تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1702
فصل ۱۷۰۲ - ۱۷۰۲. دشمنان
تمامی ارتش به پیروی از نوآ او را دنبال میکردند. در این گروه بیش از صد ارشد رتبهی ۸ و هزاران تهذیبگر در رتبه ٧ وجود داشت. این ارتش به ویژه به خاطر رهبران قدرتمندی که داشت نیروی عظیمی بود که حتی قویترین سازمانها نیز نمیتوانستند با آن برابری کنند.
با این وجود، حتی آن ارتش عظیم هم در مقایسه با نیروهایی که در میان مناطق درخشان میجنگیدند، چیزی نبود. یک موجود رتبه ۹ به تنهایی میتواند گروه نوآ را نابود کند و در میدان نبرد درخشان، سه تا از آنها وجود داشت.
«دنبال من بیاید!» نوآ غرش کرد: «نزدیک میدون جنگ نشید. دورش حرکت کنید. فشار خارجی رو نادیده بگیرید و بدون تردید رو به جلو حرکت کنید.»
نوآ دستوراتی را فریاد زد که هم انسانها و هم دورگهها میتوانستند بفهمند. موریا و دیگر تهذيبگران مرحله مایع میتوانستند معنای پشت فریادهای نوآ را بدون کمک خارجی ترجمه کرده و بفهمند. غروری که ارتش را احاطه کرده بود به سرعت افزایش یافت.
همه میدانستند که این نقشه چقدر دیوانهکننده است، اما جاهطلبیهای نوآ باعث اطمینان آنها میشد. تنها فکر کردن به همین، روحیه آنها را افزایش میداد. با وجود نوآ به عنوان رهبر، همه چیز امکانپذیر خواهد بود.
هالهی ارشدها خود به خود بیرون آمد. آنها با جاهطلبی نوآ ترکیب شدند و شروع به بهدست آوردن ویژگیهایی کردند که فقط شیطانها میتوانستند داشته باشند. این فقط یک دگرگونی موقت بود، اما هنوز هم تهذیبگران مختلفی را که به این صحنه نگاه میکردند شگفتزده میکرد.
نوآ این توانایی را دلیلی بر این میدانست که ویژگیهای رهبر قانون او تشدید شده است. او میتوانست فوراً آنها را به غرور افزایش یافتهاش متصل کند، اما در آن موقعیت، بیشتر از این روی آن افکار وقت نگذاشت.
ایدهی ضعیفی در ذهنش ظاهر شده بود؛ نوآ از نظر فنی از خشم عظیمی که ارادهی دنیای دیگر را حمل میکرد تکامل یافته بود. او آن قدرت را جذب کرده و توانایی گسترش آن را توسعه داده بود. او می توانست خود را وارث یکی از بزرگترین دشمنان آسمان و زمین بداند.
در نهایت فشار ضعیفی بر ذهن او فرود آمد. ارشدی که در داخل میدان نبرد بود متوجه شده بود که ارتش او به سمت تونل ابعادی حرکت میکند. همچنان حرکتی نکرده بودند تا جلوی آنها را بگیرند.
- کی میخوان یه حرکتی بزنن؟
نوآ درحالی که به دستور دادن با غرش ادامه میداد تعجب کرد.
نوآ میتوانست بفهمد که سربازانِ آسمان توجه آنها را منحرف نمیکنند، اما وضعیت به هرحال منطقی نبود.
ارتش به حرکت رو به جلو ادامه داد، آنها در سراسر منطقه پرواز کردند تا از از مواجه شدن با میدان جنگ ...
کتابهای تصادفی
