نوآ بلافاصله به حزب بروس علاقه مند شد.

یورش به انبارها و سرقت منابع تهذیب متعلق به نمایندگان قاره، به خودی خود یک پیروزی مضاعف بود.

از یک طرف، فرقه تعقیب شیاطین، به لطف منابع جدید قوی‌تر میشد.

از سوی دیگر، سازمان‌های قانونی در مجمع‌الجزایر تضعیف می‌شدند، زیرا پرورش اعضای خود برایشان سخت می‌شد.

به هر حال، مهم‌ترین نیاز برای پیشروی در سفر تهذیب، منابع و تکنیک بود. بهترین گزینه‌ی ممکن این بود که بتوانید آنها را از دشمن خود بدزدید.

نوآ از ست پرسید: «حزب شما برای هر ماموریت موفق، امتیازهای شایستگی تعیین می‌کنه؟»

واضح بود که او علاقه‌ی بیشتری به حزب او پیدا کرده بود.

ست با لبخندی بر لب پاسخ داد: «البته ممکنه ما به دشمن خود حمله کنیم، اما همچنان به نفع فرقه این کار رو انجام می‌دیم، هر کار ارزشمندی، پاداش داره...» او فهمیده بود که نوآ اسیر سخنان قبلی او شده است.

«کیت ممکنه به بهبود توانایی من در روش جعل عنصری کمک کنه، اما این چیزیه که به هر حال اگه به جعل ادامه بدم، اتفاق بیفته. در عوض، منابع و تکنیک‌ها غیر قابل جایگزینی‌ان، فکر نمی‌کنم فرصتی بهتر از این پیدا کنم.»

نوآ به سرعت آخرین ذره بلاتکلیفی را در ذهنش پاک کرد و وقتی به نتیجه رسید از جایش بلند شد.

در حالی که چند کلمه صحبت می‌کرد، تعظیم مودبانه‌ای را در مقابل ست انجام داد.

«پیوستن به حزب بروس باعث افتخار منه.»

نگاه‌های ناخوشایند در چهار تهذیب کننده دیگر ظاهر شد، فقط هالی بی‌علاقه به نظر می‌رسید.

ست در حالی که در سمت دیگر میز راه می‌رفت تا نوآ را صاف کند، ایستاد و خندید.

«نیازی نیست اینقدر رسمی باشی، حزب من به رتبه‌ها و سطح تهذیب اهمیتی نمیده. بیا، من تو رو پیش کاپیتانتون می‌برم، اون در مورد کارمون بیشتر توضیح میده...»

ست شروع به هدایت نوآ به خارج از غار روی کرد.

نوآ نگاهش را به سمت روی برگرداند،...