نوآ به صراحت پاسخ داد: «من یه طلسم از عنصر باد، یکی از عنصر آتش، و یکی از عنصر آب دارم، هر سه تا رتبه پنجمن. فقط کافیه بگی که کدوم رو میخوای...» او از استعداد کورا آگاه نبود، اما همچنان ترجیح داد وسایل خود را فاش کند.

او قبلاً دارایی‌های دو تهذیب گر امپراتوری شاندال را که کشته بود بازرسی کرده بود، آن دو طلسم را به همراه مقدار زیادی منابع پیدا کرد.

آن دو تهذیب‌گر هر دو در رتبه سوم قرار داشتند، وسایلشان به معجون‌ها و قرص‌هایی که برای گذراندن آزمایش‌ها نیاز بود محدود نمی‌شد، نوآ همچنین مقدار زیادی اعتبار، برخی فنون و طلسم‌ها و حتی چند سلاح حکاکی شده پیدا کرده بود.

او قبلاً می‌توانست ثروتمند به حساب بیاید، اما اکنون منابع مالی و منابع او سه برابر شده بود!

البته، طلسم‌ها، فنون و سلاح‌ها باید فروخته می‌شد، زیرا او هیچ استفاده‌ای از آنها نداشت، اما نوآ همچنان به این فکر می‌کرد که آیا بهتر است پس از بازگشت به فرقه، آنها را با امتیازهای شایستگی معاوضه کند یا خیر...

پس از همه، او هنوز در زمین ارثیه گیر کرده بود، هیچ فایده‌ای در برنامه ریزی اقدام خود برای زمانی که برگردد نبود...

«این به درد نمیخوره.»

با این حال، کورا در حالی که پیشنهاد نوآ را رد کرد، سرش را تکان داد.

«تاریکی و روشنایی نادرترین عناصر ان، فقط با دادن طلسم خودم به فرقه، تقریباً امتیاز کافی برای خرید دو طلسم از عنصر باد با قدرت مشابه رو به دست میارم. اگه می‌خوایش باید پیشنهاد بهتری ارائه بدی...»

پاسخ کورا نوآ را در فکر فرو برد.

او از نادر بودن عنصر خود آگاه بود، قیمت تکنیک‌ها و طلسم‌هایی که برای او مناسب بود تنها با بالا رفتن رتبه او می‌توانست افزایش یابد.

«حرفش منطقیه، چرا اون یه طلسم تصادفی عنصر خودشو بپذیره در حالی که می‌تونه یکی رو از ساختمان ماموریت انتخاب کنه؟ خب، نمی‌دونم طبقه سوم چیزی به ...