تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1254
قسمت 1254: فرار
مادهی تاریک کف دریا پخش شد. مارهای فنا ناپذیر میتوانستند از دور دستها خطری که در آن منطقه بود را احساس کنند، اما بدون هیچ تردیدی به سمت آن حرکت کردند.
جانوران جادویی با چنین رتبهی بالایی در مقابل تهدید فرار نمیکنند. آنها میدانستند که در نزدیکی اوج جهان ایستادهاند، بنابراین با هر چیز خطرناکی مثل غذای ذخیره رفتار میکردند.
به محض اینکه مادهی تاریک بیشتری از سینهی نوآ بیرون آمد اسنور شکل گرفت. او در آن نبرد به دنیای تاریک تکیه نمیکرد. قبلاً ثابت کرده بود که مارهای فنا ناپذیر به او مهلت این را نمیدهند که قدرتش را نشان دهد.
ظاهر همراه خونی تغییر کرده بود. اندازهی کلیاش تغییری نکرده بود، ولی دیگر بازوهایش را نداشت. سه جفت بال فلسدار هم جایگزین بالهای قبلیاش شده بود و چهرهاش را بسیار متفاوت از قبل کرده بود..
سر اسنور هنوز شبیه مار بود، اما حالا ویژگیهایی داشت که او را شبیه اژدها میکرد. دماغش دیگر صاف نبود و دهانش تیزتر شده بود.
علاوه بر این، شش شاخی که از پشت چشمانش بیرون میآمد، ظاهری شیطانی به او داده بود. شاخها سریع میچرخیدند تا به سمت جلو بروند و سر او را بپوشانند. بیشتر شبیه یک تکه زره بودند تا بخشهای حیاتی بدن که توانایی جدید اسنور به آن نیازمند باشد.
هالهی نوآ از جاه طلبیاش پر شد و سطح تهذیبش را افزایش داد. این توانمندی تا حدی بر اسنور تأثیر گذاشت. شاخهایش را به سمت آن سه موجود جلو برده، و شروع به آماده کردن توانایی جدیدش کرده بود.
نوآ با خود فکر کرد: «به قویترینشون حمله کن.» و دستوراتش از طریق ارتباطی که در ذهنش وجود داشت به همراه خونیاش رسید.
مارهای فنا ناپذیر هنوز تا حدودی از نوآ فاصله داشتند، بنابراین اسنور زمان داشت تا تواناییاش را آماده کند.
شاخهایش شروع به لرزش کرد و از آنها صاعقه، آتش، یخ، سنگ، باد و مادهی سیاه بیرون میآمد. در ابتدا به نظر میرسید که هر کدام از شاخها میتوانند فقط یک عنصر را شبیه سازی کنند، ولی این تازه شروع توانایی بود.
به محض اینکه مارهای فنا ناپذیر مایع نقرهای را در حین تقویتشان پرتاب میکردند، یخ منطقه را فرا گرفت. آب یخ زد و خرد شد، اما نوآ در حالی که جاه طلبیاش همچنان سطح تهذیبش را بالا میبرد، خودش را به تماشای آنها محدود کرده بود.
قبل از...
کتابهای تصادفی

