی هیولا کشته بودم!
تاثیر این لقب خیلی خوبه! من که ازش راضیم!
«کسی که از تکنیکهای سمی بهره میبرد: موجب کسب [سم ترکیبی_سطح۱] و [جادوی سمها_سطح۱] شده.
طرز به دست آوردن لقب: کاربر باید میزانی معین از سم را استفاده کند.
تاثیرات: قدرت و زهرآگین بودن سمهای مورد استفاده کاربر را افزایش میدهد.
توضیحات: این لقب به کسی که از سم برای رسیدن به اهدافش استفاده میکند، تعلق میگیرد.»
فکر کنم این به دردبخورترین لقبی باشه که دارم!
من بدجوری مدیون سَمهام هستم. انگار که این لقب رو مخصوص من درست کردن!
راستش خوب میشد اگه میتونستم از جادوی سمها استفاده کنم...
توی طرز به دست آوردنش نوشته با استفاده مقدار معینی از سم به دست میاد. از اونجایی که سمهای من خیلی قوین و من هردفعه مقدار کمی ازش رو روی حریفهام استفاده میکنم، فکر کنم برای همین باشه که کلی وقت طول کشید تا به دستش بیارم...!
«طنابباز: سبب کسب [تار براّن_سطح۱] و [کنترل تار_سطح۱] شده.
طرز به دستآوردن لقب: کاربر باید با استفاده از تار به تعداد معینی از حریفان حمله کند.
تاثیرات: قدرت حملات کاربر را که با استفاده از تار هستند، افزایش میدهد.
توضیحات: این لقب به کسانی داده میشود که از تار به عنوان سلاح استفاده میکنند.»
این لقب هم، دومین لقب مهم منه!
دومین طرز حمله مورد علاقه من رو قدرت میده. حمله با تار!
گرچه نمیتونم توی این طبقه مسخره استفادهای ازش ببرم.
ولی خب راستش تا الان که این رو خوندم نمیدونستم این لقب فقط حملات تارم رو افزایش میده!
من خیلی وقت بود از تار چسبناکم برای حمله استفاده میکردم. مثل اینکه کارم اشتباه بوده! باید از تارهای چسبناک به عنوان شیوه دوم حملهم استفاده میکردم.
از وقتی شروع به استفاده مداوم از گرز و تورهای عنکبوتیم کردم، این لقب رو تونستم کسب کنم.
اگه استفاده از این دوتا سلاح رو زودتر شروع کرده بودم، شاید زودتر این لقب رو میگرفتم و انقدر دردسر نمیکشیدم!
«بیرحم: موجب کسب [جادوی کافر_سطح۱] و [مقاومت در برابر کفر_سطح۱] شده.
طرز به دستآوردن لقب: رفتارهای بیرحمانه.
تاثیرات: هرگونه احساس تقصیر و وجدان سنگین را از کاربر دور میکند.
توضیحات: لقبی که به کاربران بیرحم داده میشود.»
آه بیخیال! نمیشه کمی توی توضیحاتت دقیق باشی؟!
اصلا چطور میتونم از تاثیراتش مطمئن باشم وقتی نمیتونم چیزی ازش حس کنم؟
ولش کن... مثل همیشه توضیحات گیج کنندهای داره.
«شکارچی هیولاها: سبب کسب [قدرت هرکول_سطح۱] و [تنومندی_سطح۱] شده.
طرز به دستآوردن لقب: کاربر باید تعداد معینی از هیولاها را از بین ببرد.
تاثیرات: مقداری افزایش در میزان آسیب وارده به هیولاها توسط کاربر.
توضیحات: این لقب به کسانی داده میشود که تعداد بسیار زیادی از هیولاها را شکار کرده باشند.»
آره؛ درست همونطور که فکر میکردم، این مدل قویتر شکارچی هیولاست.
«فرمانروای تکبّر: موجب کسب [هیدیس] و [جادوی برزخ_سطح۱۰] شده.
طرز کسب لقب: فقط از طریق کسب مهارت [غرور] به دست میآید.
تاثیرات: باعث افزایش میزان جادو، قدرتهای جادویی و مقاومتها میشود + تخصص کاراکتر را به فساد اخلاقی بالا میبرد + به کاربر حق فرمانروایی داده میشود.
توضیحات: این لقب به کسی داده میشود که توانسته باشد بر غرور و تکبر چیره شود.»
اوه، یه دیقه صبر کن ببینم...
آخه این لقب دیگه چیه؟!
پس این لقب دلیل رسیدن قدرتهام به آسمونه!
نه فقط این، بلکه یه سری امتیاز هم به تخصصهام میده؟!
پس برای همینه که مهارتهایی مثل پیشبینی انقدر سریع بالا رفتن...
صبر کن ببینم؛ منظورت از «حق فرمانروایی» چیه؟
«حق فرمانروایی: حقی که به فرمانروایان داده شده تا قسمتی از دنیا را رهبری کنند.»
چ... ی؟! جدی میگی؟! میتونم الان ازش استفاده کنم؟!
«فرمانروای تکبّر درخواست استفاده از حقوق خود را دارد...»
...
...
...
«متاسفانه فرمانروای تکبّر هنوز هیچ حقی را برای استفاده به دست نیاورده.»
منظورت چیه؟!
جدی میگم، اینجا چه خبره؟!
این مهارت زیادی مرموزه!
خیلی خب، حداقلش اینه که کلی چیز از این مهارت و لقبش یاد گرفتم.
مهارت ارزیابی همیشه هوای من رو داره.
خب، توی مدتی که داشتم مهارتهام رو ارزیابی میکردم این گربهماهی هم سرد شده؛ پس بهتره یه گازی ازش بگیرم!
اینکه همهش توی طبقه میانی باید صبر کنی تا شکارت سرد بشه خیلی روی اعصابه!
تازه بعضی وقتها فقط پوستشونه که سرد میشه و داخلشون داغ داغ میمونه!
اگه حواسم رو جمع نکنم، حتی خوردن شکار هم میتونه جونم رو کم کنه.
اوه پسر، این گربهماهی چقدر خوشمزهست...!
نه، جدی میگم! این اولین باریه که توی زندگی عنکبوتیم تونستم یه غذای لذیذ نوش جان کنم!
ای بابا، نباید میذاشتم اون یکی فرار کنه! فکر کنم اگه تعقیبش کنم بهش برسم... این هیولاها خیلی کندن، پس فکر کنم بتونم گیرش بیارم.
آ... ه، تازه یادم اومد اگه توی ماگما برن دیگه کاری از دستم بر نمیاد...!
لعنتی، عجب اشتباهی کردم.
هه، ولش کن؛ بذار از همینی که دارم لذت ببرم.
«تخصص به میزان مورد نیاز رسید. مهارت [افزایش قدرت چشایی_سطح۵] به [افزایش قدرت چشایی_سطح۶] رسید.»
اوه پسر، طعم این گربهماهی ارزش همه دردسرهایی که تاحالا کشیدم رو داره.
راستش مزه این غذا به پای چیزهایی که توی زندگی قبلیم میخوردم نمیرسه، ولی فعلا بهترین چیزیه که از اول تناسخم به عنوان یه عنکبوت خوردم!
بالاخره، بلاخره! یه چیزی که ارزش خوردن رو داره!
هیچ وقت تاحالا از خوشمزه بودن شکارم انقدر خوشحال نبودم!
واقعا باید یه عنکبوت میشدم تا قدر زندگی انسانیم رو بدونم؟!
واقعا خسته شدم از بس غذای کثیف و حالبهمزن خوردم.
خیلی خب، دیگه بسه! از این به بعد فقط خوشمزهها رو شکار میکنم!
از حالا دیگه فقط گربهماهی صید میکنم. درسته که کمی قوی هستن، ولی اصلا مهم نیست!
برام مهم نیست برای غذای خوشمزه زندگیم رو به خطر بندازم!
فقط یکم دیگه صبر کنین گربهماهیها... قراره تک تکتون رو یه لقمه چرب و نرم کنم!
گربه ماهی جان! گربه ماهی جان، کجایی...؟!
سرگردان تو طبقه میانی، به دنبال شکار گربهماهی میرم.
نه، هیچی پیدا نمیکنم!
هر وقت نمیخوام با هیچکدومشون برخوردی داشته باشم، همهش جلوم سبز میشن؛ حالا هم که دربهدر دنبالشون میگردم، انگار آب شدن و رفتن توی زمین!
زود باش بیا بیرون! بیا که میخوام بخورمت!
اَ... ه! تو دیگه اینجا چی میخوای؟!
«گانِراش اِلروئی لول ۸
وضعیت:
جان: ۱۷۰/۱۷۰ (سبز) میزان جادو: ۱۶۱/۱۶۱ (آبی)
استقامت: ۱۵۸/۱۵۸ (زرد) ۱۵۶/۱۶۷ (قرمز)
میزان متوسط حمله: ۸۷ میزان متوسط دفاع: ۸۴
متوسط قابلیتهای جادویی: ۸۴ میزان متوسط مقاومتها: ۸۱ متوسط سرعت: ۹۱
مهارتها:
[آتش ویرم_سطح۱] [برخورد_سطح۴] [مهارت شنا_سطح۴] [خنثیسازی گرما]»
در کل سهتا اسب آبی جلوی روم قد علم کردن.
مثل اینکه اینبار با ارزیابی یکی از اونها یه اتفاق جدید افتاد! اوه پسر، عالی شد! حالا که مهارت ارزیابیم بالا رفته، میتونم مهارتهای حریفم رو ببینم!
هورا! مثل اینکه بالاخره داره مثل یه کد تقلب کار میکنه! درست همونجوری که میخوامش!
آخی، ای وای، اسب کوچولو، مهارتهات کجان؟! فقط همین چهارتا رو داری؟! برای همینه که برخلاف اون چیزی که وضعیتت نشون میده، ضعیفتر هستی.
به علاوه، همه اونها مهارتهایی با سطح پایین هستن؛ البته به غیر از خنثیسازی گرما که ورژن تکاملیافته مقاومت در برابر گرماست.
بهتره جزئیات این مهارتهایی که تا حالا ندیدم رو ارزیابی کنم...
«آتش ویرم: یک مهارت خاص که تنها تحت مالکیت ویرمهای آتشین میباشد. این مهارت تاثیرات منحصر به فردی را در هر سطحی از خود به کاربر اهدا میکند. سطح ۱: نفس آتشین.»
«مهارت شنا: اصلاحات مفیدی در طرز شنای کاربر ایجاد میکند.»
هوم، پس نفس آتشین فقط مختص به اژدهازادگانه. درست مثل تارهای عنکبوتی که مختص به گونه منه.
مثل اینکه تو سطح یکش تنها کارش اینه که اون توپهای آتشینی که دیدم رو درست کنه.
تعجب میکنم با اینکه خود اسب آبی لول ۸ هستش اما آتش ویرمش لول ۱ رو داره!
یعنی انقدر ارتقای این مهارت سخته یا اینکه این دوستمون زیادی تنبله؟!
و مهارت شنا هم فقط تو رو توی شنا کردن بهتر میکنه.
هوم، حالا که مهارتهاشون رو هم دیدم دیگه غیر ممکنه توی مبارزه بهشون ببازم!
پس بهتره کار این مزاحمها رو یه سره کنم، البته با یکم مشکل! آخه اونها هنوز توی ماگما هستن! تنها کاری که فعلا از دستم بر میاد اینه که به سمتشون سنگ پرتاب کنم.
هوم... شاید بتونم سنگها رو به سم آغشته کنم؟!
آره، همین کار رو میکنم، ولی فکر نکنم آسیب جدی بهشون وارد کنه.
سم عنکبوتی من میتونه دو نوع آسیب وارد کنه: مدل اول آسیب تماسیه و مدل دوم آسیب تزریقی.
آسیب تماسی فقط با تماس با پوست میتونه مسمومیت ایجاد کنه و آسیب تزریقی با وارد شدن به بدن حریف.
با اینکه آسیب تماسی خیلی راحتتر به حریفم صدمه میزنه، اما از طرفی آسیب تزریقی صدمه فوقالعاده شدیدتری وارد میکنه.
البته فکر نکنین آسیب تماسی قوی نیست؛ سم من بار اولی که با بدن تماس پیدا کنه، آسیب چندانی وارد نمیکنه، ولی با گذشتن مدت کوتاهی، آسیب وارده به حریف سر به فلک میکشه، به خاطر این که سم بیشتر و بیشتر به پوستشون نفوذ میکنه.
به بیان دیگه، سم تماسی با گذر زمان به سم تزریقی تبدیل میشه. مگه اینکه قبلش شسته یا پاک بشه!
خب، پس اگه هیولایی رو پیدا کنم که بدونم سم رو از روی بدنش پاک نمیکنه، اون موقعست که دیگه به خودم سخت نمیگیرم که حتما سم رو به سمت دهنش نشونه بگیرم.
اگه بخوام خیلی سریع از شر یه هیولایی خلاص شم، سعی میکنم سمم رو، روی دهن یا چشمش بریزم؛ اما اگه بخوام یکم محافظه کارانهتر بجنگم، تا میتونم به قسمتهای مختلف بدنش سم میریزم تا نتونه همه جای خودش رو پاک کنه!
معمولا وقتی اسبهای آبی به ساحل این دریای ماگمایی میان، من همه بدنشون رو با سم اسپری میکنم. اینطوری خیلی راحتتره!
اوه گربهماهی! کجا بودی تو؟! اگه بدونی من چقدر دنبالت گشتم!
حالا زود باش بیا اینجا که میخوام بخورمت! وقتی رفتی توی شکمم، به اون یکی دوستت سلامم رو برسون!
گربهماهی داره خیلی آروم و با طمانینه توی ماگما شنا میکنه.
اول باید یه جوری از ماگما بیرونش بکشم.
همینطور که مشغول نقشه کشیدنم، بدون اینکه حواسم باشه جدول وضعیتی اون رو ارزیابی میکنم.
هوم، قدرتهای اون خیلی با قبلی فرقی نداره.
مهارتهای این گربه ماهی متشکل شده از [آتش ویرم_سطح۲]، [زره اژدها_سطح۱]، [برخورد_سطح۷]، [مهارت شنا_سطح۶]، [خنثیسازی گرما] و [پرخوری_سطح۲].
مهارت آتش ویرم لول ۲، قابلیتی به اسم «آغشته به آتش» بهش میده. همینطور که از اسمش پیداست، باعث میشه بدن گربهماهی از گرما برافروخته باشه.
اول فکر میکردم این یه جور مکانیزم دفاعی باشه، ولی طبق گفتههای مهارت ارزیابیم، موقع استفاده از این مهارت، سرعت گربهماهی همراه با مقدار دفاعش افزایش پیدا میکنه.
گرچه اگه قابلیت مقاومت در برابر آتیش رو نداشته باشی، در واقع به خودت آسیب وارد میکنی! ولی از اونجایی که این موجود همین الانش قابلیت خنثیسازی گرما رو داره، پس مشکلی هم با این مهارت نداره.
زره اژدها از طرف دیگه، باعث میشه یه سری پولکهای خاصی روی بدن کاربر رشد کنه.
این نوع زره خیلی مخصوصه! چون نه تنها از کاربر در برابر حملات سنگین محافظت میکنه، بلکه تا حدی میزان حملات جادویی دشمنها رو هم کاهش میده.
تا اونجایی که متوجه شدم، این پولکها به جای اینکه جلوی برخورد جادو با بدن موجود رو بگیرن، به جاش تو جادو اختلال ایجاد میکنن و قدرت اون رو کمتر میکنن.
خب، از اونجایی که نمیتونم از جادو استفاده کنم، این پولکها فقط نقش یه سری پوست سخت رو برام دارن.
و بقیه مهارتها رو هم که قبلا باهاشون آشنا شدیم.
یه چیزی به ذهنم اومد؛ یعنی ممکنه این گربه ماهی شکل تکاملیافته اون اسبهای دریایی باشه؟!
آخه جفت اونها از گونه ویرم هستن و این گربهماهی هم همون مهارتهای اسبهای آبی رو داره، فقط کمی سطحشون بالاتره.
اگه همینطور باشه که فکر میکنم، یعنی اونها با یه تکامل پیدا کردن، از یه موجود ضعیف بی دفاع به یه همچین هیولایی تبدیل میشن؟!
البته از لحاظ زیستشناسی، اسبهای دریایی تکاملیافتهتر از گربهماهیها هستن، ولی خب من کی باشم که توی این دنیای درهم و برهم بخوام از علم صحبت کنم.
این دوتا هیولا اصلا شبیه به هم نیستن... البته اگه دهن این اسبهای دریایی رو حسابی گشاد کنی و بهشون یه بدن بزرگ و سنگین بدی، اون موقع شاید بشه وجه اشتراکی بینشون گذاشت!
خب، دیگه فکر کردن راجع به چیزهای بهدرد نخور بسه!
تنها چیزی که توی فکرمه اینه که یه گاز از گوشت این گربهماهی بگیرم!
پس بذار ماجرا رو با پرتاب یه سنگ سمی شروع کنیم...
آره. آسیب چندانی وارد نکرد، درست همونطور که حدس زدم.
مثل اینکه باید دوباره از اون تکنیک استفاده کنم... مثل گربه ماهی اولی به هجوم آوردن وادارش کنم و یه گوی سمی وارد دهنش کنم.
هه، مثل اینکه همه چیز طبق نقشه پیش نمیره...!
گربهماهی یه توپ آتشین به سمتم میفرسته، منتها این یکی خیلی بزرگتر و سریعتر از قبلیهاست!
ولی باز هم از کنارش با یه پرش کوچیک، جاخالی میدم.
چیزی که الان تجربه کردم، این بود که مهارت شتاب ذهن، حسم نسبت به زمان رو کمی کش داد! یعنی وقایع اطرافم رو برای چند لحظه به صورت حرکت آهسته دیدم!
نمیدونم وقتی این مهارت رو ارتقا بدم، اون موقع دیگه چه کارهایی میکنه!
توی این لول فعلیش احساس میکنم زمان رو برای من به جای اینکه ۱ ثانیه بگذرونه، به جاش ۱/۱ ثانیه میگذرونه...!
این چیزیه که احساس میکنم.
گربهماهی توپهای آتشین بیشتری رو به سمتم میفرسته.
واقعا که! داره تکنیکهای اسبهای دریایی رو تکرار میکنه!
مثل اینکه این گربهماهیها واقعا شکل تکاملیافته اسبهای دریایین!
یعنی اون گربهماهی قبلی که از ماگما بیرون پرید یه طردشده بود؟! آخه مثل اینکه بقیهشون از توی ماگما بیرون نمیان!
آه، شاید اشتباه میکنم. فکر کنم چون که اونها برخلاف اسبهای دریایی مهارت «آغشته به آتش» رو دارن، پس بسته به شرایط از ماگما بیرون میان.
یه توپ آتشی دیگه... این یکی رو هم جاخالی میدم.
الانهاست که جادوی اون ته بکشه؛ اون موقع چیکار میخواد بکنه؟
اسبهای دریایی وقتی جادوشون تموم میشه، برای ادامه نبرد خودشون رو از مواد مذاب بیرون میکشن. نمیدونم این درباره گربهماهیها هم صادقه یا نه؟!
طبق تجربهم، فکر کنم وقتی خطری رو حس کنن، پا به فرار بذارن.
ولی من اجازه این کار رو نمیدم! میشنوی چی میگم؟! من آخرش تو رو شکار میکنم، حتی اگه تا آخر دنیا فرار کنی...!
غرق در افکارم، گربهماهی یهدفعهای دست از حمله میکشه و به زیر ماگماها شیرجه میزنه.
هوم... اون هنوز یکمی جادو براش باقی مونده. یعنی میخواد چیکار کنه؟!
شاید بخواد با جادویی که براش باقی مونده، مهارت «آغشته به آتش» رو فعال کنه!
اوه پسر، دونستن مهارتهای رقیبت خیلی خوبه! این مهارت ارزیابی داره حسابی نبردهام رو پیش میبره!
گربهماهی با دهان باز به روی سطح ماگما میاد.
حالا دیگه چیکار میخوای بکنی؟!
وقتی بالاخره دهنش رو کاملا باز میکنه، یه صدای بلند از اعماق شکمش بیرون میاد که زمین زیر پام رو به لرزه میندازه.
هاه؟ یعنی چی؟! یادم نمیاد همچین مهارتی رو توی جدولت دیده باشم!
همینطور که مثل احمقها خشکم زده، یه حس وزش باد رو روی پوستم احساس میکنم.
چ... ی؟! داری منو داخل دهنت میمکی؟!
این دیگه چه حقهایه؟! یعنی یه جور طرز استفاده از مهارت پرخوریه؟!
اگه همینطور پیش بره، من رو توی مواد مذاب میکشه...
شاید هم نه!
مثل اینکه این حرکت گربهماهی انقدرها که فکر میکرد قوی نیست. درسته که احساس مکیده شدن رو دارم و هوای اطرافم با سرعت به سمت دهن اون موجود درحال حرکته، ولی انقدری نیست که بتونه من رو از جام تکون بده.
مثل اینکه خود گربهماهی متوجه این موضوع شده، چون خیلی زود دست از این حرکت برمیداره.
برای چند لحظه ما دوتا چشم تو چشم میشیم. عه... راستش یکم خجالتی شدم!
مثل اینکه یکم ترسیده... اصلا فکرش رو نمیکرد که موجودی توی طبقه میانی باشه که بتونه در برابر این حرکتش مقاومت کنه!
چیزی نمیگذره که اون خودش رو از ماگما بیرون میکشه و به ساحل میاد.
به محض رسیدنش به زمین خشک، شروع میکنه بدنش رو مثل یه گربه که خیس شده باشه، تکون میده.
راستش یه جورایی بامزهست...!
بعدش دهن بزرگش رو باز میکنه و به سمت من هجوم میاره...
خب، این کارش دیگه بامزه نیست، ولی درست همون چیزیه که منتظرش بودم.
وقتی که به اندازه کافی نزدیک میشه، سم ترکیبیم رو فعال میکنم و درست به موقع از سر راهش کنار میرم.
گربه ماهی گندهبک تموم سمها رو یه جا میخوره.
من همینطور که یه گوشه ایستادم، میبینم که اون به آرومی روی زمین میفته.
حالا فقط داره مثل یه ماهی بالا و پایین میپره.
واقعا که سم عنکبوتیم کشندهست...!
عمرا اگه سم معمولی چنین تاثیری رو داشته باشه! هر وقت سم عنکبوتی که تموم عمرم ازش استفاده میکردم رو با سم ترکیبی قاطی کنم، معجون به دست اومده یه سم فوقالعاده قوی میشه!
این مهارت واقعا که مناسبمه!
کنار گربهماهی میرم و کمی بیشتر سم به بدنش اسپری میکنم تا به زجرش پایان بدم.
گربهماهی گنده، آخرین تکونش رو میخوره و از حرکت میایسته.
حالا تنها کاری که باید بکنم اینه که صبر کنم تا گرمای بدنش بره. بعدش، وقت غذاست!
تا به الان هر هیولایی رو که شکار کردم و خوردم برای این بوده که زنده بمونم؛ ولی ایندفعه فرق میکنه.
ایندفعه میتونم از غذایی که میخورم لذت ببرم!
آه، چقدر زنده بودن خوبه!
امیدوارم هرچه زودتر خنک بشه... دیگه نمیتونم صبر کنم.
کتابهای تصادفی

